روزنامه اعتماد نوشت: آقای رییسجمهور در سخنانشان در همایش جهاد تبیین پس از تاکید بر ضرورت اقناع افکار عمومی فرمودهاند: «خیلیها در قضایای اخیر به وظیفهشان عمل نکردند، خیلی از خواص در قضایای اخیر مردود شدند و وظیفه قانونی، شرعی، اخلاقی و انقلابی خودشان را در تنویر افکار عمومی انجام ندادند. وقتی میپرسیم چرا حقایق را برای مردم بیان نمیکنید، میگویند از جوسازی میترسیم، جوسازی چنین سلاح برندهای است که اگر نبود خداوند نمیفرمود قلبها در دست من است».
صحبتهای ایشان ابهاماتی را برای مخاطبان پدیده آورده، از جمله آنکه منظور از خواص در این سخنان چه کسانی هستند و ایشان چه انتظاری از این خواص داشتهاند که آنان از ترس جوسازیهای آتی حاضر به انجام آن نشدهاند؟
پرسش اول و مهم آن است که از دید ایشان خواص چه کسانی هستند یا خواص موردنظر ایشان چه کسانی هستند؟ اگر منظورشان طیفهای میانه اعم از روشنفکران مستقل (چون ایشان در آن سخنرانی مصادیقی از روشنفکران را نیز معرفی کردهاند)، اصلاحطلبان، مراجع تقلید، اصولگرایان میانهرو، روزنامهنگاران و رسانههای غیرحکومتی و امثالهم هستند که از هر فرصتی برای تشریح وضعیت و ارایه راهکار و دعوت طرفین به پرهیز از خشونت و عصبیت و خونریزی استفاده کردهاند.
برخی از ایشان از مدتها پیش با تحلیل شرایط و شکافهای اجتماعی و سیاسی نسبت به بروز چنین وقایع و سربرآوردن چنین بحرانهایی هشدار داده بودند اما یا به این هشدار توجهی نشد یا مورد تمسخر قرار گرفت یا با رکیکترین الفاظ و سختترین تهمتها از هردو طرف ماجرا مواجه شد.
اگر هم منظورشان مدیران ارشد دولت خودشان یا نمایندگان مجلس انقلابی یا ائمه جمعه و جماعات و سلبریتیهای رسانهای حکومتی است که اتفاقا از پیش از وقوع این بحران در فضای حقیقی و مجازی مشغول دُرفشانی بودهاند اما متاسفانه تبیینهایشان جز اهانت و تحقیر معترضین خاموش و متراکم کردن بشکه باروت نتیجه دیگری نداشته و پس از فوت مرحومه مهسا امینی و آغاز اعتراضات خیابانی نیز، هر حرف و سخنی از ایشان جز تحریک بیشتر معترضین و ریختن بنزین بیشتر بر آتش خشم و خشونت پیامد دیگری نداشته است چنان که به نظر میرسد در مقاطعی، تکلیف شرکت در جهاد تبیین را از گردن برخی از آنها ساقط کردهاند.
پرسش دوم آن است که ریاست محترم جمهور چه انتظاری از این خواص داشتهاند و حقایقی که تنویر آن وظیفه این خواص بوده و از آن غفلت شده چه بوده است؟ اینجاست که دوباره پای تعارض روایتها به میان کشیده میشود. اگر منظور ریاست محترم جمهور تبیین و تشریح همین روایت رسمی حکومت از وقایع است که برخی از «خواص» به قدر کافی بدان پرداختهاند.
حال اگر در میان عوام یا خواص، برخی روایتهای رسمی سیستم را قانعکننده و منطقی نیافته باشند یا مشاهدات خود و نزدیکان مورد اعتمادشان روایت دیگری را عرضه کند تکلیف چیست؟ آیا باید چشم بر رسول باطنی ببندند و طوطیوار روایت رسمی را تکرار کنند؟
نکته سوم نیز آن است چه کسی را برای مردم، کشور و خودتان باقی گذاشتهاید که در چنین مواقعی به میانه بحران بیاید و نقشآفرینی کند؟ تکرار و تشریح و تبیین روایت رسمی حاکمیت که مورد پذیرش بسیاری از مردم نیست، نه هنر است نه دردی را دوا میکند.
لازم است فردی به میان آتش بیاید که روایتش و راهکارش برای عبور از آتش، مورد توجه و قبول هردو طرف درگیر باشد و خودش نیز مورد احترام و پذیرش طرفین باشد. فقط یک چهره را نام ببرید که میتوانست در چنین معرکهای در میانه قرار گیرد و کشور را «برْداً و سلاماً» از آتش خشم و خشونت و اختلاف عبور دهد و خود شما در این سالهای اخیر او را تخریب نکردهاید.