تکرار فصول مختلف سریال کمدی جلیل سامان تا به حال چندینبار از شبکههای مختلف پخش شده است. فصول مختلف سریال کمدی جلیل سامان تا به حال چندینبار از شبکههای مختلف پخش شده است.
تکرار فصل اول این سریال پیش از این هم از شبکه تماشا و افق روی آنتن رفته بود و اکنون با پخش آن از آیفیلم، «زیرخاکی ۱» در کمتر از یک سال برای سومینبار روی آنتن میرود.
کمدی «زیرخاکی» اولینبار اردیبهشت ۹۹ از شبکه یک روی آنتن رفت و با استقبال مواجه شد. با این که هنوز مدت زیادی از پخش این مجموعه نمیگذرد، اما شبکههای مختلف تلویزیون، تکرار فصلهای مختلف آن را بارها در کنداکتورشان جای دادهاند.
پخش تکرار آثار مهم و خاطرهانگیز تلویزیون ایرادی ندارد، اما بازپخش فراوان آنها و در نظر نگرفتن فاصله زمانی مناسب میان پخش این تکرارها، جذابیت اولیه یک مجموعه را نزد مخاطب کمتر میکند و استقبال از سریالهای قدیمی از ضعف سریالهایی ناشی میشود که مخاطب تنها با دیدن چند قسمت از آنها به ضعفی که در برنامه موجود است پی میبرد و از دنبال کردن باقی قسمتهای آن منصرف میشود. از طرفی حضور بازیگران چهره که یکی دیگر از عوامل جذب مخاطب است در این سریالها کمتر به چشم میخورد.
همه این مسائل در کنار هم باعث شده که بازار پخش سریالهای تکراری قدیمی داغ شود و صدا و سیما که خود متوجه کاستیهایش شده به این سریالهای تکراری پناه ببرد.
از طرفی مخاطب تلویزیونی که از دیدن سریالهای ضعیف خسته شده، ترجیح میدهد که پای سریالهای تکراری شبکههای آی فیلم، نسیم و تماشا بنشیند و اوقات فراغتش را با دیدن سریالهای تکراری بگذراند که محتوا و کیفیت بهتری دارند.
جلیل سامان، کارگردان نفس، ارمغان تاریکی و پروانه، با زیرخاکی نبض تلویزیون را در دست گرفت. شوخی در برهه انقلاب ۵۷، فضاییست که در سینما و تلویزیون ایران یا تجربه نشده و یا کمتر تجربه شده، اما سامان با توسل به مهارتش در بازسازی آن دوره که پیشتر هم نشان داده بود در برههای از تاریخ شوخی میکند که عادت داریم آن دوره را عبوس و خطکشی شده و بدون لبخند ببینیم، در صورتی که رگههای فرحبخش طنز و کنایه حتی در جنگهای جهانی و حالا و همین زمانه هم در هیچ کجای جهان متوقف نمیشود.
حالا اگر فاز اجرایی چنین جسارت مضمونی از حداقلهای کار برخوردار باشد که نتیجه قابل توجه هم میشود، در واقع حجم سکانسهای خارجی «زیرخاکی» و بازسازی فضای آن دوران آنقدر دلنشین هست که ایراد گرفتن از این مجموعه را سخت میکند، گر چه در بازسازی فضا کمی تقویت عناصر نوستالژیک نظیر شلوار دمپاگشاد و یا باجه تلفن حضوری اغراقآمیز دارد و به قولی آکسسوار بیشتر از آن که ماهیت رئالیستی داشته باشد، ماهیت تزئینی دارد، اما با همه این اوصاف کار درآمده و نشسته.
تغییر ریتم بازی پژمان جمشیدی و تزریق عناصری تازه به میمیک صورتش و حتی نحوه حرف زدنش مثل آن دندانقروچههایی که به عنوان موتیف میان اون و برادر و پدرش مشترک است از نقاط قوت کارگردانی جلیل سامان است، در واقع جمشیدی تا حدود زیادی از قالب «پژمان» و «خوب بد جلف» در آمده و یک جمشیدی دیگر است و اصلا این که در تعریف کاراکتر اونوعی بیتوجهی به مسائل سیاسی انقلاب گنجانده شده از ذکاوت فیلمساز است.
در واقع دوقطبی میان فریبرز و فرهاد که یکی نسبت به کنش سیاسی سمپات است و دیگری بیتوجه است، نقطه تعادل داستان است. اینها نماینده دو نگرش به تاریخ معاصر هستند وهر بار که وزن هر کدام زیادتر شود، سریال از تعادل میافتاد.
هیچ گاه تعادل میان فریبرز و فرهاد از دست نرفت و خصوصا وزنه فرهاد و عملگرایی افزایش پیدا نکرد، زیرا اگر وجه درام و داستانی کار، اسیر فعالیت اجتماعی میشد، احتمال پسزدگی وجود داشت، آفتی که گریبان «بچه مهندس» را گرفت و مضمون از داستان جلو افتاد.
گویی با یک بولتن تصویری مواجه بودیم که دائم سعی داشت مانیفست و خطمشیاش را در چشم ما فرو کند. «زیرخاکی»، اما ظرافت یک کار هنری را داشت و روی لبهی ظریفی راه رفت و حتی در شوخیهایش همین خصلت را حفظ کرد.
شوخیهایی که عمدتا بر سوتفاهمهای کلامی مثل «کاوه» و «گاوه» بنا شده و یا کمدی موقعیتی که حتی رگههایی از یک اروتیک پنهان را دارد، مثل مواجهه فرهاد با همسر فریبرز و آن قضیه شنود و کار مگوی پریشب!
البته برخی انتقاد کرده بودند که «زیر خاکی» در پارهای اوقات زبانی بیادب داشت، مثلا در جایی از سریال از واژه «بیهمهچیز» استفاده شده که البته کمی این جنس دغدغهها سانتیمانتال به نظر میرسد، در جامعهای که «تتلو» را دارد، مفهوم ادب کمی متفاوت میشود، تمثال شنیع فساد، در شش ساعت، پانصدهزار فالوور دارد، پس با یک «بیهمهچیز» در سریال زیرخاکی، کسی بیادب نمیشود. گو این که طنز و کمدی اگر همین اندازه هم از دستاندازهای کلامی استفاده نکند که میشود شبیه لطیفههای پیک نوروزی!
منبع: برترین ها