صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

قطع و یقین ماجرای این دو مستشار قابل تعمیم به ماهیت مستشاری در ایران نیست. چنانچه نمونه دلسوزانه و درخشان مورگان شوستر یا تعداد دیگری از خارجیان داخل ایران هم در تواریخ قدیم و جدید درج است، اما این دو قصه پرغصه تکرار غریب تاریخ این سرزمین است. جایی که کوچک و بزرگ و داخلی و خارجی با پیدا کردن «سوراخ دعا» نه‌تن‌ها وظیفه خود را فراموش می‌کنند که رفته‌رفته خود را صاحبخانه هم می‌دانند.
تاریخ انتشار: ۰۷:۵۶ - ۱۴ آذر ۱۴۰۱

روزنامه هم‌میهن نوشت: یکی «مسیو نوز» است و دیگری «کارلوس کی‌روش». اولی بیشتر از صد سال قبل به ایران آمد و دومی مستشار معاصر است. هر دو به یک منظور وارد شدند: ساماندهی، سازماندهی و بهبود عملکرد یک عنصر ملی. یکی برای بهسازی گمرکات در بحبوحه چه‌کنم، چه‌کنم‌های قاجار‌ها و دیگری، به‌عنوان راه‌حل چه‌کنم، چه‌کنم‌های فدراسیون فوتبال کفاشیان-تاج. «مسیو» هم آمدنش با شُل‌کن‌سفت‌کُن‌های زیادی همراه بود و در نهایت درست مثل «مِستر» بعد از چند بار باید و شاید وارد کشور شد.

یکی از راه شمال به زمین خشک رسید و دیگر در قلب پایتخت بر زمین نشست. مستر هم مثل مسیو با سلام و صلوات پا به خاک پاک میهن گذاشت، امید‌ها برانگیخت و برق شادی به چشم وطن‌دوستان انداخت؛ و مدتی نه کم، نه زیاد محبوبیت هر دو سر به آسمان زد. هر دو بنده نظم و دیسیپلین اروپایی و دارنده اکسیر جادویی حل مشکلات پیچیده و صدالبته کارنامه‌ای درخشان که تلالوی آن تا مدت‌ها چشم دورماندگان از تکنولوژی و تخصص روز جهان را می‌زد.

الحق و الانصاف که هر دو در بدو ورود کارنامه درخشانی بر جای گذاشتند. مسیو به همراه تیم سه‌نفره دستیاران تمام‌بلژیکی‌اش در کمتر از سه سال سال درآمد گمرک را در کمتر از یک سال بیش از ۳۵درصد افزایش داد و آن را ظرف ۵ سال از ۲۰۰٬۰۰۰ پوند به ۶۰۰٬۰۰۰ پوند در سال رساند. مستر هم اگرچه نه از طریق درآمدزایی بلکه با تیم تمام‌پرتغالی خود ایران را به‌عنوان تیم اول راهی جام جهانی ۲۰۱۴ کرد. شخصیت تیمی دگرگون‌شده، فوتبال سنجیده و البته طلبکارانه تیم ملی چیزی نبود که مسبوق به سابقه بوده باشد.

در اسطوره‌های ایرانی فره ایزدی به‌شکل مرغی تجسم شده که در درون است و از تن کسانی، چون جمشید با درد و رنج بیرون می‌زند، اما ایرانی معاصرِ در آستانه مشروطه این مرغ درون را به شکل پرنده‌ای از بیرون بازنمایید که بر شانه‌ها می‌نشست و در مَتَل‌ها و مَثل‌ها بر شانه بخت‌داران می‌نشست؛ پرنده‌ای که بی‌شک خیلی زود بر شانه مسیو و مستر نشست و آن‌ها سوار بر اسب مراد شروع کردند به تاختن.

هر دو در پیش و پَس بحرانی بزرگ پا به ایران گذاشتند و به هر دو امید فراوان بود و اختیارات ورای تصور هم گرفتند. مسیو دوره‌ای اختیارات وزیر را گرفت و تا آنجا پیش رفت که جز با شاه و صدراعظم پالوده نخورد، چنانچه کی‌روش هم نانوشته تا جایی رفت که طبق گفته‌ها و شنیده‌ها وزیر را هم با اکراه می‌پذیرفت. شباهت‌های اتفاقی میان این دو بسیار است، اما رویه و سرانجام‌شان بی‌شک مهمترین شباهتی است که محصول خودآگاهی آن‌ها و مواجهه‌شان با جامعه ایرانی است.

کسروی مسیو را اینطور تصویر می‌کند: «بلژیکی‌ها به سخت‌گیری و بدرفتاری با ایرانیان می‌پرداختند» و این نه‌فقط نظر تاریخدان برجسته ایرانی است که دانشنامه ایرانیکا هم بر آن صحه گذاشته شده است: «بلژیکیان به بدرفتاری (با ایرانیان) می‌افزودند». کی‌روش را هم که به خاطر بیاوریم پربسامدترین واکنش بخشی از مربیان و کارشناسان فوتبال به او همین نحوه مواجهه و تبختر در برخورد بود و هست. این هر دو، باعث شکل‌گیری بحران ارتباطی میان مستشاران اروپایی قدیم و جدید و مردم بود. به‌خصوص که هر دو کم‌کم مفتون قدرت و حرمت کسب‌شده کیکاوس‌وار هوایی شدند. نوز تا آنجا پیش رفت که میانه بازرگانان روس را چنان گرفت که داد ایرانی‌ها از تبعیض در مملکت خودشان درآمد و بعدتر در قائله مرزی ایران، چنان طرف عثمانی‌ها را گرفت که صدای سِر اوکانور سفیر کبیر انگلستان مقیم قسطنطنیه «از این همه نیرنگ‌بازی و دسیسه» به حیرت افتاد.

کی‌روش هم تا آنجا پیش رفت که آمرانه از ایرانیان خواست اگر قصد تشویق تیم ملی خودشان را ندارند به ورزشگاه نیایند.

قطع و یقین ماجرای این دو مستشار قابل تعمیم به ماهیت مستشاری در ایران نیست. چنانچه نمونه دلسوزانه و درخشان مورگان شوستر یا تعداد دیگری از خارجیان داخل ایران هم در تواریخ قدیم و جدید درج است، اما این دو قصه پرغصه تکرار غریب تاریخ این سرزمین است. جایی که کوچک و بزرگ و داخلی و خارجی با پیدا کردن «سوراخ دعا» نه‌تن‌ها وظیفه خود را فراموش می‌کنند که رفته‌رفته خود را صاحبخانه هم می‌دانند.

اینکه چطور پیوستن به قدرت، فرار از پاسخگویی را به ارمغان می‌آورد. همین کی‌روش را در نظر بگیریم، بزرگترین شکست تاریخ فوتبال ایران در جام‌های جهانی، عدم صعود از آسان‌ترین گروه جام جهانی را در کارنامه ایران به‌جا گذاشت و در نهایت با غلتیدن به‌سوی قدرتمند ماجرا در مقام یک قهرمان وارد کشور و از آن خارج شد و هیچ بعید نیست دوباره برگردد.

چنانچه مسیو هم اگر نبود آن خبط گذاشتن عمامه ملایان در جشن بالماسکه، مصون از بازخواست تمام رشوه‌هایی می‌شد که گرفت و سود‌هایی که به روس و عثمانی رساند و تا جان داشت در ایران می‌ماند. با کمی تغییر، گفته خبرنگار سی‌ان‌ان را باید از خلال این شباهت تکرار کرد که آنچه همیشه می‌خواهید درباره سیاست بدانید، اما می‌دانید که بپرسید را در تکرار معنادار تاریخ بیابید.

ارسال نظرات