به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی، «مهماتما گاندی» در سخنرانیای در جمع طرفداراناش در آوریل ۱۹۳۷ میلادی گفته بود: «برای ما خوب نیست که فردی را بپرستیم. فقط یک ایده آل یا یک اصل را میتوان پرستش کرد». هند مدعی است که بزرگترین دموکراسی در جهان محسوب میشود و حزب حاکم یعنی «بهاراتیا جاناتا» (BJP) ادعا میکند که بزرگترین سازمان سیاسی در جهان حتی بیش از تعداد اعضای حزب کمونیست چین است. از ماه مه ۲۰۱۴ میلادی، بهاراتیا جاناتا و دولت هند هر دو از خواستههای یک فرد به نام «نارندرا مودی» نخست وزیر هند پیروی کردهاند.
فرقهای مبتنی بر کیش شخصیت حول محور شخص مودی ایجاد شده که جلوههای آن در تبلیغات دولتی و حزبی، در ستایشهای مطبوعاتی از مودی و در فراخوانهای تحسینآمیز درباره رهبری ظاهراً متحولکننده او از سوی سلبریتیها، کارآفرینان و ستارگان ورزشی برجسته هند قابل مشاهده است.
در این مقاله به دنبال آن هستم تا کیش شخصیت و فرقه شکل گرفته حول محور مودی را در بستر تطبیقی و فرهنگی بررسی کنم. این که این فرقه چگونه به وجود آمد و چه تاثیری بر تخیل هندی دارد و پیامدهای آن برای آینده سیاسی و اجتماعی هندوستان چیست. من مورخ تاریخ جمهوری هند هستم و این مقاله را بر اساس تجربیات شخصیام به عنوان یک شهروند هندی مینویسم.
اصطلاح «کیش شخصیت» در رابطه با «جوزف استالین» به کار برده شد و «نیکیتا خروشچف» رهبر شوروی سابق در سخنرانی معروف خود در بیستمین کنگره حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در فوریه ۱۹۵۶ میلادی از آن اصطلاح استفاده کرد. او خاطر نشان ساخت که «برای روح مارکسیسم - لنینیسم غیرمجاز است که شخص را تا جایی ارتقا دهیم که به جایگاه ابَرمردی با ویژگیهای ماوراء طبیعی برسد و او را به جایگاهی خداگونه برسانیم. چنین مردی ظاهرا همه چیز را میداند، همه چیز را میبیند، برای همگان فکر میکند، هر کاری میتواند انجام میدهد و در رفتارش معصوم قلمداد میشود».
مورد استالین منحصر به فرد نبود. در دهههای پس از جنگ جهانی دوم، جهان کمونیستی مملو از کیشهای شخصیت بود: هوشی مین در ویتنام، فیدل کاسترو در کوبا، انور خوجه در آلبانی و کیم ایل سونگ در کره شمالی. با این وجود، بدون شک بزرگترین و نه مرگبارترین کیش شخصیت در میان فرقههای کمونیستی دنبال کننده فرقه استالین کیش شخصیت و فرقه ایجاد شده حول محور «مائوتسه تونگ» در چین پس از وقوع انقلاب در آن کشور بود.
برای مثال، سرمقالهای از سپهبد «وو فاشیان» را در نظر بگیرید که در تاریخ ۱۳ آگوست ۱۹۶۷ میلادی در روزنامه ارتش آزادیبخش خلق چین منتشر شده بود: «رئیس مائو برجستهترین و بزرگترین نابغه در جهان است و اندیشه او خلاصهای از تجربه مبارزات پرولتاریا در چین و خارج از چین است و حقیقتی است که در هم شکسته نمیشود. در اجرای دستورات رئیس مائو ما مطلقا نباید آن را به عنوان یک پیش نیاز درک کنیم.
تجربه مبارزات انقلابی به ما میگوید که ما بسیاری از دستورات رئیس مائو را در ابتدا به طور کامل یا حتی تا حدی درک نمیکنیم، اما به تدریج آن دستورات را در طول اجرا، پس از زمان اجرا یا پس از چندین سال درک میکنیم. بنابراین، ما باید با قاطعیت آن دسته از دستورالعملهای رئیس مائو را که درک میکنیم و آن چه از دستورات او را که موقتا درک نمیکنیم اجرا نماییم».
به گمان من این همان چیزی است که به آن «ایمان کور» میگویند. کیش شخصیت استالین و مائو و فرقه ایجاد شده حول محور آنان پس از کیش شخصیت ایجاد شده حول محور «بنیتو موسولینی» در ایتالیا و «آدولف هیتلر» در آلمان شکل گرفت. نکته قابل توجه آن است که در هر دو مورد موسولینی و هیتلر، کیش شخصیت حول محور آنان در شرایطی ظهور کرد که به طور کامل از ویژگیهای دموکراتیک بیبهره نبودند.
حزب ناسیونال سوسیالیست تحت رهبری هیتلر بیشترین تعداد کرسیها را در انتخابات ۱۹۳۲ میلادی کسب کرد. هشت سال پیش از آن، موسولینی به دنبال کسب مشروعیت از طریق انتخابات بود. پس از به قدرت رسیدن، هر دو رهبر به سرعت آزادیهای سیاسی و فردی را سرکوب کردند و به دنبال تحکیم قدرت خود و احزابشان بودند.
صد سال پس از ظهور هیتلر و موسولینی، جهان بار دیگر شاهد ظهور رهبران اقتدارگرا در کشورهایی با نوعی تاریخ دموکراتیک است. فهرستی جزئی از این خودکامگان منتخب عبارتند از: ولادیمیر پوتین از روسیه، رجب طیب اردوغان از ترکیه، ویکتور اوربان از مجارستان، بولسونارو از برزیل و مودی از هندوستان و از همه مهمتر خودکامهای که موقتا مورد علاقه نبوده، اما مشتاق بازگشت به قدرت است: دونالد ترامپ رئیس جمهور پیشین ایالات متحده امریکا.
این رهبران تا حد قابل توجهی از حکومت شخصی شده و تحسین از سوی طرفدارانشان برخوردار هستند. تمام آنان به دنبال این هستند که خود را به عنوان ناجی یا نجات دهنده ملت خود معرفی کنند و خود را در موقعیتی منحصر به فرد برای ایجاد شکوفایی بیش تر، کشوری قدرتمندتر، و هماهنگی بیشتر با آن چه که ادعا میکنند میراث فرهنگی و تاریخی کشورهایشان میباشد قرار دهند. در یک کلام تمام آنان حول محور خود کیش شخصیتی را ساختهاند و با کمک پیروانشان فرقههایی را به وجود آورده اند.
هند به زودی پرجمعیتترین کشور جهان خواهد شد و از این نظر از چین پیشی میگیرد و از این رو کیش شخصیت ایجاد شده حول محور مودی پیامدهای عمیقتر و احتمالا ترسناکتری در مقایسه با کیش شخصیت در سایر کشورهای جهان خواهد داشت.
نکته مهم آن است که کیش شخصیت شکل گرفته حول محور مودی در کشوری بوده که تا همین اواخر دارای سنتهای دموکراتیک نسبتا قوی و دیرپایی بود. پیش از قدرت گیری مودی در ماه مه سال ۲۰۱۴ میلادی هندوستان از همه لحاظ در مقایسه با زمانی که اردوغان در ترکیه، اوربان در مجارستان و بولسونارو در برزیل به قدرت رسیدند از دموکراسی باسابقهتری برخوردار بود.
انتخابات عمومی ۲۰۱۴ میلادی شانزدهمین انتخابات ملی هند بود که تقریبا از سال ۱۹۵۲ میلادی برگزار شده و ادامه یافته بودند. هم چنین، انتخابات منظم و عمدتا آزاد و منصفانه برای تشکیل مجالس قانونگذاری ایالتهای مختلف هند نیز برگزار شده بودند.
افراد بسیار بیشتری در انتخابات هند رای دادهاند تا در دموکراسیهای قدیمیتر و ظاهرا پیشرفتهتر مانند بریتانیا و ایالات متحده. هند پیش از سال ۲۰۱۴ میلادی دارای فرهنگ فعال بحث عمومی، مطبوعات نسبتا آزاد و دستگاه قضایی مستقل بود. هند به هیچ وجه یک دموکراسی کامل نبود، اما واقعیت آن است که هیچ دموکراسی کاملی در عمل وجود ندارد.
من در کتابام به نام «هند پس از گاندی» در سال ۲۰۰۷ میلادی دموکراسی هند را «دموکراسی ۵۰-۵۰» توصیف کرده بودم و شاید در برخی از کشورهای شمال اروپا بتوان از «دموکراسی ۳۰-۷۰» یاد کرد.
پیش از آن که به کیش شخصیت و فرقه مودی بپردازیم مایل هستم در مورد کیش شخصیت یک نخست وزیر پیشین هند یعنی «ایندیرا گاندی» بگویم. او دختر «جواهر لعل نهرو» اولین و باسابقهترین نخست وزیر کشور بود. در مارس ۱۹۷۱ میلادی گاندی و حزب کنگره ملی هند به پیروزی قاطعی در انتخابات عمومی دست یافتند. در دسامبر آن سال هند یک پیروزی قاطع در میدان نبرد بر پاکستان تا حدی به دلیل رهبری قاطعانه ایندیرا گاندی به دست آورد.
او تجسم مدرن «دورگا» الهه مبارز و فاتح اساطیر هندو بود و مورد استقبال قرار گرفت. این ایده که گاندی حال و آینده ملت هند است از سوی متحدان سیاسی او ترویج شد. رهبر وقت حزب کنگره اعلام کرده بود: «هند ایندیرا است و ایندیرا هند است». او دو بیتیای در ستایش از ایندیرا گاندی سروده بود: «ایندیرا، صبح و شب به تو درود میفرستیم/ نام تو و کار بزرگ تو را نیز تجلیل میکنیم».
اندکی پس از آن که رهبر حزب کنگره این دو بیتی را در جریان تجمعی در ژوئن ۱۹۷۵ میلادی قرائت کرد تجمعی که با حضور یک میلیون نفر برگزار شده بود. گاندی وضعیت اضطراری را وضع کرد که طی آن رژیم او تمامی سیاستمداران اصلی و برخی از رهبران اپوزیسیون و هم چنین اعضای اتحادیههای کارگری و فعالان دانشجویی را بازداشت کرد. سانسور شدیدی بر مطبوعات تحمیل شد و آزادیهای فردی لغو شدند.
با این وجود، اندکی کمتر از دو سال بعد وجدان دموکراتیک گاندی او را مجبور کرد تا انتخابات جدیدی را برگزار کند که در جریان آن او و حزباش قدرت را از دست دادند.
اکنون شعر کوتاه پیشین که در ستایش ایندیرا گاندی سروده شده بود جای خود به ادای احترام گسترده «جی پی نادا» رهبر حزب بهاراتیا جاناتا برای مودی داده که به مناسبت ۷۱ سالگی او منتشر شد. این جملات در مقالهای در سپتامبر ۲۰۲۱ میلادی در «تایمز» هندوستان پرخوانندهترین روزنامه انگلیسی زبان چاپ هند منتشر شدند: «مودی به یک اصلاح طلب تبدیل شده است که با شور و اشتیاق مسائل اجتماعیای را که باعث رنج هندوستان بوده مطرح میکند و سپس به طور موثر از طریق گفتمان عمومی و مشارکت به آن مسائل میپردازد. او به توسعه همه جانبه جامعه و کشور ما از طریق ارزشهای اخلاقی و اجتماعی خوب اعتقاد دارد. او همواره در رسیدگی به پیچیدهترین و سختترین مشکلات کشور پیشتاز است و تا زمان رسیدن به اهداف آرام نمیگیرد.
مودی تنها رهبری است که تاثیر نیروبخشی بر تودهها دارد و کل ملت به دعوت او متحد میشوند. در طول پاندمی کووید -۱۹ درخواستهای او از نظر مذهبی از سوی هر شهروند هندی دنبال شدند. موفقیت خیره کننده او تنها نتیجه تعهد مطلقاش به سعادت و خیر مردم است. هدف او این است که هند را به یک ویشواگورو (معلمی برای جهان) تبدیل کند».
روزنامههای چاپ شده در دهلی نو مملو از مقالاتی هستند که توسط وزرای کابینه هند ارائه شدهاند و در آن از مودی ستایش میکنند. در واقع اکنون «مودی هند است و هند مودی است». «اس جایشانکار» وزیر خارجه هند در اواخر سپتامبر سال جاری خطاب به حضار در واشنگتن گفت: «این واقعیت که نظرات ما (هند) اهمیت دارد دیدگاههای ما اهمیت دارد، و ما در واقع امروز توانایی شکل دادن به مسائل بزرگ زمانمان را داریم به دلیل حضور شخص مودی است».
در چنین دیدگاهی جنبش ضد استعماری تحت رهبری «مهاتما گاندی»، تداوم دموکراسی انتخاباتی هند از زمان استقلال آن کشور، پویایی کارآفرینان هند در دهههای اخیر، اقدامات دانشمندان، نویسندگان و فیلمسازان هندی و میراث نخست وزیران گذشته پاک شده و دستاوردهای هند تنها به یک مرد یعنی مودی نسبت داده میشوند.
در همین حال، یک قاضی دیوان عالی هند از مودی تحت عنوان «دوراندیش و پیش بینی کنننده مسائل بین المللی» و «فردی تحسین شده در سطح بین المللی» و «نابغهای که جهانی فکر میکند و محلی عمل میکند» یاد کرده بود. ثروتمندترین و موفقترین صنعتگران هند در نمایش علنی تحسین و وفاداری خود به نخست وزیر هندوستان با یکدیگر رقابت میکنند.
در فوریه ۲۰۲۱ میلادی مودی به صفوف استالین، هیتلر، مائو، معمر قذافی و صدام حسین ملحق شد و در حالی که زنده است و در سمت ریاست جمهوری قرار دارد یک استادیوم ورزشی به ناماش ساخته شد. در اواخر همان سال زمانی که شهروندان هندی اولین دوز واکسن کووید -۱۹ را دریافت میکردند گواهیهای واکسیناسیون با عکس مودی به آنان ارائه شد. بر روی گواهیهای دوز دوم و تقویتی واکسن نیز بار دیگر تصویر مودی دیده میشد. من هیچ کشور دیگری در جهان را نمیشناسم که این روش را دنبال کرده باشد.
هر فرد دموکرات برابری طلبی از نمایشهای خارق العاده خودشیفتگی مودی در عرصه عمومی ناامید میشود. با این وجود، کار یک پژوهشگر به اندازه درک قضاوت کردن درک کردن موضوعات است. واقعیت سرد و سخت این است که مانند «ایندیرا گاندی» در اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی مودی بدون شک بسیار محبوب است. چرا او محبوب است؟ اجازه دهید شش دلیل را ارائه کنم.
نخست آن که مودی واقعا خودساخته و بسیار سخت کوش بوده است. او در ایستگاه راه آهن چای میفروخت و تردیدی نیست که خانوادهاش از نظر طبقاتی در وضعیت ضعیفی قرار داشتند. او هیچ تعطیلاتی نداشته و ۲۴ ساعت هفته و ۷ روز هفته را به پرداختن به سیاست اختصاص داده و میتوان او را به عنوان فردی که ۲۴ساعته خود را وقف ملت کرده قلمداد نمود.
دوم آن که مودی یک سخنران زبردست است. او به عنوان یک سخنران در زبان هندی به شکلی غیر معمول موثر سخن میگوید. سوم آن که از نظر پیشینه و دستاوردهایش در مقایسه با رقیب اصلی خود «راهول گاندی» که اکنون بسیار پوسیده شده، مطلوبتر به نظر میرسد. راهول گاندی هرگز شغل مناسبی نداشته و از هیچ گونه مسئولیت اداریای برخوردار نبوده است.
از سوی دیگر، مودی پیش از آن که نخست وزیر شود بیش از یک دهه وزیر ارشد گجرات یکی از ایالاتهای بزرگ هند بود. در مقابل، گاندی به طور مکرر در تعطیلات وقت میگذراند و در کلاماش در سخنرانیها نوعی از بیتفاوتی احساس میشود. انگلیسی که تنها ۱۰ درصد از مردم هند به آن زبان صحبت کرده و یا آن را درک میکنند هنوز زبان اصلی راهول گاندی باقی مانده است. او یکی از اعضای نسل پنجم سلسله گاندی است. در نتیجه، از تمام جهات مودی در مقایسه با او میدرخشد.
چهارم آن که از آنجایی که اکثریت گرایی هندو در سیاست و جامعه هند نفوذ کرده مودی به عنوان نجات دهنده بزرگ هندوها و هندوئیسم تلقی میشود. مودی که در سازمان شوونیتس تندرو هندو به نام «راشتریا سوایامسواک سانگ» پرورش یافته غالبا حاکمان گذشته هند اعم از مسلمان و بریتانیایی را مورد تمسخر قرار میدهد. او از نجات کشور از «بردگی هزاران ساله» و آغاز رنسانس ملی و تمدنی هند که بسیار به تعویق افتاده صحبت میکند.
پنجم آن که مودی یک دستگاه تبلیغاتی عظیم را تحت فرمان خود دارد که توسط منابع مالی حزب و دولت او و فناوری قرن بیست و یکم پشتیبانی میشود. مودی که یکی از کاربران اولیه و موثر توئیتر و فیس بوک بود از آن رسانههای اجتماعی و از واتس آپ برای ساخت و ارتقای تصویر خود استفاده کرده است. هم چنین، او اپلیکیشن خود را با نام شخصیاش دارد. معمولا چهره مودی در تمام پوسترها، آگهیها و وب سایتهای متعلق به دولت هند یا مورد حمایت از سوی دولت آن کشور دیده میشود.
بنابراین، او میتواند از منابع عمومی برای تقویت کیش شخصیت خود به طور گستردهتر و موثرتر از خودکامگان به قدرت رسیده در سایر نقاط دیگر جهان (حتی موثرتر از پوتین) استفاده کند. ششم آن که مودی مردی فوقالعاده باهوش و زیرک است.
در حالی که عمدتا خودآموز بود در ۱۴ سال در مقام سازمان دهنده حزب و ۱۳ سال در جایگاه وزیر ارشد گجرات حجم عظیمی از اطلاعات را در مورد انواع موضوعات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی کسب کرد. او میتواند با اقتداری ظاهری در مورد مزایای انرژی خورشیدی، خطرات جنگ هسته ای، تحولات مرتبط با هوش مصنوعی و بسیاری مسائل دیگر صحبت کند.
او هم چنین در دستکاری گفتمان سیاسی در حزب خود و کشور به طور کلی برای جذب حمایت از خود و کاهش رقبا یا مخالفان بسیار زیرک است (افرادی امثال ترامپ و بولسونارو در مقایسه او عوام فریبانی بیش نیستند).
حال پس از تشریح عناصر فرقه مودی و کیش شخصیت شکل گرفته حول محور او اجازه دهید از پیامدهای آن برای دموکراسی هند بگویم. فرقه مودی منجر به تضعیف، اگر نگوییم خلع ید پنج نهاد حیاتی شده که قراربوده در یک دموکراسی قدرت لجام گسیخته را مهار کرده و از شخصیسازی قدرت سیاسی و رشد اقتدارگرایی جلوگیری کنند.
اولین نهاد حزب سیاسی است. تا حدی بدان خاطر که بسیاری از رهبران احزاب سیاسی توسط «ایندیرا گاندی» نخست وزیر اسبق در جریان اعلام وضعیت اضطراری بازداشت شدند حزب تحت رهبری مودی پیشتر به شدت با کیش شخصیت مخالف بود.
راشتریا سوایامسواک سانگ سازمان خواهر بهاراتیا جاناتا تاکید کرده بود که به «پرستش یک فرد» باوری ندارد. با این وجود، از سال ۲۰۱۴ میلادی به این سو مودی قدرت کامل خود را بر حزب اعمال کرده است. تمام رهبران حزب بهاراتیا جاناتا چه از روی ترس و یا به سبب تحسین او مطیعانه در صفاش قرار گرفته اند. حتی بویی از مخالفت در بزرگترین حزب جهان در بزرگترین دموکراسی جهان وجود ندارد. در هند اصلا چهرهای شبیه «لیز چنی» در امریکا وجود ندارد.
دومین نهادی که در برابر قدرت مودی سجده کرد کابینه است. مودی در مورد تصمیمات مهم دولت با وزرای کابینه مشورت نمیکند و اطمینان حاصل میکند که تمام اعتبار طرحهای رفاه دولتی به طور کامل به او تعلق میگیرند. دولت عمدتا اگر نگوییم به طور کامل از طریق دفتر نخست وزیری اداره میشود که توسط مقامهای غیرمنتخب وفادار به مودی که چندین نفر از ایالت زادگاه وی یعنی گجرات را شامل میشوند کار میکند.
برخلاف نخست وزیران پیشین (از احزاب مختلف) امروز در هند هیچ مشورتی در کابینه وجود ندارد. آن چه مودی میگوید تصویب شده و اجرا میشود. در داخل پارلمان نیز بحث کمی درباره خواستههای او صورت میگیرد. این در حالی که نخست وزیرانی مانند «نهرو» و «آتال بیهاری واجپایی» زمان زیادی را در پارلمان سپری میکردند و اغلب به سخنرانیهای نمایندگان مخالف خود گوش میدادند. این در حالیست که مودی از پارلمان بیشتر به عنوان مکانی برای ایراد سخنرانیهای خود استفاده میکند.
متاسفانه در هند سنت طرح پرسش از نخست وزیر وجود ندارد. لوایح در مورد موضوعات مهمی مانند حریم خصوصی شخصی و اصلاحات مزارع که صدها میلیون هندی را تحت تاثیر قرار میدهد با بحث کمی و بدون ارجاع برای ارزیابی در کمیته منتخب پارلمان تصویب شده اند. سخنرانان در هر دو مجلس کاملا حزبی بوده و این امر باعث تسریع تبدیل سریع ایدههای مطرح شده در دفتر نخست وزیری به قانون میشود. برخی از قوانین ظرف مدت کمتر از ۱۰ دقیقه تصویب میشوند.
سومین رکن دموکراتیکی که از سال ۲۰۱۴ میلادی به سرعت در حال افول بوده مطبوعات است. در یک دموکراسی قرار است مطبوعات مستقل باشند. در هند امروز مطبوعات بله قربان گو و منتشر کننده پروپاگاندای حکومتی هستند. مودی در هشت سال نخست وزیری خود حتی یک کنفرانس مطبوعاتی با طرح پرسش از سوی خبرنگاران رسانهها برگزار نکرده است.
او نظرات خود را از طریق یک مونولوگ ماهانه در رادیوی دولتی و با مصاحبه گاه و بیگاه با روزنامه نگاری که همسو با دولت شناخته میشود بیان میکند و این کار با ادای احترامی مضحک به شخص او صورت میگیرد. علاوه بر این، از آنجایی که اکثر روزنامهها و شبکههای تلویزیونی پیشرو کشور متعلق به کارآفرینانی با منافع تجاری دیگر هستند به سرعت با مودی همصدا میشوند تا مبادا برای مثال، یک کارخانه شیمیایی که متعلق به یک غول رسانهای است مجوز لازم برای صادرات را دریافت نکند.
هم چنین، رسانههای هندی نیز به شدت به تبلیغات دولتی وابسته هستند که دلیل دیگری برای حمایت از رژیم حاکم میباشد. اکنون رسانههای هند به شکلی طوطی وار از خط دولت مودی پیروی میکنند. بسیاری از روزنامه نگاران مستقل به اتهامات جعلی زندانی شدهاند و برخی دیگر با مالیاتهای سنگین وضع شده مواجه هستند.
چهارمین نهاد کلیدی که از مه ۲۰۱۴ میلادی به این سو کمتر خودمختار و مستقل بوده بوروکراسی هند است. در هند، کارمندان دولت باید طبق قانون اساسی کار کنند و کاملا غیرحزبی باشند. با این وجود، در طول سالیان گذشته آنان به طور پیوسته سیاسی شدهاند به گونهای که بسیاری از مقامهای هندی تمایل به جانبداری از یک حزب سیاسی خاص و حتی یک سیاستمدار خاص را داشته اند. با این وجود، از سال ۲۰۱۴ میلادی هر استقلالی که باقی مانده بود کاملا از بین رفته است.
مودی در انتخاب مقامهای کلیدی تاکید بسیار بیشتری بر وفاداری دارد تا بر شایستگی. اکنون در هر وزارتخانهای فردی از سازمان راشتریا سوایامسواک سانگ حضور دارد تا اطمینان حاصل کند که پس از بازنشستگی یک کارمند ارشد دولتی جانشین او منطبق با ایدئولوژیاش و سازمان خواهد بود.
علاوه بر این، سازمانهای دولتی به طرز وحشیانهای رها شدهاند تا اپوزیسیون سیاسی را مرعوب و رام کنند. گزارش نشریه «اکسپرس» هند نشان میدهد که از سال ۲۰۱۴ میلادی به این سو ۹۵درصد از کل سیاستمداران هندی که توسط اداره مرکزی تحقیقات با بازداشت و بازجویی مواجه شدهاند از احزاب اپوزیسیون بودهاند. تعداد زیادی از سیاستمداران اپوزیسیون از آن زمان به بهاراتیا جاناتا پیوستهاند و به دنبال آن بود که پروندههای باز شده علیهشان لغو شدند.
در نهایت دستگاه قضایی در سالیان اخیر به نقشی که قانون اساسی برای آن قائل شده است عمل نکرده است. دادگاههای منطقهای و استانی در تایید اقدامات ایالتی که حقوق و آزادیهای شهروندان را نقض میکند بسیار فعالانه عمل کردهاند. شاید نا امید کنندهترین نقش را عالیترین دادگاه کشور ایفا کرده که دیوان عالی هندوستان است و رسیدگی به پروندههای مهم را به تاخیر انداخته و حتی زمان بررسی پروندهها نیز مایل دارد استفاده خودسرانه از قدرت دولتی را بر حمایت از آزادیهای فردی ترجیح دهد. دستگاه قضایی هند در دوران مودی به شمشیر قدرتمندی تبدیل شده که میتوان برای اجرای فرامین قوه مجریه از آن استفاده کرد.
همان طور که اشاره کردم هیچ گاه عصر طلایی دموکراسی هند وجود نداشت. با این وجود، از ماه مه ۲۰۱۴ میلادی این نهادها بیش از گذشته استقلال و خودمختاری خود را از دست دادهاند و اکنون در تسخیر مودی و دولت او هستند.
علاوه بر این، باید به طور خلاصه به دو ویژگی دیگر از کیشهای شخصیت در رژیمهای نیمه دموکراتیک اشاره کنیم. اولین مورد تمایل آن رژیمها به ترویج سرمایه داری رفاقتی است و با تعداد کمی از صنعتگران مورد علاقه خود به دلیل وفاداری و نزدیکیشان به رهبر رژیم و حزباش کار میکنند و دوم آن که تمایل به ترویج مذهب اکثریت یا ایده قومیتی اکثریت جمعیت را دارند و اکثریت گروه قومی یا مذهبی را «گوهر واقعی ملت» نشان میدهند و گفته میشود که رهبر، با تمایز و اثربخشی منحصر به فرد، جوهر این گروه اکثریت را تجسم میبخشد.
از طرف دیگر، اقلیتهای مذهبی یا قومی مانند کردها در ترکیه، یهودیان در مجارستان یا مسلمانان در هند جمعیتهایی غیر وفادار به ملت یا مخالف قلمداد میشوند. چنین اکثریت گراییای باعث میشود زمینه برای آزار و اذیت اقلیتها و انگ و برچسب زدن به آنان و متمایز قلمداد کردن آنان از کل ملت فراهم شود.
از ژوئیه ۲۰۱۹ تا ژانویه ۲۰۲۱ میلادی بزرگترین، قدیمیترین و ثروتمندترین دموکراسیهای جهان همگی توسط پوپولیستهای کاریزماتیک با گرایشهای اقتدارگرا رهبری میشدند. بوریس جانسون و ترامپ اکنون هر دو رفتهاند، اما مودی هم چنان باقی مانده است. حتی زمانی که آنان بر سر کار بودند نیز به نظرم مودی برای منافع کشورش خطرناکتر از جانسون و ترامپ برای کشورهایشان بود.
نهادهای دموکراتیکی که قصد دارند بهعنوان کنترل کننده و ناظر سوء استفاده از قدرت احتمالی توسط سیاستمداران عمل کنند در هند بسیار بیشتر از بریتانیا یا ایالات متحده در معرض خطر قرار دارند. نهادهای دموکراتیک در هند بسیار ضعیفتر از بریتانیا یا ایالات متحده هستند. مودی به عنوان یک فرد نیز تهدیدی بسیار بزرگتر از جانسون یا ترامپ برای آینده دموکراتیک کشورش است. نخست آن که او برای مدت زمانی طولانیتر سیاستمداری تمام وقت بوده و تجربه بسیار بیشتری در نحوه دستکاری نهادهای عمومی برای خدمت به اهداف خود دارد.
دوم آن که او به مراتب بیش از جانسون و ترامپ نسبت به عقاید سیاسی خود متعهد است. در حالی که جانسون و ترامپ تقریبا به طور کامل در نوعی احساس غرور و شکوه شخصی به سر میبرند مودی تا حدی خودشیفته است، اما یک ایدئولوگ نیز میباشد. او تجسم اکثریت گرایی هندو است.
سوم آن که مودی در اجرای و تحقق رویای ایدئولوژیک خود سازمان راشتریا سوایامسواک سانگ را به عنوان یک ابزار در اختیار دارد که قدرت سازمانی و ظرفیت آن برای بسیج منابع بسیار فراتر از هر سازمان دست راستیای در بریتانیا یا ایالات متحده است. در واقع، در صورت دوام مودی در قدرت ممکن است رژیم تحت رهبری او کثرت گرایی هندی و دموکراسی در این کشور را از بین ببرد.
استانداردهای دموکراتیک هند در سالیان اخیر کاهش یافتهاند. در ردهبندی آزادیهای سیاسی و مدنی که توسط «خانه آزادی» صورت گرفته هند یکی از کشورهایی بود که بیشترین افول را در دهه گذشته داشته و در سال ۲۰۲۱ میلادی از «آزاد» به «تا حدی آزاد» تنزل یافت. در شاخص آزادی بشر موسسه کاتو هند از رتبه ۷۵ در سال ۲۰۱۵ میلادی تنزل یافت و در سال ۲۰۲۱ میلادی در رتبه ۱۱۹ قرار گرفت.
در فهرست جهانی آزادی مطبوعات گزارشگران بدون مرز، هند از جایگاه ۱۴۰ در سال ۲۰۱۳ میلادی به جایگاه ۱۵۰ در سال ۲۰۲۲ سقوط کرد. در نهایت، در تازهترین گزارش جهانی شکاف جنسیتی مجمع جهانی اقتصاد که در ماه جولای منتشر شد هند در رتبه ۱۳۵ از ۱۴۶ کشور جهان از نظر سلامت و بقا قرار گرفت.
در فرهنگ هندی در جنبش بهکتی سرسپردگی عاشقانه به قدیسها وجود دارد. این مسیر در مذهب فداکاری یا پرستش قهرمانانه قلمداد میشود، اما در سیاست میتواند نقشی را ایفا کند که کاملا منحصر بفرد است. بهکتی در مذهب ممکن است راهی برای نجات روح باشد، اما در سیاست با پرستش قهرمان گونه یک سیاستمدار مطئمنا راهی به سوی انحطاط و دیکتاتوری نهایی است.
فرقه مودی با ارائه چهره یک «ابرمرد» از او مشابه ارائه چهره یک «ابرزن» توسط فرقه ایندیرا از «ایندیرا گاندی» نخست وزیر اسبق هند نشان میدهد که نگرانی نسبت به خطرات ناشی از باورهای مذهبی جنبش بهکتی یا پرستش کورکورانه یک قهرمان برای دموکراسی هند موجه است. معرفی مودی توسط حزب حاکم به عنوان فرشته انتقام گیرنده مسیحای هندو باعث ایجاد حس پرستش هوسبازانه یک فرد زنده مانند او خواهد شد.
تاریخ چند درس به ما میآموزد. یک درس آن است که همان طور که موارد استالین، مائو، هیتلر، موسولینی، پوتین و دیگران همگی نشان میدهند فرقههای مبتنی بر کیش شخصیت همواره برای کشوری که آن فرقهها را پرورش میدهند بد هستند. مورخان قضاوت خود را در مورد آسیبی که فرقه ایندیرا گاندی به دموکراسی و ملیت هند وارد کرد مطرح کرده اند. روزی نیز فرا خواهد رسید (هر چند شاید آن روز در زمان حیات من نباشد) که مورخان قضاوت مشابهی را در مورد تاثیرات فرقه مودی بر سعادت و رفاه هندوستان مطرح کنند.