صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

درک زبان حیوانات از طریق فناوری؛ کشفی مهم به اندازه اختراع میکروسکوپ
پژوهشگران از پهپادها، هوش مصنوعی و ضبط کننده‌های دیجیتالی بری ایجاد «نسخه جانورشناسی گوگل ترنسلیت» استفاده می‌کنند.
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۵ - ۱۱ آبان ۱۴۰۱

فرارو- کارن باکر نویسنده و پژوهشگر کانادایی که به دلیل پژوهش‌هایش در زمینه تحولات مرتبط با فناوری دیجیتال و حاکمیت زیست محیطی شهرت دارد. او استاد «بریتیش کلمبیا» است. پژوهش فعلی باکر بر تلاقی فناوری‌های دیجیتال و حاکمیت محیطی، علوم انسانی زیست محیطی دیجیتال، جغرافیای دیجیتال، بوم شناسی سیاسی و اقتصاد سیاسی متمرکز است.

باکر بیش از ۲۰۰ سخنرانی در کنفرانس‌ها ارائه کرده و در طول دوران حرفه‌ای خود در موسساتی مانند برکلی، هاروارد، استنفورد سخنرانی کرده است. تازه‌ترین کتاب او «صدا‌های زندگی: چگونه فناوری دیجیتالی ما را به دنیای حیوانات و گیاهان نزدیک‌تر می‌سازد» (انتشارات دانشگاه پرینستون، ۲۰۲۲ میلادی) نام دارد.

پیش‌تر کتاب «خصوصی‌سازی آب: شکست حکمرانی و بحران آب شهری جهانی» (انتشارات دانشگاه کرنل، ۲۰۱۰ میلادی) برنده جایزه کتاب انجمن امور شهری در سال ۲۰۱۱ میلادی و جایزه کتاب «ریک دیویدسون» در حوزه مطالعات اقتصاد سیاسی در سال ۲۰۱۲ میلادی شده بود.

به گزارش فرارو به نقل از وُکس، دنیای اطراف ما همراه با صدا‌هایی در حال ارتعاش است که ما نمی‌شنویم. خفاش‌ها با استفاده از امواج صوتی فرکانس بالا و غیر قابل شنوایی (اولتراسوند) با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند. فیل‌ها از طریق امواج فرو صوت با یکدیگر در ارتباط هستند. صخره‌های مرجانی به مثابه دیسکو‌های آبی هستند که با شکاف‌ها و صدا‌های خش خش و صدای حیات دریایی می‌پرند و تکان می‌خورند.

برای قرن‌ها، ما حتی نمی‌دانستیم که این صدا‌ها وجود دارند. با این وجود، همان گونه که فناوری پیشرفت کرده ظرفیت ما برای گوش دادن نیز تقویت شده است. امروزه ابزار‌هایی مانند پهپادها، ضبط‌کننده‌های دیجیتال و هوش مصنوعی به ما کمک می‌کنند به روش‌های بی‌سابقه‌ای به صدا‌های طبیعت گوش دهیم. این موضوع دنیای تحقیقات علمی را متحول کرده و چشم اندازی وسوسه‌انگیز را ایجاد می‌کند: به زودی ممکن است رایانه‌ها به ما اجازه دهند با حیوانات صحبت کنیم. از برخی جهات این کار از پیش آغاز شده است.

فناوری‌های دیجیتال که اغلب با بیگانگی ما از طبیعت مرتبط هستند به ما فرصتی می‌دهند تا به شیوه‌های قدرتمندی به حرف‌های غیر انسان گوش دهیم و ارتباط‌مان را با دنیای طبیعی احیا کنیم.

ایستگاه‌های شنود خودکار در اکوسیستم‌های سراسر سیاره زمین از جنگل‌های بارانی گرفته تا اعماق اقیانوس راه اندازی شده‌اند و قابلیت کوچک‌سازی فناوری به دانشمندان اجازه می‌دهد میکروفون‌ها را روی حیواناتی به کوچکی زنبور‌های عسل بچسبانند.

این دستگاه‌های دیجیتالی در کنار یکدیگر مانند سمعک در مقیاس سیاره‌ای عمل می‌کنند و انسان را قادر می‌سازند تا صدا‌های طبیعت را فراتر از محدودیت‌های توانایی‌های حسی‌مان مشاهده و مطالعه کند.

تمام آن دستگاه‌ها حجم زیادی از داده‌ها را ایجاد می‌کنند که امکان مرور دستی آن را غیرممکن می‌سازد. بنابراین، پژوهشگران در رشته بیو آکوستیک (که صدا‌های تولید شده توسط موجودات زنده را مطالعه می‌کند) و اکو آکوستیک (که صدا‌های تولید شده توسط کل اکوسیستم‌ها را مطالعه می‌کند) به هوش مصنوعی روی می‌آورند تا انبوهی از ضبط‌ها را غربال کنند و الگو‌هایی را بیابند که ممکن است به ما در درک آن چه حیوانات به یکدیگر می‌گویند کمک کنند. اکنون پایگاه‌های داده‌ای از آهنگ‌های نهنگ‌ها و رقص‌های زنبور عسل وجود دارند که می‌توانند روزی به «نسخه جانورشناسی گوگل ترنسلیت» تبدیل شوند.

با این وجود، مهم است که به یاد داشته باشید که ما لزوما برای اولین بار این صدا‌ها را کشف نمی‌کنیم. من در کتاب خود اشاره کرده‌ام که جوامع بومی در سراسر جهان مدت هاست که نسبت به این موضوع آگاهی داشته‌اند که حیوانات اشکال ارتباطی خاص خود را دارند این در حالیست که نهاد‌های علمی غربی از نظر تاریخی ارتباطات حیوانات را رد کرده بودند.

زمانی که پژوهشگرانی این ایده را مطرح کردند که نهنگ‌ها، فیل‌ها، لاک پشت‌ها، خفاش‌ها و حتی گیاهان صدا دارند و حتی ممکن است زبان خود را داشته باشند با واکنش شدید و مخالفت از سوی جامعه علمی زمان خود مواجه شدند.

در حالی که به نظر می‌رسد با افزایش درک ما از حیوانات این وضعیت در حال تغییر باشد من در کتاب هشدار داده‌ام که توانایی برقراری ارتباط با حیوانات یا یک نعمت است یا یک نفرین و ما باید به دقت فکر کنیم که چگونه از پیشرفت‌های تکنولوژیکی خود برای تعامل با طبیعت استفاده خواهیم کرد.

ما می‌توانیم از درک خود از غنای صوتی جهان‌مان برای کسب احساس خویشاوندی با طبیعت و حتی التیام بالقوه برخی از آسیب‌هایی که به بار آورده‌ایم استفاده کنیم، اما هم چنین در معرض خطر استفاده از قدرت‌های تازه کشف شده برای اثبات سلطه خود بر حیوانات و گیاهان قرار داریم.

ما در آستانه یک انقلاب در نحوه تعامل با دنیای اطراف خود هستیم. حال باید تصمیم بگیریم که در سالیان آینده کدام مسیر را طی کنیم.

من در کتاب خود این ایده را مطرح کرده‌ام که ما از فناوری‌هایی مانند هوش مصنوعی برای صحبت با حیوانات استفاده می‌کنیم. ما می‌توانیم از ربات‌های مجهز به هوش مصنوعی برای صحبت به زبان حیوانات استفاده کنیم و اساسا مانع موجود برای ارتباط بین گونه‌ها را بشکنیم. پژوهشگران این کار را به روشی بسیار ابتدایی با زنبور‌های عسل، دلفین‌ها و تا حدودی با فیل‌ها انجام داده اند.

اکنون این یک موضوع یک پرسش اخلاقی بسیار جدی را ایجاد می‌کند، زیرا توانایی صحبت کردن با گونه‌های دیگر جذاب به نظر می‌رسد، اما می‌توان از آن برای ایجاد یک حس عمیق‌تر خویشاوندی یا احساس سلطه و توانایی دستکاری برای اهلی کردن گونه‌های وحشی نیز استفاده کرد.

در اینجا به مثالی اشاره می‌کنم. یک تیم پژوهشی در آلمان سیگنال‌های زنبور عسل را در رباتی رمزگذاری کردند و ربات را به داخل کندو فرستادند. این ربات قادر است از ارتباطات زنبور عسل هنگام حرکات استفاده کند تا به زنبور‌های عسل دیگر بگوید که حرکت خود را متوقف کنند. هم چنین، ربات می‌تواند به زنبور‌های عسل بگوید که برای یافتن منبع خاصی از شهد به کجا پرواز کنند. مرحله بعدی این پژوهش کارگذاری این ربات‌ها در کندو‌های زنبورعسل است تا کندو‌ها از بدو تولد این ربات‌ها را به عنوان اعضای جامعه خود بپذیرند.

در آن صورت، کنترل بی‌سابقه‌ای بر کندو خواهیم داشت. ما اساسا آن کندو را طوری اهلی خواهیم کرد که پیش‌تر هرگز این کار را انجام نداده بودیم. البته این امر امکان استفاده استثماری از حیوانات را نیز ایجاد می‌کند و سابقه طولانی استفاده نظامی از حیوانات وجود دارد. بنابراین، این مسیری است که به نظر من زنگ خطر‌های زیادی را به صدا در می‌آورد.

بنابراین، اکنون پرسش‌های اخلاقی مطرح شده پژوهشگران را به فکر واداشته‌اند. با این وجود، امید است که بتوان با این مسائل در آینده هماهنگ شد. صدا‌های طبیعت و درک آن چه می‌شنویم و من فکر می‌کنم کاری که انجام می‌دهد ایجاد یک حس واقعی هیبت، شگفتی و هم چنین احساس خویشاوندی عمیق است. بدین خاطر است که من امیدوارم که این فناوری‌ها را به کار ببریم.

انسان‌ها به عنوان یک گونه تمایل دارند که باور کنند چیزی که ما نمی‌توانیم مشاهده کنیم، وجود ندارد. این خنده دار است چرا که بسیاری از صدا‌ها به معنای واقعی کلمه درست جلوی گوش ما بوده اند. با این وجود، به دلیل تمایلی که به طور خاص در علوم غربی در ارجحیت قائل شدن بینایی بر شنوایی و صدا وجود دارد ما به این صدا‌ها گوش نداده بودیم.

من به دلیل آن که فناوری دیجیتال اکنون ما را قادر می‌سازد خیلی راحت و بسیار ارزان به گونه‌ها در سراسر کره زمین گوش دهیم کتاب خود را به نگارش درآوردم. چیزی که ما کشف می‌کنیم این است که طیف عظیمی از گونه‌هایی که هرگز گمان نمی‌کردیم می‌توانند صدا تولید کنند یا به صدا پاسخ دهند در واقع به نوعی در سمفونی طبیعت شرکت می‌کنند.

این کشفی است که به اندازه اختراع میکروسکوپ در چند صد سال گذشته اهمیت دارد: این کشف یک دنیای صوتی کاملا جدید را باز می‌کند و اکنون اکتشافات زیادی را در مورد ارتباطات پیچیده در حیوانات، زبان و رفتار آغاز می‌کند که واقعا بسیاری از موارد از جمله فرضیات ما در مورد حیوانات و حتی گیاهان را زیر و رو می‌کند.

بسیاری از تلاش‌ها برای آموزش زبان انسان یا زبان اشاره به نخستی‌ها در قرن بیستم مبتنی بر این فرضیه بود که زبان منحصر به انسان است و اگر بخواهیم ثابت کنیم حیوانات دارای زبان هستند باید ثابت کنیم که می‌توانند زبان انسان را بیاموزند و در نگاهی به گذشته، این یک دیدگاه بسیار انسان محور است.

پژوهش امروز رویکرد بسیار متفاوتی به این مقوله دارد و با ضبط صدا‌هایی که حیوانات و حتی گیاهان تولید می‌کنند، شروع می‌شود. سپس اساسا از یادگیری ماشینی برای تجزیه و تحلیل کوه‌هایی از داده‌ها برای شناسایی الگو‌ها و مرتبط کردن آن با رفتار‌ها استفاده می‌کند تا مشخص کند آیا اطلاعات پیچیده‌ای توسط صدا‌ها منتقل می‌شوند یا خیر.

کاری که این پژوهشگران انجام می‌دهند تلاش برای آموزش زبان انسانی به آن گونه‌ها نیست بلکه اساسا فرهنگ‌های لغت، سیگنال‌ها را جمع آوری می‌کنند و سپس تلاش می‌کنند بفهمند آن سیگنال‌ها در آن گونه‌ها چه معنایی دارند. پژوهشگران موارد شگفت‌انگیزی را پیدا می‌کنند. برای مثال، سیگنال متفاوتی برای زنبور عسل دارند که یک تهدید است و سیگنال متفاوتی برای انسان دارند. زنبور‌های عسل خود صد‌ها صدا دارند و اکنون می‌دانیم که زبان آنان ارتعاشی، موقعیتی و هم چنین شنیداری است.

برای مثال، صدای یک صخره مرجانی سالم کمی شبیه یک سمفونی زیر آب است. از صخره‌ها و حتی از نهنگ‌ها در ده‌ها مایل دورتر، شکاف‌ها و خراش‌ها و خش خش‌ها و صدایی شنیده می‌شود. اگر می‌توانستید امواج مافوق صوت را بشنوید قادر بودید صدای مرجان‌ها را نیز بشنوید.

حتی لارو‌های مرجانی توانایی شنیدن صدای صخره‌های سالم را از خود نشان داده اند. این موجودات میکروسکوپی هستند دست و پا یا وسیله شنوایی ظاهری ندارند و سیستم عصبی مرکزی ندارند، اما به نوعی صدای یک صخره سالم را می‌شنوند و می‌توانند به سمت آن شنا کنند.

فیل‌ها نمونه خوبی از ناتوانی در گوش دادن هستند. «کیتی پین» یکی از قهرمانان بیو آکوستیک قرن بیستم است. او در واقع یک موسیقیدان آموزش دیده کلاسیک بود. پس از انجام چند کار شگفت‌انگیز بر روی صدا‌های نهنگ، او اولین کسی بود که کشف کرد که فیل‌ها صدا‌هایی کمتر از محدوده شنوایی انسان را در امواج فروصوت تولید می‌کنند.

این موضوع برخی از توانایی‌های عجیب و غریب فیل‌ها را توضیح می‌دهد تا متوجه شوند که فیل‌های دیگر در فواصل دورتر کجا هستند. آنان می‌توانند حرکات خود را هماهنگ کرده و تقریبا به صورت تله پاتی ارتباط برقرار کنند. فیل‌ها حیوانات بسیار شگفت‌انگیزی هستند و با استفاده از امواج فرو صوت می‌توانند مسافت‌های طولانی را در خاک، سنگ‌ها یا حتی دیوار‌ها طی کنند.

کیتی پین احساس امواج فرو صوت فیل را به مثابه ضربان عجیبی در سینه خود با احساس ناراحتی عجیب توصیف کرد. اغلب به این صورت است که ما به عنوان انسان می‌توانیم امواج فرو صوت را حس کنیم. با این وجود، تا زمان ظهور فناوری دیجیتال تنها راهی که می‌توانستیم از طریق آن به این صدا‌ها پی ببریم این بود که به طور تصادفی بیرون برویم و چیزی را ضبط کنیم یا با زحمت در آزمایشگاه به آن گوش دهیم.

البته ما نمی‌توانیم بفهمیم که برای مثال فیل‌ها چگونه این صدا‌ها را تجربه می‌کنند. ما محدود هستیم، زیرا فناوری‌های دیجیتال در نهایت تنها یک شبیه‌سازی هستند. وقتی می‌خواهیم به آن صدا‌ها گوش کنیم که اغلب بسیار بالاتر یا کم‌تر از محدوده شنوایی انسان هستند آن صدا‌ها باید تغییر کنند. بنابراین، ما هرگز نمی‌توانیم واقعا بفهمیم که صدای خفاش به نظر خفاش چگونه است.

دانشمندان می‌گویند این موضوع نوعی «تجربه تجسم یافته حیوانی» در حال گوش دادن است به گونه‌ای که حیوان محیط خود را در پوست‌اش حس می‌کند. ما در این مورد تنها می‌توانیم حدس بزنیم. با این وجود، همان گونه که تلاش کرده‌ایم این کار را انجام دهیم فکر می‌کنم واقعا مهم است که برخی از ایده‌های انسان محور خود را در مورد این که زبان چیست و ارتباط چیست کنار بگذاریم.

من در کتاب تازه خود با نقل قولی از «میرجام کرنشیلد» بوم‌شناس رفتاری و متخصص صدای آواز خفاش در دانشگاه اولم آلمان اشاره کرده‌ام که چندان جالب نیست که بپرسیم از زبان چه چیزی را می‌توانیم بفهمیم یا به نظرمان چگونه می‌آید. جالب‌تر این است که بفهمیم خفاش‌ها به یکدیگر یا به گونه‌های دیگر چه می‌گویند. بنابراین، اگر رویکرد زیست محوری‌تری (بایوسنتریک) برای درک ارتباطات حیوانات داشته باشیم فکر می‌کنم برخی از هیجان انگیزترین و جالب‌ترین بینش‌ها پدیدار خواهند شد.

من در کتاب‌ام اشاره کرده‌ام که چگونه گوش دادن دیجیتال موضوعی تازه است، اما به معنای گوش دادن عمیق نیست. «لروی لیتل بیر» فیلسوف آن را این گونه بیان می‌کند: «مغز انسان مانند یک ایستگاه شماره گیر رادیویی است. پارک شده در یک نقطه و نسبت به سایر ایستگاه‌ها ناشنوا است. این در حالیست که حیوانات، صخره ها، درختان، به طور همزمان در سراسر طیف احساسات پخش می‌شوند».

«جان باروز» و «رابین وال کیمرر» نویسندگانی هستند که گوش دادن عمیق را به عنوان نوعی هنر ارجمند باستانی توصیف کرده اند. پیش از ظهور فناوری‌های دیجیتال انسان‌ها گوش دادن به صدای طبیعت را تمرین کرده بودند. توانایی‌های پیچیده ارتباطی حیوانات برای مردم بومی که استراتژی‌ها و تاکتیک‌های مختلفی برای تفسیر آن صدا‌ها و درگیر شدن در ارتباطات بین گونه‌ای داشتند به خوبی شناخته شده بود.

بنابراین، گوش دادن عمیق دریچه‌ای دیگر به مناظر صوتی افراد غیر انسان در اختیار ما قرار می‌دهد و این کار را با احساس ریشه دار بودن در مکان و نوعی مسئولیت مقدس نسبت به مکان و مجموعه‌ای از ضمانت‌های اخلاقی که گوش دادن دیجیتال فاقد آن است انجام می‌دهد.

متاسفانه دانشمندانی که نام‌شان را در کتابم ذکر کرده‌ام اغلب با مقاومت بسیار شدیدی از سوی جوامع علمی مواجه می‌شدند بودجه‌های پژوهشی‌شان لغو شد و در کنفرانس‌ها از آنان برای سخنرانی دعوت نمی‌شد به آنان می‌خندیدند یا از محافل علمی اخراج می‌شدند. با این وجود، انان روی ایده خود پافشاری کردند، زیرا شواهد تجربی در مورد آن وجود داشت. ما هنوز در گفتمان علمی و عمومی‌مان می‌خواهیم باور کنیم که انسان‌ها در مقولاتی منحصر بفرد هستند.

ما می‌گفتیم انسان‌ها در ساخت ابزار منحصر به فرد هستند. حالا می‌دانیم که این طور نیست. آیا خوب نیست اگر انسان‌ها استعداد منحصر به فردی در زبان داشته باشند؟ خب، شاید هم این طور نباشد. شاید لازم باشد درک خود را از زبان غیر انسانی اصلاح کنیم و گسترده‌تر از آن تعریف یا درک بسیار فراگیرتری از زبان پیدا کنیم.

پذیرش این موضوع بی‌ثبات کننده است این که درک کنیم ما اساسا نسبت به تمام صدا‌هایی که در اطراف‌مان می‌گذرد ناشنوا و کم شنوا بودیم. من احساس می‌کنم احساس ناراحتی و خجالتی خفیفی در این باره وجود دارد که این حجم از صدا‌ها همواره وجود داشته‌اند و ما هرگز متوجه نشده بودیم. بنابراین، احساسات مرتبط با این تحقیق پیچیده و بحث‌های فلسفی پیرامون آن شدید است. با این وجود، وزن محض شواهد تجربی ما را به نقطه‌ای می‌رساند که نشان می‌دهد باید گفتگو در این باره را آغاز کنیم.

در این میان، همان گونه که در کتاب اشاره کرده‌ام تغییرات آب و هوایی به طور مستقیم بر چشم‌انداز صوتی زمین تاثیر می‌گذارند. اگر تصور کنیم که سیاره زمین مانند یک سمفونی یا یک گروه جاز با ریتم‌های فصلی زیاد است صدا‌هایی که ما می‌شنویم مطابق با ریتم‌های زندگی هستند و تغییرات آب و هوایی این ریتم‌ها را مختل می‌سازند.

در برخی موارد، تغییرات آب و هوایی حتی می‌تواند توانایی گونه‌ها را برای برقراری ارتباط مهار کنند. برای مثال، ارتباط آوایی پرندگان در ساوانای آفریقا در مواقعی رخ می‌دهد که رطوبت بیش‌تری در هوا وجود دارد. از آنجایی که تغییرات اقلیمی بر دما و رطوبت جو تاثیر می‌گذارند ممکن است ارتباط گونه‌ها در محیط‌های خشک‌تر و گرم‌تر دشوار شود.

اگر موجودات در چنین شرایطی نتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند از امنیت کم‌تری برخوردار خواهند بود و نمی‌توانند به یکدیگر در مورد تهدیدات هشدار دهند و همسریابی برای‌شان دشوارتر خواهد شد و این موضوع بر توانایی آنان به منظور زنده ماندن و رشد تاثیر می‌گذارد.

در این میان، فناوری‌های دیجیتال ممکن است به رفع برخی از این آسیب‌ها نیز کمک کنند یکی از پروژه‌هایی که واقعا مرا هیجان زده می‌کند استفاده از بیو آکوستیک برای ایجاد نوعی موسیقی درمانی برای محیط است. به نظر می‌رسد که برخی از گونه ها، مانند ماهی و مرجان به صدا‌هایی مانند صدای صخره‌های سالم پاسخ می‌دهند. این موضوع می‌تواند به ما در بازسازی اکوسیستم‌های تخریب شده کمک کند.

پژوهش در این باره در ابتدای راه خود قرار دارد و ما نمی‌دانیم که می‌تواند در مورد چه تعدادی از گونه‌ها کاربرد داشته باشد. با این وجود، اگر بتوانیم واقعا از موسیقی درمانی مبتنی بر بیو آکوستیک به عنوان راهی برای کمک به بازسازی اکوسیستم استفاده کنیم می‌تواند فوق العاده باشد.

برچسب ها: هوش مصنوعی
ارسال نظرات