صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۸۶۴۶۲
توتالیتاریسم دوباره در حال تقویت شدن است و دموکراسی‌ها از مسیر خود منحرف شده‌اند. گردهم آوردن تمام ملت‌های برای جلوگیری از پیشروی توتالیتاریسم (تمامیت خواهی) تهاجمی امری ضروری و فوری است.
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۶ - ۲۸ آبان ۱۴۰۱

فرارو-گری گراپو سفیر سابق امریکا در عمان و عضو برجسته مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشکده مطالعات بین المللی کوربل در دانشگاه دنور است. او نزدیک به ۴۰ سال تجربه در عرصه دیپلماتیک و سیاستگذاری عمومی در زمینه‌های مختلف دولتی، خصوصی و غیرانتفاعی دارد. او مشاور امور سیاسی در سفارت امریکا در بغداد در عراق و کاردار و معاون سفیر امریکا در ریاض در عربستان سعودی نیز بوده است.

به گزارش فرارو به نقل از فرآبزرور، من معمولا فرد بدبینی نیستم تمایل شخصی‌ام و بیش از دو دهه و نیم فعالیت به عنوان یک دیپلمات اهمیت و ارزش خوش‌بین بودن را به من آموخته است. خوش بینی برای یک دیپلمات به اندازه شجاعت برای یک سرباز ضروری است. یک دیپلمات کارآمد مطمئن است که دیپلماسی پایدار و موثر می‌تواند بسیاری از مشکلات را بین کشورها حل کند.

با این وجود، خوش بینی همیشگی من این روزها به شدت در محک آزمون قرار گرفته است. نگاهی به تیتر اخبار بین المللی کافی است تا باعث شود برای فرار از این حجم از اخبار منفی به سوی تماشای طولانی مدت فیلم‌های آنلاین یا شیوه‌هایی دیگر برای گذراندن اوقات‌مان پناه ببریم. با این وجود، در برخی موارد نمی‌توان ابرهای تاریک در افق یا در برخی موارد مستقیما بالای سر را نادیده گرفت و به راحتی از کنار آن گذشت.

مقایسه کردن شرایط دنیای امروز با شرایط پیش از جنگ جهانی اول و دوم کاری راحت است. در واقع، برخی از شباهت‌های واقعی وجود دارند: دیکتاتور‌های سرسخت به دنبال فتح، رقابت‌های منطقه‌ای تنش‌آمیز، دموکراسی‌های پریشان که درگیر مشکلات داخلی یا چالش‌های اقتصادی هستند و عموم مردم بیقرار که توسط افراط گرایان به هر شکلی تحریک شده‌اند. با این وجود، سال ۲۰۲۲ میلادی شرایط منحصر به فرد خود را دارد که آن را بسیار متفاوت از سال‌های پیش از منازعات جهانی پیشین می‌سازد. بدیهی‌ترین آن به طور تهدیدآمیزی بر کل سیاره زمین خودنمایی می‌کند: تسلیحات هسته‌ای است. یکی دیگر از خطرات فعلی تغییرات آب و هوایی و نیاز اجتناب ناپذیر کشورها به همکاری با یکدیگر به ویژه قدرت‌های بزرگ است. بنابراین، نه تنها بحران‌های های امروز مانند جنگ‌های جهانی قبلی نیستند بلکه مخاطراتی در سطحی به مراتب بالاتر می‌باشند.

ظهور رژیم‌های توتالیتر؛ دموکراسی پریشان

خاتمه بیستمین کنگره ملی حزب کمونیست چین که در جریان آن شی جین پینگ عملا خود را تبدیل به دیکتاتور مادام العمر پرجمعیت‌ترین کشور و دومین اقتصاد بزرگ جهان کرد در عین حال قابل پیش بینی و شوم بود. شی به صراحت اعلام کرد که عقب نشینی نمی‌کند.

رفتار تهاجمی و خصمانه چین ادامه خواهد داشت. نام بردن از طرفداران برای نشستن با او در دفتر سیاسی حزب و کمیته دائمی آن تضمین می‌کند که او هیچ ایده جایگزین و هیچ مخالفتی با فرامین دیکته شده خود را نخواهد پذیرفت. اکنون با قطعیت می‌توان بیان کرد که جمهوری خلق چین از حکومتی اقتدارگرا به حکومتی توتالیتر تبدیل شده است. این گذار نه تنها برای مردم چین بلکه برای سایر نقاط جهان خطرناک است زیرا نیروهای نظامی جمهوری خلق چین برای درگیری احتمالی بر سر تایوان آماده می‌شوند.

در کنار این تهدید احتمالی، مشارکت «بدون محدودیت» چین با روسیه تحت زمامداری «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه وجود دارد. پوتین خودکامه دیگری که با جاه‌طلبی‌های بزرگ کورکورانه تسخیر شده پیش‌تر کارت‌های خود را روی میز (یا به عبارت دقیق‌تر در مورد اوکراین) گذاشته است. تعهد شی به پوتین از پیش از زمان آغاز حمله روسیه علیه اوکراین مطرح شد. چین هنوز از روابط با روسیه عقب نشینی نکرده است.

این در حالی است که جنگ در اوکراین تا حد زیادی برای پوتین فاجعه بار بوده است. در واقع، عقب‌نشینی‌های پوتین ممکن است روسیه را به یک کشور واقعا وابسته به چین تبدیل کند. مسلما این وضعیت ممکن است برای شی گزینه خوبی باشد و برای پوتین یک نکته منفی و بد. علیرغم آن که این وضعیت برای روسیه خوب نیست گزینه‌های پوتین چیست؟

در میان فهرست رهبران توتالیتر سیاره زمین و مایه شرمساری نمی‌توان رهبر کره شمالی را نادیده گرفت. به سختی می‌توان یک سیاست یا شیوه رفتاری او را شناسایی کرد که طبق منشور سازمان ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر اقدامی نفرت‌انگیز نباشد. در راس «پادشاهی»، کیم جونگ اون با عنوان مستعار «رهبر عزیز» قرار دارد.

اقتصاد کره شمالی تقریبا به طور کامل به کشور همسایه چین وابسته است. چین مشغول شدن امریکا، کره جنوبی و ژاپن به مسائل کره شمالی را حواس پرتی خوبی برای منحرف شدن افکار آن کشورها از مسائل پکن می‌داند. کیم نقش خود را به خوبی ایفا می‌کند و به طور دوره‌ای موشک‌های میان برد را به صورت تهدیدآمیز نزدیک و بر فراز کره جنوبی و ژاپن پرتاب می‌کند. «رهبر عزیز» کره شمالی اخیرا تهدید انجام آزمایش تسلیحات هسته‌ای را مطرح کرده که برخلاف قطعنامه‌های متعدد شورای امنیت سازمان ملل به تولید آن ادامه می‌دهد.

اگرچه عربستان سعودی به طور اسمی توسط یک پادشاه مطلقه یعنی پادشاه فعلی «سلمان بن عبدالعزیز» رهبری می‌شود اما رهبر موثر و عملی آن امروز پسرش «محمد بن سلمان» ولیعهد عربستان سعودی است. محمد بن سلمان یک خودکامه مطلق است اما بر کشوری رهبری می‌کند که به دریافت حمایت از سوی ایالات متحده وابسته است. اگر پادشاهی سعودی بخواهد تسلیحات هسته‌ای به دست آورد یا آن را بسازد این رابطه وابستگی می‌تواند به راحتی تغییر کند. برخلاف کره شمالی آن کشور نفت کافی دارد که جهان برای حفظ اقتصاد به شدت به ریاض نیاز دارد. در واقع عربستان به قدری نفت دارد که تحریم‌های اقتصادی مشابه ایران بعید است بر آن تاثیرگذار باشند و بالعکس می‌توانند منجر به فروپاشی اقتصاد جهانی شوند.

با توجه به روابط رو به وخامت بین پادشاهی سعودی و ایالات متحده به ویژه بین محمد بن سلمان و جو بایدن رئیس جمهور امریکا، جهان نباید چشم‌انداز دستیابی احتمالی عربستان سعودی به سلاح هسته‌ای و قطع وابستگی کشورش به ایالات متحده و در نهایت تقویت شدن یک خودکامه دیگر مجهز به تسلیحات مرگبار را نادیده گیرد. این امر مستلزم اعمال دیپلماسی هرکولی از سوی ایالات متحده و دیگر کشورهاست تا اطمینان حاصل شود که چنین سناریویی رخ نخواهد داد. خودکامگان جاه طلبی‌های خود را دارند و به ندرت تمایل به تغییر آن دارند.

در مقابل این صف خطرناک دولت‌های توتالیتر ایالات متحده قرار دارد که هنوز هم ابرقدرت برتر جهان محسوب می‌شود. شبکه اتحادها و معاهدات دفاعی آن در اروپا و آسیا به ایالات متحده نفوذ نظامی و اقتصادی هولناکی بخشیده است. ایالات متحده و متحدان‌اش نه تنها از طریق معاهدات و اتحادها بلکه به طور خاص از طریق ارزش‌های مشترک به ویژه دموکراسی، آزادی، احترام به حقوق بشر و حاکمیت قانون با یکدیگر متحد شده‌اند. مستبدانی که پیش‌تر به آنان اشاره شد این ارزش‌ها را تحمیل شده از سوی آمریکا بر نظم بین المللی می‌دانند زیرا ایالات متحده از پایان جنگ جهانی دوم به این سو از قدرت بسیار زیادی برخوردار بوده است.

در این میان، اکثریت بزرگی از کشورها در آفریقا، آمریکای لاتین، جنوب و جنوب شرق آسیا و نقاط دیگر جهان قرار دارند که از انتخاب یکی از طرفین و اردوگاه‌ها خودداری ورزیده‌اند. آنان برای این‌عدم انتخاب دلیلی دارند که البته همواره نیز غیر قابل توجیه نیستند. بسیاری از آن کشورها مستعمره‌های پیشین هستند که کینه و سوء ظنی دائمی نسبت به استعمارگران سابق خود دارند. علاوه بر این، بسیاری ممکن است کشش به منازعه را برای منافع خود به ویژه منافع اقتصادی دارای نتیجه‌ای معکوس قلمداد کنند.

کشورهای بزرگتر این گروه از جمله هند، برزیل، آفریقای جنوبی، اندونزی و نیجریه دموکراسی‌هایی مانند ترکیه، مجارستان و حتی ایالات متحده هستند. این دموکراسی‌ها علیرغم نقص‌های‌شان سبک حکومت‌های حاکم بر چین یا روسیه را بی‌معنی می‌بینند. با این وجود، در حال حاضر آن کشورها نه به طور مستقیم تهدید می‌شوند و نه منافع‌شان به دلیل تنش‌های فعلی به خطر افتاده است.

با این وجود، این وضعیت می‌تواند به راحتی تغییر کند و شاید سریع‌تر از زمانی تغییر کند که هر فردی بخواهد یا بتواند آن را پیش بینی کند. ممکن است شی دستور حمله به تایوان را صادر کرده و در نتیجه تنگه تایوان را بسته و نیمی از ترافیک نفت کش‌های جهان را متوقف کرده و اقتصاد جهانی را دچار بحران سازد. اگر کشورهای غربی که در حال حاضر از اوکراین در جنگ علیه روسیه حمایت می‌کنند از حمایت خود دست بردارند پیروزی روسیه تضمین خواهد شد.

این امر به پوتین قدرت می‌دهد تا بر اساس رویای امپریالیستی بد خواهانه خود برای روسیه بزرگ توسعه طلبی بیشتری را برنامه‌ریزی کند و به سمت غرب و شرق اروپا پیش روی کند و در نهایت یک منازعه قاره‌ای شکل خواهد گرفت شرایطی که برای اقتصاد جهانی فاجعه بار خواهد بود و زمینه مساعدی را برای فرصت طلبان تمامیت خواه در نقاط دیگر جهان فراهم می‌کند. فراتر از هر دو سناریو، چشم‌انداز مناقشه هسته‌ای وجود دارد که پیش‌تر توسط پوتین تضعیف شده و همواره ناامید مطرح شده است.

هیچ یک از این موارد هشدار دهنده‌ترین موارد نیستند. تمام مستبدان ذکر شده در برهه‌های زمانی مختلف تهدید به استفاده از زور و قوه قهریه را مطرح کرده اند.  آیا حتی ممکن است با یک دیکتاتور فارغ از برنامه‌های بزرگی که در ذهن دارد گفتگو کرد؟ اگر پاسخ منفی است بدیل چیست؟

شاید اولین قدم این باشد که شهروندان دموکراسی‌ها، به ویژه در ایالات متحده از نگاه سیاسی داخلی خود بیرون بیایند و از عظمت چالش پیش روی خود آگاه شوند. در جنگ‌های فرهنگی که به طور فزاینده ماهیت حزبی به خود گرفته به نظر می‌رسد به اصطلاح امریکایی‌ها علیرغم آن که اژدها، خرس و مار در اطراف‌شان در حال گردش هستند به پشه‌ها چسبیده‌اند و توجه دارند!

عاقلانه است که از توصیه «فرانکلین روزولت» رئیس جمهور اسبق امریکا در ماه مه سال ۱۹۴۱ میلادی پیروی کنیم. سی و دومین رئیس جمهور امریکا گفته بود: «استفاده از عقل سلیم امریکایی برای کنار گذاشتن شایعات و اظهارات تحریف شده امری ضروری است. لازم است که تشخیص دهیم قلدرها و ستون پنجمی‌هایی که بمب‌های آتش‌زا را در این کشور در این لحظه برافروخته‌اند چه کسانی هستند». اگر واژه «اطلاعات نادرست» را جایگزین واژه «شایعه» و واژه «منکران نتیجه انتخابات» را جایگزین «قلدر‌ها و ستون پنجمی ها» کنیم متوجه خواهیم شد که سخنان روزولت در مورد شرایط امروز امریکا صادق است.

روزولت با یک تهدید بزرگ برای قدیمی‌ترین دموکراسی جهان روبرو بود. در سال‌های بین جنگ‌های دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی امریکا به جزیره انزوا طلبی تبدیل شده بود که با هر نوع ایده و سازمان‌هایی با شعار و عناوینی چون «نخست امریکا» و شعارهای نژادپرستانه و نازیستی معاشقه می‌کرد. در همین حال، آلمان نازی و ژاپن امپراتوری خود را از طریق اروپا و آسیا در سراسر اقیانوس آرام به پیش می‌بردند.

تنها اشتباه استراتژیک ژاپن در حمله به پرل هاربر بود که توانست امریکا را از موضع انزواطلبانه خارج سازد و آن کشور را وارد جنگی ساخت که باعث برقراری مجدد امنیت جهانی و در نهایت نظم جهانی بین المللی که امروز می‌شناسیم شد. نظمی که امروز شی، پوتین و کیم جونگ اون به دنبال براندازی آن هستند. نه ایالات متحده و نه سایر کشورها نباید روی این حساب کنند که پکن یا مسکو بار دیگر مرتکب اشتباهی مانند پرل هاربر شوند.

توجه و حمایت رای دهندگانی که به خوبی از تهدیدات پیش روی خود آگاه هستند برای مقابله موفقیت‌آمیز با توتالیتاریسم ذکر شده امری ضروری است. همسویی این دولت‌های دیکتاتوری را می‌توان با همان واژگانی که روزولت در دسامبر ۱۹۴۰ میلادی به کار برده بود توصیف کرد: «اتحاد نامقدس قدرت و سلطه برای تسلط و بردگی بر نژاد بشر».

در این مسیر بازدارندگی امری حیاتی اما پرهزینه است. با این وجود، این هزینه‌ای ضروری است زیرا تمامیت خواهان به قدرت احترام می‌گذارند. بنابراین، دموکراسی‌ها باید خود را برای نشان دادن عزم و اراده روشن برای مقاومت در برابر جاه طلبی‌های رهبران توتالیتر مسلح کنند. اوکراینی‌ها امروز ثابت می‌کنند که دیکتاتورها، صرف نظر از میزان خشونت می‌توانند متوقف شوند. الگویی برای تمام دموکراسی‌ها است.

در کنار آن دیپلماسی نیز اهمیت دارد. با این وجود، دیپلماسی تنها زمانی می‌تواند موثر باشد که با بازدارندگی سرسختانه و عزم آهنین پشتیبانی شود. دیپلماسی زمانی در قبال دیکتاتورها کارامد خواهد بود که آنان هزینه به چالش کشیدن دولت‌های دموکراتیک مسلح و مصمم را ببینند و لمس کنند. در غیاب بازدارندگی معتبر، دیپلماسی به سوی مماشات می‌لغزد و آسان‌ترین پیروزی‌ها را برای یک دیکتاتور ممکن می‌سازد.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: