صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۹۰۷۸۶
ساعت حدود چهار می‌شود که آقای نیک‌فرجام تصمیم خودش را می‌گیرد: به شدت نگران توله‌ها بودم، آن منطقه هم آنتن ندارد و امکان تماس با هیچ‌کسی را نداشتم. از یک طرف می‌دانستم که اگر توله‌ها را با خودم ببرم، شاید دیگر مادرشان سراغ‌شان نیاید، از طرفی حدس می‌زدم یوزپلنگ مادر با خطری مواجه شده و تصمیم گرفته جای توله‌ها را عوض کند و شاید همین حین دچار حادثه شده باشد و اصلا برنگردد، اگر توله‌ها را همان‌جا رها می‌کردم احتمال برگشتن مادرشان از اینکه از گرسنگی بمیرند و یا طعمه حیوانی شوند، کمتر بود، پس تصمیمم را گرفتم و توله‌ها را با بدون اینکه دستم به آن‌ها بخورد، با یک گونی برداشتم.
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۱ - ۱۵ آذر ۱۴۰۱

«انتظارش را نداشتم، دو توله یوزپلنگ کنار هم، از صدایشان می‌شد تشخیص داد که گرسنه هستند، و این سوال به ذهنم رسید که پس مادرشان کجاست؟» این نخستین گفتگو با مردی است که دو توله یوز ماده را از طبیعت جدا کرده. دامداری که مشخص نیست چطور در منطقه حفاظت شده ملی دام هایش چرا کردند، اما خودش می‌گوید او دو توله یوز ارزشمندی را نجات داده که مادرشان مشخص نیست کجا بوده و پیدا نشده.

به گزارش خبرآنلاین، روز پنج‌شنبه، ده آذر می‌توانست برای اکبر نیک‌فرجام مثل همه آخر هفته‌ها باشد، کارمند ۵۴ ساله اداره گاز مهدی‌شهر واقع در استان سمنان، یا همان سنگسر. کارمند اداره گازی که نسل در نسل دامدار بوده‌اند و او هم مثل اجدادش سال‌هاست که در منطقه خارتوران در ۵۰۰ کیلومتری شهر سمنان، هزار راس گوسفند دارد.

آقای نیک‌فرجام که در طول هفته در اداره گاز مشغول به کار است، آخر هر هفته سراغ دام‌هایش می‌رود و کار دامپروری انجام می‌دهد. پنجشنبه‌ای که گذشت، ساعت حدود ۹ صبح او برای سر زدن و رسیدگی به آبشخور‌های منطقه، در دل کویر و پارک توران، رفت، آبشخور‌هایی که بعد از بارندگی باید مراقب‌شان بود تا آب‌های جمع‌شده در آن، تشنگی دام‌ها را برطرف کند.

 
لحظه پیدا شدن توله‌یوز‌های توران توسط دامدار سمنانی

اکبر نیک‌فرجام، دامدار اهل سمنان، که یوزپلنگ‌های پارک توران را پیدا کرده این ویدیو را ضبط کرده است

هنوز کارش را شروع نکرده بود که صدایی می‌شنود، صدای مثل صدای پرندگان یا حیوانی که به گوش او خیلی آشنا نبود.

«صدا از سمت بیشه می‌آمد، یک جور وق‌وق، نمی‌توانستم تشخیص بدهم، صدا بی‌وقفه شنیده می‌شد، نگران شدم نکند حیوانی از پشت نیزار‌ها بیاید و به من حمله کند، از طرفی نمی‌خواستم کارم را رها کنم، برگشتم سوار ماشین شدم و کمی با ماشین سروصدا راه انداختم که اگر حیوانی وحشی در آن اطراف است، فراری شود.»

آقای نیک‌فرجام از ماشین پیاده می‌شود تا به کارش برسد،، اما صدا همچنان ادامه دارد، دل به دریا می‌زند و می‌رود سمت بیشه: «انتظارش را نداشتم، دو توله یوزپلنگ کنار هم، از صدایشان می‌شد تشخیص داد که گرسنه هستند، و این سوال به ذهنم رسید که پس مادرشان کجاست؟»

به فکرش می‌رسد که دوربینی را که داخل ماشین دارد، بیاورد و برای یافتن مادر توله‌ها تا جای ممکن اطراف منطقه را رصد کند، علاوه بر این کار، همان اطراف را می‌چرخد که ببیند ردپایی از یوزپلنگ مادر پیدا می‌شود یا نه.

هیچ کدام از این کار‌ها فایده‌ای ندارد، از آنجایی که ردپای روباه هم دیده بود، و صدای توله‌ها که گرسنه بودند، بلندتر هم شده بود، نگران می‌شود که یوزپلنگ مادر نیاید و توله‌ها هم شکار حیوانات دیگر شوند.

ساعت حدود چهار می‌شود که آقای نیک‌فرجام تصمیم خودش را می‌گیرد: «به شدت نگران توله‌ها بودم، آن منطقه هم آنتن ندارد و امکان تماس با هیچ‌کسی را نداشتم. از یک طرف می‌دانستم که اگر توله‌ها را با خودم ببرم، شاید دیگر مادرشان سراغ‌شان نیاید، از طرفی حدس می‌زدم یوزپلنگ مادر با خطری مواجه شده و تصمیم گرفته جای توله‌ها را عوض کند و شاید همین حین دچار حادثه شده باشد و اصلا برنگردد، اگر توله‌ها را همان‌جا رها می‌کردم احتمال برگشتن مادرشان از اینکه از گرسنگی بمیرند و یا طعمه حیوانی شوند، کمتر بود، پس تصمیمم را گرفتم و توله‌ها را با بدون اینکه دستم به آن‌ها بخورد، با یک گونی برداشتم.»

حالا دیگر هوا رو به تاریکی گذاشته و آقای نیک‌فرجام با ماشینش به همراه دو توله‌یوز کوچک به سمت دامداری‌اش در حرکت است.

یکی از گوسفندانش تازه زایمان کرده و شیرش خوراک یوزهاست، به هر کدام حدود چند سی‌سی شیر می‌دهد، اما نگرانیش برای یوزپلنگ مادر و اینکه تصمیم درستی گرفته یا نه، همچنان سرجایش هست.

صبح جمعه، ۱۱ آذر، آفتاب نزده، دوباره برمی‌گردد سمت بیشه، باز هم اطراف را می‌گردد تا شاید ردپایی از یوزپلنگ مادر ببیند، خبری نمی‌شود، خودش را می‌رساند به «احمدآباد» اولین جایی که تلفن همراهش آنتن می‌دهد، یعنی ۱۰-۱۲ کیلومتری همان‌جایی که توله‌ها پیدا شده‌اند.

به دوستی که در اداره محیط‌زیست کار می‌کند، زنگ می‌زد. ماجرا را تعریف می‌کند و یکی دو ساعت بعد کارشناسان محیط‌زیست و محیط‌بانان خودشان را می‌رسانند به آقای نیک‌فرجام و توله‌یوزها، آن‌ها هم همان کاری را انجام می‌دهند که او انجام داده، توله‌ها را به همان بیشه‌زار می‌برند و دوربین‌ها را روشن می‌کنند و منتظر می‌مانند که شاید یوزپلنگ مادر برگردد، جمعه به ساعت‌های پایانی‌اش می‌رسد، اما از مادر یوز‌ها خبری نمی‌شود.

از این‌جا به بعد ماجرای آقای نیک‌فرجام و توله‌یوز‌ها را همه می‌دانیم. توله‌ها که هر دو ماده هستند، فعلا در سمنان و زیرنظر دامپزشکان و علیرضا شهرداری که نگهداری «پیروز»، (یوزپلنگی آسیایی و فرزند «ایران» و «فیروز» است که در ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ متولد شد) را برعهده دارد، نگهداری می‌شوند.

حال توله یوز‌ها خوب است و فعلا مشکل خاصی ندارند البته، چون تازه از مادر جدا شده‌اند و تغذیه آن‌ها از شیر مادر بوده است، هنوز به شیرخشک عادت نکرده‌اند و کمی سخت شیر می‌خورند، اما به‌صورت کلی می‌توان گفت شرایط خوب و قابل قبولی دارند.

آقای نیک‌فرجام هم همین را می‌خواسته: «برای من فقط مهم این بود که این توله‌یوز‌ها نجات پیدا کنند و فکر می‌کنم کار خدا بود که من آنجا باشم و آن‌ها را پیدا کنم، حتی یک لحظه هم به ذهنم نرسید که توله‌ها که می‌دانستم ارزش زیادی دارند، برای خودم بردارم یا مثلا بخواهم آن‌ها را به دست کسی غیر از محیط‌بانان برسانم.»

یوزپلنگ آسیایی یکی از کمیاب‌ترین گربه‌سانان جهان است که زمانی سراسر آسیای غربی و میانه زیستگاه او بود؛ حالا، اما بیش از دو دهه است که وضعیت خوبی ندارد و به‌دلیل عوامل مختلف انسانی و زیست‌محیطی، در معرض خطر جدی انقراض قرار گرفته، ایران آخرین پناهگاه این نوع یوزپلنگ در دنیا به حساب می‌آید و به همین دلیل یوزپلنگ آسیایی، به یوزپلنگ ایرانی نیز شهرت دارد.

سازمان حفاظت محیط‌زیست در تلاش برای حفظ یوز ایرانی است و از سال ۱۳۹۰ برنامه حفاظتی خود را برای نگهداری نسل این‌گونه آغاز کرده و گفته می‌شود در ایران کمتر از ۳۰ فرد از آن باقی‌مانده است.

برچسب ها: یوزپلنگ ایرانی
ارسال نظرات