صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

جداسازی (Severance) داستان جذاب و بازی‌های درخشانی دارد؛ اما علاوه بر این‌ها، این سریال به لحاظ پرسش‌ها و مضامینش، عمیق‌ترین و فلسفی‌ترین سریال امسال نیز بوده است.
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۸ - ۱۰ مهر ۱۴۰۱

فصل اول سریال «جداسازی» در اوایل سال ۲۰۲۲ (اسفند و فروردین) پخش شد. این سریال علاوه بر اینکه به لحاظ جاذبه و کشش داستان، بازی‌های درخشان و جلوۀ بصری سورئالش یکی از بهترین‌های امسال بوده است، از لحاظ مضمونش نیز می‌تواند عمیق‌ترین و فلسفی‌ترین سریال سال به حساب بیاید. سریال‌های علمی‌تخیلی نه امسال و نه در سال‌های قبل کم نبوده‌اند، اما «جداسازی» یک چیز کاملا متفاوت و برجسته است.

به گزارش فرارو به نقل از  فرادید، داستان این سریال دربارۀ کارمندان یک شرکت است؛ شرکتی که معلوم نیست دقیقا فعالیتش چیست و خود کارمندان هم دقیقا نمی‌دانند که دارند در آن‌جا چه کاری انجام می‌دهند. اما این نکتۀ اصلی نیست.

نکتۀ اصلی این است که کارمندان این شرکت قبل از استخدام در آن‌جا اجازه داده‌اند که یک عمل جراحی خاص روی مغز آن‌ها انجام شود؛ عملی که حافظۀ آن‌ها را به دو بخش کاملا مجزا تقسیم کرده است.

این جداسازی به قدری قاطع و کامل است که باعث می‌شود زندگی هر کدام از این آدم‌ها به دو بخش مجزا تبدیل شود: زندگی درون اداره و زندگی بیرون از آن‌جا. هر کدام از آن‌ها وقتی وارد شرکت می‌شود بخش حافظۀ شرکتی‌اش فعال می‌شود و وقتی از در شرکت بیرون می‌رود بخش دیگر حافظه‌اش به کار می‌افتد.

در نتیجه: هیچکدام از کارمندان وقتی داخل شرکت است نمی‌داند که در بیرون از آنجا چه جور زندگی‌ای دارد و وقتی در خانه است نمی‌داند که در شرکت چه کار می‌کند.

آن‌ها وقتی در خانه هستند، همکاران و صمیمی‌ترین دوستان داخل شرکت را حتی اگر از نزدیک ببینند نمی‌شناسند و بالعکس، وقتی در شرکت هستند، اعضای خانواده‌شان را هم به یاد نمی‌آورند؛ حتی نمی‌دانند که خانواده‌ای دارند یا نه؛ و بالاتر از این، آن‌ها اصلا «خود» دیگرشان را نمی‌شناسند. اما اهمیت فلسفی این داستان در کجاست؟

پرسش‌های فلسفی

این سریال سرشار از پرسش‌های عمیقی است که ما با غرق شدن در داستان، خودمان آن‌ها را از خودمان می‌پرسیم. کاری که سریال می‌کند این است که ما را وارد فضایی بسیار تامل‌برانگیز می‌کند و وادارمان می‌کند که درگیر این پرسش‌های فلسفی شویم: چه اتفاقی می‌افتد اگر ما دو حافظۀ جداگانه داشته باشیم؟

آیا این ما را تبدیل به دو آدم متفاوت می‌کند که در یک بدن زندگی می‌کنند؟ یا چیزی عمیق‌تر از حافظه و خاطرات در ما وجود دارد که باعث می‌شود ما حتی با داشتن دو حافظه همچنان «همان» آدم باشیم؟ آیا پاک شدن خاطرات ما می‌تواند عقاید و احساسات ما را نیز عوض کند؟ آیا آدمی با دو حافظه ممکن است همزمان عاشق دو شخص مجزا باشد؟

به یک تعبیر می‌شود گفت این سریال مثل پرسشی دربارۀ «هویت شخصی» است؛ دربارۀ اینکه ما واقعا چه کسی یا چه چیزی هستیم؟ آیا من «بدن» خودم هستم؟ آیا حافظه و خاطرات من است که «من» را می‌سازد؟ یا «من» چیز دیگری هستم؟

پرسش‌های اجتماعی

اما «جداسازی» فقط دربارۀ هویت شخصی نیست؛ این سریال نگاهی عمیق به زندگی اجتماعی نیز هست. کارمند بودن در یک نظامِ صرفا مبتنی بر سود و ثروت چگونه می‌تواند ما را به ماشین‌هایی بی‌اراده تبدیل کند؟ آیا ممکن است ما در چرخۀ زندگی کارمندی از ماهیت و تاثیر دقیق آن کاری که داریم انجام می‌دهیم بی‌خبر باشیم؟ کارمندان شرکت «لومن» می‌دانند که دارند یک چیز‌هایی را روی صفحۀ کامپیوتر حذف می‌کنند، اما خودشان نمی‌دانند که این واقعا چه معنا و اثری در دنیای بیرون دارد.

آیا آدم‌هایی که در شرکت‌ها و یا حتی در نظام‌های سیاسی مختلف کار می‌کنند، خودشان واقعا می‌دانند که دارند چه اثری روی جهان بیرونی می‌گذارند؟ «جداسازی» به این ترتیب پرسشی دربارۀ سرکوب و سلطۀ نظام‌های سیاسی و اقتصادی هم می‌تواند باشد.

مضمون الهیاتی

بیرون آمدن از این دوگانگی و سرکوبی که کارمندان دچارش هستند چگونه ممکن است؟ در سریال «جداسازی» این اتفاق از طریق مطالعۀ یک کتاب که از «بیرون» شرکت به داخل آمده اتفاق می‌افتد. علاوه بر این، یک نفر که قبلا در شرکت کار می‌کرده و حالا از آنجا فرار کرده است، می‌تواند سرنخ دیگری برای نجات و رستگاری باشد. ماجرای کتاب را می‌توان چیزی شبیه به تاثیر یک کتاب مقدس در یافتن «خویشتن حقیقی» تفسیر کرد.

ماجرای شخص گریخته از شرکت هم تا حدی یادآور تمثیل افلاطونی «غار» است؛ فقط کسی که از غار سایه‌ها گریخته باشد و خورشید حقیقت را مشاهده کرده باشد می‌تواند دیگران را به بیرون رفتن از این غار هدایت کند.


‌نمی‌خواهیم بگوییم که سازندگان سریال «عمدا» می‌خواسته‌اند اشاره‌های الهیاتی یا عرفانی در سریال بگنجانند؛ اما به هر حال این سریال به خاطر ساختار منسجم و داستان عمیقی که دارد، فضایی را فراهم می‌کند که می‌توان انواع مختلفی از تفسیر‌ها و استنباط‌ها را از آن داشت.

هر اثر هنری درخشانی می‌تواند این ویژگی را داشته باشد و سریال «جداسازی» هم چیزی از این جنس است؛ سریالی فراتر از یک سرگرمی صرف.

برچسب ها: سریال جداسازی
ارسال نظرات