فرارو- وقایع اتفاق افتاده در دانشگاه صنعتی شریف در شامگاه یکشنبه (۱۰ مهر) یکی از رخدادهایی بوده که علاوه بر بازتاب بسیار گسترده در سطح داخلی و خارجی، موجی وسیع از واکنشها را به همراه داشته است.
به گزارش فرارو، در راستای پرداختن به مجموعه این مسائل که هماکنون از یک دغدغه نخبگانی به دغدغهای عمومی تبدیل شده است، فرارو در پرونده ویژه مربوط به «حوادث دانشگاه شریف و راهکارهای بازگشت آرامش به دانشگاهها» با صاحبنظران و اساتید دانشگاه گفتگو داشته است. در همین راستا، خبرنگار فرارو با نعمتالله فاضلی، جامعهشناس و استاد دانشگاه گفتگو داشته است.
اساسا در دانشگاه همان سیاستهای فرهنگی دنبال میشود که در فضاهای دیگر نیز دنبال میشود. در فضاهای دیگر، سیاست فرهنگی رسمی بر مبنای تبلیغ و ترویج، ارزشهای سیاسی و ایدئولوژیک دینی با چاشنی انقیاد و اطاعتپذیری شهروندان است. در دانشگاه نیز محتوای کتب درسی، فعالیتها هنری، ادبی، فرهنگی و آموزشی بر اساس همین رویکرد بوده و وظیفه دانشگاه به انقیاد درآوردن، سر به راه کردن و مطیع کردن دانشجویان و دانشگاهیان تبدیل شده است.»
وی افزود: «پیامد این رویکرد این است که دانشگاه فاقد هویت، استقلال و آزادی آکادمیک است. معنای چنین گذارهایی این است که دانشگاهیان فاقد شایستگیها، خلاقیتها، زیست و اقتضائاتی هستند که برای رشد و بالندگی دانشجویی و هویت حرفهایی آنها ضرورت دارد. در تمامی دهههای گذشته این تفکر که دانشجو و دانشگاه تافتهای جدا بافته از جامعه نیست و این نهاد به جز ابزاری برای تبلیغ ترویج ایدئولوژی رسمی نیست باعث شده که حکومت در تمامی سازوکارهای اداری، آموزشی، پژوهشی و ارزیابیها بسیار بیمهابا و بدون در نظرگرفتن ضرورتهای نهاد دانشگاه تصمیمگیری کند.طبیعتا برای موقعیتهای حال حاضر که جنبش و اعتراضات با انکار عدم پذیرش استقلال دانشگاه همزمان شده، زمانی که دانشجویان و اساتید دانشگاه درگیر این جنبش میشوند، تغییر و تفاوتی در نوع مواجهه دولت با این نهاد با دیگر بخشهای جامعه مشاهده نمیشود.»
این استاد دانشگاه در ادامه پیرامون راهحلهای گذار از وضعیت و آسیبهای مورد اشاره در نگاه به دانشگاه گفت: «برای اصلاح شیوه دخالت حاکمیت در دانشگاه یا شیوه پیوند دانشگاه و حکومت، ما نیازمند رویکردی جدید هستیم. رویکردی که به طور بینادین استقلال دانشگاه را به رسمیت بشناسد و برای تمام ارکان دانشگاه، اعم از ارکانهای آموزشی، اداری، پژوهشی و فرهنگی دانشگاه قواعد بازی تازهایی وضع شود. از جمله اینکه اگر دانشجویان و مدرسان دانشگاه در موقعیتهایی که جامعه درگیر اعتراضات است، نهاد آموزش هم بتواند مطالبات و مشارکت خود را به شیوهای که دانشگاهیان آن را تایید کنند، پذیرا شود. مشکل قانونی حاکمیت این است که در هیچ زمینهای پذیرای اقتضائات نهادی دانشگاه و نهاد آموزش و پرورش نیست. در نتیجه، استفاده از نیروهای نظامی و امنیتی در مدیریت و کنترل دانشجویان به صورت امری عادی مورد استفاده قرار میگیرد.»
فاضلی در ادامه اظهار داشت: «ما برای این که بتوانیم فضای دانشگاه را منطقی، آرام، خلاق، پیشرو و اثرگذار کنیم، نیازمند خلق رویکردی هستیم که در آن دانش به مثابه امری دارای هویت شناخته شود. آموزش به ویژه آموزش عالی، به منزله فرهنگی که قواعد بازی خود را دارد، معتبر دانسته شود. باید قواعد بازی دانشگاه را بشناسیم و اقتضائات آن را در نظر بگیریم و برای گشودن فضا در دانشگاهها، سیاستهای فرهنگی را تغییر و چشمانداز نگاه حاکمیت به این نهاد را تغییر دهیم. بحران اصلی دانشگاه چشمانداز حاکمیت از این نهاد است. حاکمیت پذیرای استقلال نهادی و آزادی آکادمیک نیست. اصلاح نهاد دانشگاه نیازمند آن است که دانشجویان و مدرسان بتوانند در چارچوب نظام آموزش عالی و برنامههای درسی از نوع رشد شخصیت، هویت حرفهایی و خودبیانگری برخوردار باشند. زمانی که نظام آموزش عالی فرصتهای خودبیانگری را از دانشگاهیان سلب میکند یا آنها را به شدت محدود میکند، طبیعتا دانشگاه به نهادی علیه خودش تبدیل میشود. همچنین، تغییراتی اساسی در ارزشهای دانشگاه به وجود خواهد آمد. اساسا اعتلای فرد در دانشگاه در قامت دانشجو با استاد بدین معنا نیست که ارزشهای ایدئولوژی رسمی را پذیرا شود؛ بلکه اعتلا به معنای خودکفایی، خودبیانگری، خودتحققبخشی و دست یافتن به فرصتهایی برای توسعه خود است.»
این استاد دانشگاه در پیوند با راه گذار دانشگاه و آموزش عالی از رسالت اصلی خود تصریح کرد: «در دهههای گذشته، در آموزش عالی و دانشگاهها این ارزش بنیادین آموزش عالی (خودکفایی) انکار شده است. پیامد این وضعیت عصبی، ناتوان، خشمگین کردن و ایجاد تعارض در شخصیت، بینش، منش و وجود دانشجویان است. دانشجو، مدرس یا حتی کارکنان دانشگاه دچار چنین وضعیتی شدهاند. نتیجه نداشتن بینشی که ارزش بنیادی آموزش عالی را به رسمیت بشناسد، خشمگین بودن دانشگاهیان و درونی شدن احساس تحقیر، انکار شدن و مورد اجحاف قرار گرفتن در آنها است. در چنین شرایطی به محض این که فضای سیاسی کشور با اعتراضهایی مواجه شود، دانشجویان، مدرسان و دانشآموختگان در این فضا مجالی برای اظهار خود پیدا میکنند. در واقع، مجالی برای بیان نارضایتیها، خشمها و تضادهایی که بر آنها تحمیل شده است. اگر نظام آموزش عالی بخواهد دانشگاهها را به طور سیستماتیک در رشد، بالندگی، خلاقیت و سازندگی قرار دهد تنها و تنها یک راه وجود دارد که آنهم عبارتست از: به رسمیتشناختن استقلال نهادی دانشگاه و آزادی آکادمیک و پذیرش ارزش بنیادی نهاد آموزش عالی».
این انسانشناس در بخشی دیگر از گفتههای خود در ارتباط با تفاوت رویکرد و مطالبات نسل جدید دانشجویان نسبت به گذشته و تاثیر آن بر شکاف میان نگاه حاکمیت با نهاد دانشگاه گفت: «به عنوان شخصی که حوزه تخصصی مطالعاتم دانشگاه و آموزش عالی است، در پژوهشهایی که در چند سال گذشته انجام دادهام، بر پایه شناخت خود و دیگر مطالعات انجام گرفته به این نتیجه رسیدهام که روایتهای عمیق و علمی از وضعیت دانشگاه، بحرانها، تنشها و مصائب این نهاد چه در حوزه کیفیت، برنامه درسی، انگیزهها و... وجود دارد. اما نهادهایسیاستگذار در این حوزه، توجهی به این مطالعات نداشتهاند و صداهای محققان و صاحبنظران این حوزه شنیده نشده است؛ لذا میتوان اظهار داشت که وضعیت کنونی حاکم بر دانشگاهها ناشی از ناشنیده ماندن صدای صاحبنظران این حوزه است.»
وی افزود: «هیچکدام از خواستهها و نیازهای دانشجویان و مدرسان، ناگفته و پنهان نیستند. طی سالیان متمادی این مطالبات به صورت مدون تکرار میشوند. اساسا دانشگاه نیازمند آن است که محل تضارب آراء و اندیشههای مختلف باشد. این که نظام دانشگاهی آزادی را تنها برای موافقان حاکمیت میخواهد، باعث میشود تفاوتها در این نهاد منکوب شود. در شرایطی که تفاوت در جنسیت و تفاوت در اندیشهها پذیرفته نمیشود، طبیعی است که شعار «زن، زندگی، آزادی» در این نهاد ماهیت آزادی دانشگاهی به خود بگیرد. حتی در سطحی دیگر اکنون مساله مرتبط با «سبک زندگی» است. اساسا مداخله در زندگی خصوصی دانشجویان و دانشگاهیان به معنای آن است که علائق، افکار و روابط آنها نادیده گرفته شود. وجود اشکال مختلف قوانین و آییننامه برای کنترل، قرنطینهسازی و محدود کردن عرصه خصوصی در دانشگاه باید مورد تجدیدنظر قرار بگیرد. عدم به رسمیت شناختن حوزه خصوصی و سبک زندگی دانشجویان، طبیعتا خواست حق سبک زندگی متفاوت را در میان آنها ایجاد میکند. حتی در حوزه «زنان» نظام آموزش عالی اشکال مختلفی از نابرابریهای جنسیتی را تولید و بازتولید کرده است.»
فاضلی در پایان پیرامون چیستی مطالبه دانشگاهیان تاکید کرد: «اکنون مطالبه دانشگاهیان در قالب همان شعار «زن، زندگی و آزادی» قابل طرح است. اقدامی که نهاد آموزش عالی میبایست انجام دهد این است که وزیر علوم با نهادهای بالادستی گفتگو کند که تلاش بیشتری برای ترمیم وضعیت کنونی دانشگاهها داشته باشد. در سالهای گذشته نیز شاهد بودهایم که تلاشهایی صورت گرفته، اما بسیار کمتر از آن بوده که حداقلی از خواستههای دانشگاهیان را تامین کند. در یک سال اخیر نیز شاهد هستیم که این چانهزنیها به حداقل رسیده است. وزارت علوم اگر میخواهد به آرامش در دانشگاه یاری برساند، ضروری است که در چانهزنی با نهادهای بالا دستی شهامت بیشتری به خرج بدهد.»