صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۹۴۰۱۶
چین ضعیف، در حال رکود یا فروپاشی، خطرناک‌تر از چینی پر رونق است
به دور از خبر‌های خوب، یک چین ضعیف راکد یا در حال فروپاشی حتی خطرناک‌تر از چینی پر رونق است. چنین چینی نه تنها برای خود آن کشور بلکه برای جهان خطرناک‌تر خواهد بود. بنابراین، مقابله با چین در حال شکست می‌تواند برای ایالات متحده دشوارتر از مقابله با چین به عنوان یک الگوی جایگزین باشد.
تاریخ انتشار: ۱۵:۵۷ - ۳۰ آذر ۱۴۰۱

فرارو- جاناتان تپرمن از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ میلادی سردبیر نشریه «فارین پالسی» بود. او نویسنده کتاب «اصلاح: چگونه کشور‌ها از بحران‌ها برای رشد و بقا استفاده می‌کنند» بوده است. تپرمن هم چنین پیش‌تر معاون سردبیر نشریه «نیوزویک» بوده است.

به گزارش فرارو به نقل از فارین افرز، دو ماه گذشته یکی از مهم‌ترین ماه‌های تاریخ اخیر چین بوده است. ابتدا بیستمین کنگره حزب کمونیست چین برگزار شد و "شی جین پینگ" رئیس جمهور چین از آن نشست برای از میان برداشتن معدود رقبای باقی مانده خود استفاده کرد. سپس چند هفته پس از آن چین شاهد گسترده‌ترین اعتراضاتی بود که از زمان تظاهرات گسترده در میدان تیان آنمن در سال ۱۹۸۹ میلادی به این سو بی سابقه قلمداد می‌شد. پکن اعلام کرد که برخی از سیاست‌های کووید صفر که بسیاری از شهروندان چین را خشمگین ساخته و به خیابان‌ها کشانده بود کنار می‌گذارد.

حتی با توجه به معیار‌های آشفته چین معاصر نیز فصل کنونی فصلی همراه با سرگردانی در تاریخ آن کشور محسوب می‌شود. با این وجود، در زیر این سر و صدای ایجاد شده، رویداد‌ها همگی خبر از ارسال پیامی یکسان می‌دهند: چین به دور از تصویر یک غول بزرگ تصویری که اغلب توسط رسانه های امریکایی و رهبران ایالات متحده ترسیم شده و به افکار عمومی ارائه می‌شود، لبه صخره قرار گرفته است.

ده سال به اصطلاح "اصلاحات" شی جین پینگ که به طور گسترده در غرب به عنوان بازی قدرت موفق شناخته شده بود چین را ضعیف و شکننده ساخته و مشکلات اساسی آن را تشدید کرده و در عین حال مشکلات تازه‌ای را نیز بر مشکلات پیشین آن کشور افزوده است. اگرچه تعداد فزاینده‌ای از تحلیلگران غربی از جمله "مایکل بکلی"، "جود بلانشت"، "هال برندز"، "رابرت کاپلان"، "سوزان شیرک" و "فرید زکریا" برجسته ساختن این واقعیت را آغاز کرده‌اند، اما بسیاری از مفسران امریکایی و اغلب سیاستمداران از "مایک پمپئو" وزیر خارجه سابق امریکا گرفته تا "جو بایدن" رئیس جمهور فعلی امریکا کماکان رقابت میان ایالات متحده و چین را از منظر صعود و ظهور قدرت چین مطرح می‌کنند و اگر بحران‌های فزاینده چین را نیز تصدیق کنند اغلب از آن تحت عنوان تحولی خنثی و بی اثر یا مثبت برای ایالات متحده یاد می‌کنند.

با این وجود، وضعیت برعکس است. به دور از خبر‌های خوب، یک چین ضعیف، در حال رکود یا در حال فروپاشی حتی خطرناک‌تر از چینی پر رونق است. چنین چینی نه تنها برای خود آن کشور بلکه برای جهان خطرناک‌تر خواهد بود. بنابراین، مقابله با چین در حال شکست می‌تواند برای ایالات متحده دشوارتر از مقابله با چین به عنوان یک الگوی جایگزین باشد. اگر واشنگتن امیدوار است این کار را با موفقیت انجام دهد یا دست کم از بدترین پیامد‌های آن جلوگیری کند باید تمرکز خود را به سرعت تغییر دهد.

سوابق واشنگتن در برخورد با رقبای در حال افول چندان درخشان نبوده‌اند و اتخاذ سیاستی تازه از سوی امریکا برای مدیریت دوران افول چین کار آسانی نخواهد بود. با بدتر شدن اوضاع مشخص نیست که آیا دولت بایدن کار روی این مشکل را آغاز کرده است یا خیر. با این وجود، این دلیلی برای ناامیدی نیست. تغییراتی وجود دارند که برخی از جنبه‌های آن نسبتا آسان هستند و ایالات متحده می‌تواند از طریق اتخاذ آن شانس خود را تا حد زیادی بهبود بخشد به خصوص اگر به زودی این تغییرات را در سیاستگذاری خود اعمال کند.

لباس‌های بد امپراطور

برای سالیان متمادی پس از مرگ مائو چین یک حکومت خودکامه استثنایی در جهان محسوب می‌شد: تنها دولت اقتدارگرای بزرگی که به نظر می‌رسید قوانین جاذبه سیاسی و اقتصادی را به چالش می‌کشید. از اواخر دهه ۱۹۷۰ میلادی در دوران "دنگ شیائوپینگ" جانشین مائو، چین به تدریج در‌های بازار‌های خود را باز کرد، قدرت اجرایی را توزیع نمود، کنترل‌های داخلی را اعمال کرد، بحث‌های داخلی را ترویج نمود، از داده‌ها برای تصمیم گیری استفاده کرد، به مقام‌های دولتی برای نتایج خوب پاداش داد و سیاست خارجی‌ای به طور کلی غیر تهدیدآمیز را دنبال کرد.

این اصلاحات به چین این امکان را بخشید تا از سرنوشت شومی که اکثر رژیم‌های سرکوبگر به آن دچار شده بودند اجتناب ورزد از جمله قحطی و بی ثباتی که چین خود در طول حکمرانی طولانی مدت مائو تجربه کرده بود. در دوران زمامداری دنگ و "جیانگ زمین" و "هو جینتائو" جانشینان اش چین نه تنها از چنین مشکلاتی دور شد بلکه رشد کرد. اقتصاد چین به طور میانگین در فاصله سال‌های ۱۹۷۸ تا ۲۰۱۴ میلادی تقریبا رشدی ۱۰ درصدی را تجربه کرد و حدود ۸۰۰ میلیون نفر را از فقر نجات داد.

با این وجود، از زمان به قدرت رسیدن "شی جین پینگ" در سال ۲۰۱۲ میلادی او در تلاش برای کسب قدرت شخصی تقریبا هر اصلاح سیاستی را که برای جلوگیری از ظهور یک مائوی جدید صورت گرفته بود به طور سیستماتیک از بین برده تا از آن چه "فرانسیس فوکویاما" آن را مشکل "امپراتور بد" نامیده جلوگیری کند.

متاسفانه اقدامات شی به ضرر چین بوده چرا که او دقیقا اصلاحات دوره میانی که باعث موفقیت چشمگیر آن کشور شدند را هدف قرار داده است. در یک دهه گذشته او قدرت را در دستان خود تثبیت کرده و انگیزه‌های بوروکراتیک برای بیان حقیقت و دستیابی به نتایج موفقیت آمیز را حذف کرده و سیستمی را جایگزین آن ساخته که تنها به یک چیز پاداش می‌دهد: وفاداری.

در همین حال، او قوانین امنیتی جدید سخت گیرانه و یک سیستم نظارتی با فناوری پیشرفته را تحمیل کرده است. او مخالفان را سرکوب کرده، سازمان‌های غیردولتی مستقل (حتی آن دسته از سازمان‌هایی که با سیاست‌های او همسو هستند) را سرکوب کرده، چین را از ایده‌های خارجی جدا نموده و قلمروی شین جیانگ را به اردوگاه کار اجباری غول پیکری برای اویغور‌های مسلمان تبدیل کرده است.

او هم چنین در سال گذشته جنگی را علیه میلیاردر‌های چین به راه انداخت و شرکت‌های فناوری را تحت فشار قرار داده و قدرت و تامین مالی شرکت‌های دولتی ناکارآمد و ضعیف را افزایش داده است. در این روند او کسب و کار‌ها خصوصی را از تامین سرمایه تهی کرده است.

شی از نشست اخیر کنگره حزب کمونیست برای تحقیر "هو" سلف خود و آخرین رهبر چین که توسط "دنگ" انتخاب شده بود استفاده کرد. او هم چنین دفتر سیاسی و کمیته دائمی حزب را با اعضای وفادار به خود پر کرد که اکثرا دارای سوابق امنیتی و نه تکنوکراتیک هستند. این رویداد بیش از نمایش عظمت چین در خدمت برجسته ساختن تاجگذاری شی به عنوان تازه‌ترین امپراتور بد چین بود.

آسیبی که شی وارد ساخته در حال حاضر به طرق مختلف نمایان شده است. اقتصاد چین تحت مداخله‌های هوس بازانه او و تحت تاثیر سیاست کووید صفر دچار مشکل شده است. بیش از ۳۱۳ میلیون نفر در چین اخیرا تحت نوعی قرنطینه بودند. دوران رشد ۱۰ درصدی تولید ناخالص داخلی سالانه چین تبدیل به یک خاطره متعلق به گذشته شده است. در حالی که دولت پیش بینی می‌کند چین امسال به ۵.۵ درصد رشد دست یابد بسیاری از تحلیلگران باور دارند که دستیابی به نصف این رقم نیز نهایت خوش اقبالی چین خواهد بود.

ارزش یوان اخیرا به پایین‌ترین حد خود در ۱۴ سال گذشته رسیده و فروش خرده فروشی، سود شرکت ها، تولیدات صنعتی و سرمایه گذاری دارایی بسیار پایین آمده است. در همین حال، نرخ بیکاری به شدت افزایش یافته و در تابستان به ۲۰ درصد در میان جوانان رسیده بود. تخمین زده می‌شود که سال گذشته ۴.۴ میلیون کسب و کار کوچک در چین مجبور به تعطیلی شدند و داده‌های غیر رسمی (به دلیل در دسترس نبودن آمار رسمی) نشان می‌دهند که چین از فرار مغز‌ها رنج می‌برد، زیرا اربابان فناوری، میلیاردر‌ها و متخصصان طبقه متوسط برای خروج از چین صف کشیده‌اند. شی اکثر رقبا را حذف نموده و ثابت کرده که در زمینه چاقوکشی در عرصه بوروکراسی عالی عمل می‌کند.

وضعیت احتمالا بدتر نیز خواهد شد. با توقف رشد چین بعید است که آن کشور بتواند از ایالات متحده به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان پیشی بگیرد. در عوض، با خفه شدن نوآوری و کارآفرینی و کاهش بهره وری چین خود را در دام درآمد متوسط گرفتار خواهد دید. استاندارد‌های زندگی در چین احتمالا کاهش خواهند یافت و بودجه‌ها کوچک‌تر شده و بی کفایتی بوروکراتیک مقابله با بسیاری از شرایط خطرناک از پیش موجود را برای پکن دشوارتر می‌سازد: جمعیتی که به سرعت پیر می‌شود، بار بدهی‌های هنگفت و کمبود شدید منابع طبیعی (از جمله انرژی و آب پاک). هم چنین، بحران در بخش املاک و مستغلات که شکست آن می‌تواند کل اقتصاد را از بین ببرد پیش روی چین قرار دارد. خانوار‌های چینی بیش از دو سوم پس انداز خود را در حوزه املاک سرمایه گذاری کرده‌اند.

با بدتر شدن وضعیت و فروکش کردن "رویای چینی" وعده داده شده خشم عمومی احتمالا مانند ماه گذشته ادامه خواهد یافت. تعداد اندکی از پژوهشگران چینی وقوع یک انقلاب تمام عیار را در آن کشور پیش بینی می‌کنند. ماشین سرکوب پکن برای خاموش کردن اعتراضات بسیار موثر کار می‌کند. با این وجود، همان گونه که "کای شیا" استاد سابق مدرسه مرکزی حزب کمونیست چین هشدار داده مخالفت در میان طبقه حاکم چین در حال افزایش است. درست است که شی اکثر رقبا را حذف کرده و تاکنون نشان داده است که در این کار مهارت دارد، اما پاکسازی‌های او باعث مجازات و تحقیر بیش از پنج میلیون مقام دولتی شده است. این تعداد افراد دشمنان زیادی برای نظام مدیریت هر حاکمی حتی بیرحم‌ترین حاکم هستند.

هم چنین، شی تقریبا در جبهه خارجی نیز با مشکلاتی مواجه است که عمدتا خود ساخته هستند. او با کنار گذاشتن این گفته "دنگ" مبنی بر آن که چین "قدرت خود را پنهان می‌کند و از نظر زمانی صبر می‌کند" در عوض به دنبال رویارویی و رویکرد تقابلی بوده است. این به معنای تسریع تصرف زمین در دریا‌های چین جنوبی و شرقی، تهدید تایوان، استفاده از وام‌های ربوی عرضه شده در مناقصه تحت پروژه کمربند و جاده برای به دست گرفتن کنترل زیرساخت‌های خارجی و تشویق دیپلمات‌های چینی برای مشارکت در دیپلماسی قلدر منشانه "گرگ جنگجو" بوده است.

چین به تازگی از روسیه در جنگ غیرقانونی آن کشور علیه اوکراین حمایت کرده است. پیامد‌های این سیاست قابل پیش بینی بوده‌اند: در سرتاسر جهان جایگاه عمومی پکن به پایین‌ترین سطح خود تنزل یافته است. دولت‌های پیرامونی چین بودجه‌های نظامی خود را افزایش داده و زیر چتر امنیتی واشنگتن قرار گرفته اند و پیمان‌های امنیتی تازه‌ای مانند گفتگوی امنیتی چهار جانبه (که استرالیا، هند، ژاپن و ایالات متحده را به هم پیوند می‌دهد) و آکوس (پیمان امنیتی سه جانبه بین استرالیا، بریتانیا و ایالات متحده) منعقد شده اند.

در سال‌های آتی مشکلات چین کماکان رو به افزایش خواهند بود و بدتر از آن احتمالا شی را غافلگیر خواهند ساخت، زیرا تحت نظام تمامیت خواه او مقام‌های پایین رده فعلی به دلیل انتقال اخبار بد در زنجیره مجازات قرار خواهند گرفت. این افراد جرات ندارند به شی جنبه‌های منفی و هزینه‌های واقعی سیاست‌های او و مشکلاتی که ایجاد می‌کنند را اطلاع دهند. "متیو پاتینگر" معاون مشاور امنیت ملی دولت ترامپ اخیرا گفته بود:" در دوران دولت ترامپ به این نتیجه رسیدیم که پیام‌هایی که از طریق کانال‌های دیپلماتیک ارسال می‌کردیم به "شی جین پینگ" نمی‌رسیدند. دولت بایدن نیز به نتیجه مشابهی رسیده است".

مراقب باش چه چیزی را آرزو می‌کنی

تندرو‌های امریکایی وسوسه می‌شوند تا افول چین را جشن بگیرند، اما آنان باید جشن شان را به تعویق بیاندازند، زیرا چین رو به زوال می‌تواند بسیار خطرناک‌تر از چین در حال رشد باشد. با توجه به وابستگی متقابل ایالات متحده و چین اقتصاد ضعیف‌تر چین به معنای اقتصاد ضعیف‌تر ایالات متحده است. در این باره تنها مشکلاتی را در نظر بگیرید که شرکت اپل اخیرا به دلیل بروز اختلافات کارگری در کارخانه ژنگژو فاکسکان متحمل شد.

خطرات به ویژه زمانی بزرگ‌تر می‌شوند که یک مقام ارشد اعتبار خود را بر سر وعده‌های بزرگی که احساس می‌کند باید تحقق بخشد به خطر بیاندازد و این دقیقا همان کاری است که شی در حال انجام آن می‌باشد. او که اعتبارش به دلیل شکست سیاست کووید صفر و ناتوانی در رشد اقتصادی کاهش یافته ممکن است به عاملی روی آورد که مورد علاقه هر دیکتاتوری بوده است: تقویت ناسیونالیسم.

اگر او این کار را انجام دهد نتیجه چینی خواهد بود که بیش‌تر شبیه یک کره شمالی فوق العاده به نظر می‌رسد و عمل می‌کند: یک رژیم سرکوبگر و دارای پول نقد که دشمنان خود را تحریک و تهدید می‌کند تا امتیاز بگیرد، غرور خود را برجسته سازد و افکار عمومی خود را منحرف سازد. البته بزرگترین خطر، حرکت نظامی چین علیه تایوان خواهد بود.

فروتن بمان

اتخاذ سیاستی از سوی ایالات متحده در قبال چین که تمام این خطرات را در بر می‌گیرد مستلزم ایجاد تغییراتی در رویکرد فعلی واشنگتن است. نخست آن که ایالات متحده باید هر کاری که می‌تواند انجام دهد تا مطمئن شود مدل امریکایی تا حد امکان جذاب است. از آنجایی که چین شکست خورده کم‌تر برای سایر کشور‌ها فریبنده و جذاب خواهد بود ایالات متحده باید جذابیت خود را اصلاح کند. یک راه خوب برای آغاز رسیدگی به ناکارآمدی سیاسی ایالات متحده است. با این وجود، در حال حاضر دورنمای انجام این کار و بازگرداندن اعتماد به نهاد‌های آمریکایی مبهم به نظر می‌رسد.

هدف دست یافتنی‌تر اجتناب از پاسخ به اقدامات تحریک آمیز چین به روش‌هایی است که به ارزش‌های آمریکا خیانت می‌کنند. امریکا با انجام کار‌هایی مانند مسدود کردن دسترسی رسانه‌های چین به مخاطب و محدود کردن صدور روادید برای اتباع چینی از اصول باز بودن و عدم تبعیض که مدت‌ها یک مزیت نسبی برای ایالات متحده محسوب می‌شد دور خواهد شد. در نتیجه، امریکا نباید چنین تصمیماتی را اتخاذ کند.

سیاستمداران ایالات متحده نیز باید از دشمنی با چین برای اهداف محدود مرتبط با سیاست داخلی خودداری ورزند. اشاره به این که واشنگتن به دنبال تغییر رژیم در پکن است همان طور که دستیاران ترامپ در موارد متعدد انجام دادند چیزی بیش از افزایش احساس ناامنی در میان زمامداران چین را به همراه نخواهد داشت. همین امر را می‌توان در مورد ژست‌های صرفا نمادین و تحریک آمیز مانند سفر "نانسی پلوسی" رئیس مجلس نمایندگان به تایوان در ماه آگوست گذشته ذکر کرد.

هر چه پکن ملی گراتر شود شی ممکن است سرسختانه‌تر بخواهد مبارزه کند. بنابراین، ایالات متحده باید از ارائه هرگونه بهانه اضافی به او خودداری ورزد. البته تغییر این رویکرد آسان نخواهد بود به خصوص بدان خاطر که ایالات متحده به سمت برگزاری انتخابات ریاست جمهوری پیش می‌رود. با این وجود، پرهیز از تحریک بی دلیل طرف مقابل نشانه ضعف یا مماشات نیست. غوطه ور شدن علنی در مقابل یک رقیب در حال مبارزه ممکن است وسوسه انگیز باشد، اما به نفع هیچ کس نخواهد بود.

سیاستمداران آمریکایی علیرغم اشتیاق قابل درک برای کسب امتیاز در عرصه سیاست داخلی باید به خاطر داشته باشند که با افول چین انگیزه‌های سیاسی شی به منظور آغاز منازعه افزایش می‌یابد. واشنگتن هم چنان به همکاری پکن در مورد بسیاری از مسائل مانند مبارزه با تغییرات آب و هوایی و جلوگیری از شیوع پاندمی‌های آینده نیاز دارد و باید این همکاری را تا حد امکان برای شی تسهیل کند.

به یاد داشته باشید که جمعیت چین حدود ۵۴ برابر بیش‌تر از جمعیت کره شمالی است و تولید ناخالص داخلی چین تقریبا هزار برابر بیش‌تر است. مدیریت افول چین فرآیندی طولانی، دشوار و دردناک خواهد بود. در حقیقت، احتمالا هیچ راهی برای جدا نمودن کامل ایالات متحده و بقیه جهان از درد و رنجی که چین متحمل خواهد شد وجود ندارد. این دلیلی است که نشان می‌دهد چرا سیاستگذاران امریکایی باید از هم اکنون بر روی آن تمرکز کنند.

ارسال نظرات