روزنامه خراسان نوشت: کیست که نداند بخش قابل توجهی از مردم تحت فشارهای سخت اقتصادی و تنگنای معیشتی هستند. قیمت مسکن ناباورانه طی فقط چند سال ۱۰ برابر شده و نه تنها خانه دار شدن برای بسیاری به رویا تبدیل شده بلکه حتی پیداکردن سرپناهی اجارهای با این اجارههای کمرشکن نیز برای برخی آرزو شده است.
بازار ارزاق عمومی هم که از ثبات چندانی برخوردار نیست، هزینههای درمان و تهیه دارو نیز رنجی مضاعف شده برای مردم. البته که تحریمهای ناجوانمردانه سهمی مهم در ایجاد این مشکلات داشته و دارد، اما بی گمان سهم بی تدبیری ها، غفلتها، دیرهنگام عمل کردن ها، آینده پژوهی نکردنها و ... در ایجاد این مسائل کم نبوده و نیست.
پر واضح است که توجه اساسی و کافی نداشتن به گسترش و تقویت زیرساخت ها، ادامه خام فروشی، وجهه همت قرار ندادن حمایت موثر، هدفمند و زمان دار از تولید داخلی و کالاهای ایرانی و ... از یک سو و استقلال نداشتن بانک مرکزی و در خدمت تولید نبودن سیستم بانکی از دیگر سو از عوامل مهم نرسیدن به رشد اقتصادی مطلوب و ایجاد «رفاه پایدار» برای مردم است. در این نوشتار به همین اختصار و اجمال در بحث اقتصاد اکتفا میکنم تا اشارهای کوتاه نیز به دیگر مسائل در ایجاد برخی نگرانی ها، دغدغه ها، مطالعات و اعتراضات به حق مردم داشته باشم.
بگذریم که در عرصه مبارزه جدی و موثر با مفاسد اقتصادی و به ویژه اطلاع رسانی بهنگام، شفاف و اقناع کننده نیز کارنامه درخشانی نداریم.
در فضای سیاسی کشور هم شاهد غفلت ها، کم کاری ها، بداخلاقی ها، تهمت ها، نبود رواداری ها، تصلب، خود را همه حق دانستن و دیگران را به هیچ انگاشتن و «گوش شنوا» نداشتن برای شنیدن نظرها و دیدگاههای غیر خود بوده ایم و البته که یکسره فاسد و غیرکارآمد جلوه دادن دولتمردان قبل از خود که به نوعی از زمان دولت بعد از اصلاحات آغاز شد و به اوج رسید و در دولت بعدی با ادعای دولت راستگویان و اتهام دروغ گویی به دولت قبل ادامه یافت نیز از جمله موارد ایجاد فضای «کسالت» و خمودگی و دلزدگی برای بخشهایی زیادی از مردم در عرصه سیاسی شد.
میدانیم که نداشتن تریبون عمومی برای بیان دیدگاههای تمامی گرایشها و سلایق سیاسی درون نظام آن گونه که باید وجود ندارد که بخشی از ثمره تلخ آن نبود تضارب آرا، روشن نشدن مبانی نظرها و دیدگاهها و سلایق و از همه بدتر به وجود آمدن حرفهای «در گلومانده» عدهای از مردم و ایجاد و البته فروخوردن «حرفهای مگو»ی بسیاری شد.
بین این مسائل و مشکلات با آن چه کشور را درگیر کرد چه نسبتی وجود دارد؟ با اعتراضاتی که حدود دو ماه است به بهانه درگذشت ناراحت کننده و تاسف برانگیز مهسا امینی این دختر کُرد ایرانی شکل گرفت و با سرعت برق و باد به ناآرامی، اغتشاش و ویران کردن اموال عمومی و خصوصی تبدیل شد و شکنجه کردن و سوزاندن و کشتن تعدادی از فرزندان ایران زمین در دستور کار قرار گرفت که کشته سازی نیز بخشی دیگر از این پروژه بود.
البته کشته شدن تعدادی از افراد در عرصه میدان بس غبارآلود فتنه و اغتشاش و به هم آمیختگی هیجان، خشونت و عصبانیت و البته فضاسازیها و دروغ پردازیهای مکرر و شارژ مدام، پرفشار و پر حجم رسانههای برانداز و معاند خارج از کشور و غفلت برخی از نهادها از انجام بهنگام و موثر وظایف خود و همچنین نبود اطلاع رسانی به موقع، شفاف و در دست نگرفتن میدان اطلاع رسانی با ارائه «روایت اول» صحیح و دقیق از وقایع و رویدادها به افکار عمومی ثمره تلخ وغم انگیز دیگر این ماجراها بود. این پروژه با ترورهای ناجوانمردانه در حرم شاه چراغ و ترور و آدم کشیها در اصفهان، مشهد و ایذه با هدف داغ دار کردن و به ستوه آوردن مردم و خدشه دار کردن امنیت کشور و روشن نگاه داشتن شعله آتش فتنه ادامه یافته است.
با این تفاسیر و اضافه کردن این نکته که در همین اثنا کشف انواع سلاح جنگی در برخی مرزهای کشور بسیار زیاده شده و اظهارات صریح جان بولتون در تجهیز اپوزیسیون به سلاح از یک سو و راه اندازی یک «جنگ شناختی» و «ترکیبی» تمام عیار و پر حجم علیه ملت ایران آیا شکی باقی میماند که دشمنان ایران از آمریکا گرفته تا برخی کشورهای اروپایی و بعضی کشورهای منطقه و در رأس آن سعودیها هدفی جز «تجزیه ایران» و براندازی جمهوری اسلامی دارند؟
آن چه مسلم است دلیل اصلی نپیوستن مردم به صف اغتشاشگران و همچنین فاصله گرفتن اکثریت از معدود «لیدرها»ی شارژ شده توسط دشمنان در کف خیابان همین روشن شدن پروژه دشمنان برای تجزیه ایران و براندازی بود و حالا دشمنان قسم خورده از سر استیصال و تحقق نیافتن رویاهای خود با ترورهای ناجوانمردانه از مردم ایران انتقام میگیرند اقدامی که نشان میدهد بار دیگر تیرشان به سنگ خورده است.
همان طور که از اول انقلاب تیر تمام دشمنی هایشان با ایران و ایرانی به سنگ خورد از ایجاد غائله کردستان تا ترکمن صحرا و خوزستان و کودتای نوژه و تحمیل جنگی ناجوانمردانه به ایران و تحمیل سختترین تحریمهای اقتصادی، اما هیچ مسئولی نباید فراموش کند که تمامی این پروژهها مدیون خون شهدا و مرهون مقاومت مردم و ایستادگی شان در مقابل سلطه و زورگویی دشمنان است و به قول رهبر حکیم و مدبر انقلاب اسلامی مردم قهرمان همه دورهها هستند.
پس اگر میخواهیم مردم همچنان نجیبانه و قدرتمندانه پای کار انقلاب، کشور و نظام بمانند، همه مسئولان در قول و فعل باید قدر مردم را بدانند و از این ملت رشید و فداکار فاصله نگیرند و به وعده هایشان عمل کنند و منافع ملی ایران در همه حال وجهه همتشان باشد، حرف مردم را بشنوند و به خواستههای منطقی شان پاسخ مناسب و به موقع بدهند، مسئول کار نابلد را برکنار کنند، خائنان و مفسدان به ملک و ملت را بی اغماض به اشد مجازات محکوم کنند ودر این باره اطلاع رسانی شفاف داشته باشند، نظارتهای حاکمیتی را شدید و موثر اعمال کنند، قانون را درهمه عرصهها و برای همه بدون تبعیض فصل الخطاب بدانند، از نظرات تمامی نخبگان و کاربلدان و متخصصان دلسوز ایرانی در هر جای دنیا که هستند برای رشد و پیشرفت کشور استفاده کنند، تضارب آرا و تکثر ایدهها و سلایق را به معنای واقعی کلمه به رسمیت بشناسند، فضای گفت وگوی ملی و مردمی را هرچه مهیاتر کنند، به رهنمودهای رهبری حداقل حالا پس از حدود ۲۰ سال برای راه اندازی کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها عمل کنند، با مردم و در بین مردم زندگی کنند، دایره «خودی ها» را هر روز تنگتر نکنند، ایران را از آن همه ایرانیان با هر سلیقه و گرایشی بدانند، ایرانیانی که استقلال، عزت، امنیت و اقتدار کشورشان را مفاخر ملی و تاریخی شان و قهرمانان تاریخ ساز و سرنوشت سازشان را در تمامی عرصهها دوست دارند و قدر مینهند.
از دیگر وظایف مسئولان برای قدرشناسی از مردم خدمت بی منت و تلاش بیش از پیش و موثر برای رفع تبعیض، کاهش تورم، ایجاد رفاه پایدار، دمیدن واقعی روح امید و امیدواری و برخورد صادقانه با مردم است.
نکته حائز اهمیت دیگر این که گرچه بیان دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی برای کشور ضرورتی انکارناشدنی است، اما این بیان باید آن قدر صادقانه، به موقع، دقیق، غیرقابل خدشه و باورپذیر و البته «هنرمندانه» توسط مسئولان و رسانهها باشد که حتی در مواردی این چنین که کشور را حدود دو ماه درگیر خود کرده، پیشرفتهای گوناگون در عرصههای مختلف دیده شود مانند آن چه در پزشکی، بیوتکنولوژی، نانوفناوری، جراحیهای پیشرفته، طراحی و ساخت سازههای عظیم، کشتی سازی، ژن درمانی، تولیدات و اختراعات صنعتی و دانش بنیان، مهندسی نوین، هوافضا، تجهیزات دفاعی و ... که محصول خلاقیت، هوش، دانش و پشتکار جوانان، متخصصان، استادان، نخبگان و کاربلدهای ایران زمین است.
ملت دنبال زندگی هستند با المانهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی متکثر و مد نظر خودشان. زندگی مد نظر ملت یک زندگی نرماله. ملت حاضر نیستند هزینه بی عرضگی های آدمهای نابلدی که صرفا با ظاهرسازی بر آنها در حال حکومت هستند را بدهند. حاضر نیستند بیشترین تاثیرات را ارگانها و کسانی داشته باشند که به هیچ کس پاسخگو نیستند. اگر هر حکومتی با هر اسمی میتواند چنین محتوایی فراهم کند باهاش مشکلی ندارند اما آنچه مسلم است این است حکومت فعلی در "پیله ای که دور خودش تنیده است" نمیتواند چنین درخواستهایی فراهم آورد. ما به تغییر پیله و قالب ها نیازمندیم نه ماله کشی. حل مشکلات بصورت بنیادین نه ماله کشی.
ایران ابرچالش های بسیار بزرگی دارد و حل آنها آدمهای بسیار باهوش و شجاعی لازم دارد؛ آدمهایی که از تجربه جهانی درس میگیرند و فرا گرفته اند و ضدیتی با علم و تجربه جهانی ندارند. آدمهایی که دنبال ارائه یک الگوی من درآوردی از دموکراسی و اقتصاد نیستند چرا که این موارد را قایم به تجربه های بشری میدانند.
به نظر شما دیر نشده