به گزارش فرارو به نقل از واشنگتن پست، چگونه به اینجا رسیدیم؟ البته دلایل زیادی وجود دارند. با این وجود، عامل اصلی تسهیل کننده این شرایط مطمئنا روشی است که سیاست ایالات متحده در چند دهه گذشته به طور فزایندهای به افراط گرایی احزاب سیاسی با هزینه جریان اصلی سیاست این کشور قدرت بخشیده است.
سیستم انتخابات مقدماتی احزاب امریکایی برای انتخاب نامزدهایشان بسیار غیر عادی است و هیچ دموکراسی بزرگ دیگری مانند آن را ندارد. انتخابات مقدماتی تضمین میکند که نامزدهای منتخب توسط بخشهایی از احزاب (حدود ۲۰ درصد از کل واجدین شرایط رای دهی) انتخاب میشوند. این انتخاب به هیچ وجه اکثریت و کلیت احزاب را نمایندگی نمیکند شدیدترین و آشفته ترنی فعالان که اغلب در دیدگاههای خود بسیار افراطیتر از جمهوری خواهان یا دموکراتهای معمول هستند در جریان آن رویه انتخاب میشوند. به این موضوع چند دهه تقسیم ناعادلانه و پیچیده در سیستم رایانهای را بیافزایید که باعث حضور نامزدهای افراطی در مناطقی امن میشود جایی که تنها تهدید برای آنان وجود یک نامزد اصلی است که او نیز حتی افراطیتر از آنان است.
روزنامه «واشنگتن پست» جمهوری خواهانی را که برای نمایندگانی سنا و مجلس نمایندگان و برخی از نهادهای ایالتی نامزد میشوند را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و دریافته که اکثریت آنان را میتوان در دسته «انکار کنندگان انتخابات» طبقهبندی کرد افرادی که همصدا با ترامپ به نوعی نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ میلادی را زیر سوال بردند، به چالش کشیدند یا از پذیرش نتیجه آن خودداری ورزیدند. از این ۲۹۱ نامزد ۱۷۱ نفر در مناطق امن برای جمهوری خواهان شرکت میکنند. بنابراین، آن چه که به عنوان یک نظریه حاشیهای توسط ترامپ مطرح و ترویج شد (یعنی تقلب در انتخابات) و در ابتدا توسط اکثر رهبران حزب جمهوری خواه رد شد اکنون به دیدگاه اکثریت اعضای آن حزب تبدیل شده است.
انکار انتخابات دیدگاه اکثریت در ایالات متحده نیست. در نظرسنجیای صورت گرفته توسط شبکه خبری «ان بیسی» ۵۷ درصد از کسانی که از آنان پرسش مطرح شده بود گفتند که احتمال کمتری دارد به کسی که مدعی پیروزی ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰ میلادی است رای دهند در حالی که تنها ۲۱ درصد گفتند که احتمال بیشتری وجود دارد که از نامزدی منکر نتیجه انتحابات حمایت کنند. با این وجود، در بازیهای انتخاباتی مقدماتی و تقسیم و توزیع ناعادلانهای که ذکر کردم دیدگاه اکثریت از بین میرود و گم میشود. استقبال از پایگاه حمایتی جناح راست به معنای افزایش مداوم لفاظی هاست: آنان ادعا میکنند که «نانسی پلوسی یک دیکتاتور بالقوه است، بایدن یک کمونیست است و دموکراتها طرفدار جنایتکاران هستند». «مارجوری تیلور گرین» از سرسختترین هواداران راستگرای ترامپ گفته بود: «دموکراتها خواهان مرگ جمهوری خواهان هستند و آنان به قتل رساندن جمهوری خواهان را از پیش آغاز کرده اند».
سیستم جایگزین انتخاب نامزدها که در ایالات متحده پیش از دوره انتخابات مقدماتی و در اکثر دموکراسیهای بزرگ دیگر مورد استفاده قرار میگرفت همان چیزی است که اغلب از آن تحت عنوان «اتاق پر از دود» یاد میشود (کنایهای تحقیرآمیز در این باره که حتی پیش از آن که بدانید سیگار باعث مرگ شما میشود). در این سیستم، نامزدها توسط روسای حزب انتخاب میشوند. با این وجود، در نظر بگیرید که این «روسا» به طور سنتی چه کسانی بوده اند: شهرداران، فرمانداران و قانونگذاران. آنان افرادی هستند که با توسل به کل آرای رای دهندگان در انتخابات عمومی پیروز شدهاند افرادی که احساسی نسبت به عموم مردم دارند. (برای مثال، هیچ گروهی از بزرگان حزب هرگز نامزدی مانند «هرشل واکر» طرفدار ترامپ و مخالف شدید سقط جنین را انتخاب نمیکنند). در مقابل، انتخابات مقدماتی انتخاب نامزد را به رادیکالترین بخش حزب واگذار میکند.
رسانههای اجتماعی با تقویت پر سر و صداترین و خشمگینترین صداها در درون حزب که خود گروهی حتی کوچکتر از رایدهندگان مقدماتی هستند بر شعلههای آتش میافزایند. در حالی که مشکل در سمت جمهوری خواهان بسیار بدتر و خطرناکتر است این فشار بر دموکراتها نیز تاثیر میگذارد. بسیاری از مسائلی که بایدن در اقدام پیرامون آن به صورت محدود شده عمل میکند به ویژه مهاجرت و انرژی مواردی هستند که پایگاه فعال حزب دموکرات دیدگاههای بسیار افراطیتری درباره آن در مقایسه با جریان اصلی دارد. در چنین شرایطی چرخش به مرکز همان گونه که «جان فترمن» نامزد سنا از پنسیلوانیا در ماههای اخیر انجام داد در دنیای امروزی که میتوانید بلافاصله و به راحتی کلیپهای قدیمی یک سیاستمدار را پیش از تغییر عقیدهاش پیدا و منتشر کنید بسیار دشوار است.
در مقالهای تازه در «نیویورک تایمز» مکس فیشر توضیح میدهد که چگونه میتوان ناکارآمدیهای اخیر سیاست بریتانیا را به دو حزب اصلی نسبت داد که طی دو دهه گذشته برای انتخاب رهبران خود از نوعی سیستم مقدماتی استفاده کردند. رهبری حزب کارگر به رهبر چپ افراطی غیر منتخبی، چون «جرمی کوربین» رسید و حزب چهره میانه رو و کاریزماتیکی مانند «دیوید میلیبند» را رد کرد. دردسرهای اخیر حزب محافظه کار بریتانیا این مشکل را به طور کامل نشان میدهد.
«لیز تراس» با تاچریسم کاملا غیر عملی خود تقریبا از نظر آرای اعضای منتخب پارلمان (سیستم قدیمی «روسای حزب») در جایگاه سوم قرار گرفت، اما او عزیزدردانه اعضای حزب بود که به شکلی قابل توجه افکار عمومی اکثریت بریتانیاییها را نمایندگی نمیکنند و آنان بودند که تصمیم نهایی را درباره او گرفتند.
این تصادفی نیست که آلمان و فرانسه هر دو عمدتا توسط میانه روها در دوره رونق پوپولیستها در کشورهای دیگر اداره میشدند. آلمان و فرانسه انتخاب کردهاند که به سیستم قدیمی دموکراسی مبتنی بر اصل حکومت اکثریت پایبند باشند. در ایالات متحده، و تا حدی در بریتانیا دموکراسی به حکومت اقلیت تبدیل شده و اقلیت که قدرت را در دست دارد نمایندگی خواست اکثریت را برعهده ندارد. این اقلیت صاحب قدرت عصبانی و به طور فزایندهای رادیکال است.