روزنامه شرق نوشت: «اعتراضات چه صنفی و چه اعتراضاتی که درباره مسائل مختلف مطرح است، همواره بوده و هست و شنیده میشود. امروز آزادی بیان در جمهوری اسلامی ایران به نحوی است که در محافل علمی و سیاسی و فرهنگی و رسانهها نظرات مختلف مطرح میشود، ولی اعتراض با اغتشاش متفاوت است». اینها بخشی از صحبتهای ابراهیم رئیسی در همان نخستین روزهای اعتراضاتی است که در پی مرگ مهسا امینی شکل گرفت.
رئیسجمهوری بهصراحت به این مورد اشاره کرده که آزادی بیان در جمهوری اسلامی وجود دارد و اعتراضها هم شنیده میشود. پس در اصل نخست، مقوله اعتراضکردن موردی قانونی است که فارغ از نژاد و فرهنگ، در قوانین ایران هم پذیرفته شده است. اینکه در اجرا چه اتفاقی برای این قانون میافتد، یکی از پرسشهای مبهم است.
بااینحال، مرزی که برای اعتراض و اغتشاش در این بین درنظر گرفته شده هم محل سؤال است. نگاه احزاب سیاسی هم به این مقوله متفاوت است بهگونهای که طیف اصولگرا و تحلیلگران نزدیک به آنها در تحلیلهایشان اصلا اسمی از اعتراض نمیآورند یا خیلی مختصر از کنار آن عبور میکنند، ولی بهشدت روی کلمه اغتشاش تأکید دارند و بسیاری از اعتراضهای مردمی را هم با کلماتی درهم میآمیزند تا در نطفه، موضوعی که حتی رئیسجمهوری هم آن را پذیرفته و اذعان کرده، کمرنگ کنند.
در ماجرای اتفاقات اخیری که در ایران رخ داد، بسیاری از چهرههای مشهور ورزش ایران هم نظراتشان را بیان کردند. نظراتی که گاه برگرفته از احساس و عواطف درونی یا مشاهداتی است که داشتند یا به دستشان رسید. حالا که به گفته مسئولان دولت، فضا آرامتر شده، موضوع جدیدی به راه افتاده که با بازداشت یکی از چهرههای به نسبت فعال مجازی از بین فوتبالیهای ایران همراه شده است. آنطورکه خبرگزاری ایرنا، وابسته به دولت نوشته، حسین ماهینی، بازیکن و کاپیتان سابق باشگاه پرسپولیس و عضو سابق تیم ملی ایران بازداشت شده است. ایرنا در مطلبی که از حسین ماهینی روی خروجی سایتش گذاشته، جرم او را چنین تعریف کرده است: «مطالب منتشرشده توسط ماهینی مصداق تلاش برای ترویج اغتشاش و هرجومرج در کشور بودند و به هیچ عنوان با واقعیتها همخوانی نداشتند».
پیشداوری درباره حسین ماهینی قبل از آنکه حکمی بگیرد صورت گرفته است. در واقع حسین ماهینی نه بهعنوان معترض بلکه خیلی سریع به عنوان یک اغتشاشگر در نظر گرفته شده است. آنهایی که ماهینی را میشناسند، میدانند که او در بین بازیکنان فوتبال، در زمینه استفاده از شبکههای مجازی پیشتاز است و از دیرباز در توییتر فعالیت کرده است. بیشتر پستهایی که او گذاشته به غیر از موارد ورزشی، واکنش به مسائل مختلف اجتماعی است. او درباره زنان و حق ورودشان به ورزشگاه نوشته و حتی وقتی که کار به اعتراض معلمها رسیده، حسین ماهینی کنار آنها ایستاده است.
طبیعی است که حسین ماهینی هم مثل سایر چهرههای مشهور همواره در مظان اتهام باشد که کارشناس نیست و نباید درباره همه موارد نظراتش را بیان کند. این مورد هم موافقان و مخالفان زیادی داشته است، ولی آنچه مشخص است اینکه حسین ماهینی هم مثل بسیاری دیگر از چهرههای مطرح ورزشی سعی کرده در کنار مردم باشد و تا جای ممکن، در نقدهایش جانب انصاف را نگاه دارد.
اتفاق اخیری که درباره ماهینی رخ داده حالا با اعتراض چهرههای ورزشی روبهرو شده است. تقریبا تمامی افرادی که در ماجرای اخیر از علی کریمی و پستهای او حمایت کردهاند، در همین ۴۸ ساعت اخیر پستهای حمایتی از حسین ماهینی گذاشته و خواستهاند تا او آزاد شود. ناگفته پیداست است موضوع بازداشت با گفته مسئولان مبنیبر آرامکردن التهاب کنونی در تضاد است.
خطر بزرگتر، ولی همچنان پابرجاست. بخش اصلی مشکلی که در چنین مواردی وجود دارد، اصرار به شنیدن صحبت، تحلیل و نوشتههای یک جریان خاص است. یعنی اینکه درست مثل غالب رفتارهای صداوسیما که تریبون یک طیف خاص است، در چنین مواردی هم خواسته یک طیف خاص شنیده و اجرا میشود. پیش از اینکه حسین ماهینی یا چند سلبریتی دیگر بازداشت شوند، چهرههای نزدیک به طیف اصولگرا خواستار برخورد با این افراد شده بودند. حمید رسایی یکی از آنهاست. در فضای رسانهای هم که روزنامههای همشهری وابسته به شهرداری، جامجم وابسته به صداوسیما و روزنامه کیهان، درخواست مشابهی داشتهاند. اینها بدون درنظرگرفتن سایر رسانههای نزدیک به این جریان است.
در یک مورد مشخص، روزنامه کیهان با حمله به اظهارنظر چهرههای سرشناس ورزشی و سینمایی نوشته است: «در داخل کشور، باید با افراطیون مدعی اصلاحات و برخی سلبریتیها که در نقش پادوهای آمریکا و تحریکگران به آشوب عمل کردند، برخورد قاطعانه شود تا دیگر به خود جرئت حمله به امنیت کشور را ندهند. مماشات با مدعیان اصلاحات که سالها پستهای مدیریتی را اشغال کردند و با تکمیل نقشه دشمن فاجعه رقم زدند، و برخی سلبریتیها که حلقومشان از ثروت کشور پر است و درعینحال غلط زیادی کرده و دعوت به آشوب و اغتشاش کردند، آنها را گستاختر و دچار برداشتهای ناصواب بیش از گذشته میکند. علاوهبر بازخواست و برخورد قاطعانه با این طیفها، باید خسارتها به اموال عمومی از آنها گرفته شود. سلبریتیهایی که در فتنه اخیر به کشور لگد زدند و با ارزشهای مردم مبارزه کردند، میلیارد میلیارد خوردهاند و بردهاند. باید با بازپسگیری ثروت کشور از آنها، ضمن جبران اندکی از حقوق عمومی، از ایجاد ناامنی و فسادپردازی آنان پیشگیری کرد».
ناگفته مشخص است که کیهان در همین چندخط، با چه الفاظی این افراد را خطاب قرار داده و چه نگاهی به فعالیت آنها داشته است. حال، دقیقا همان چیزی که کارشناسان نسبت به آن گلایه داشتند در حال رخدادن است؛ برخلاف وعدههای مذکور مبنی بر شنیدن نگرانی و صدای همه طیفها، درباره بازداشتها، ظاهرا فقط صدای یک طیف خاص شنیده شده و درخواست آنها در حال اجراست. این همان چیزی است که از مدتها قبل وجود داشته و گویی که شنیدن صدای همه جریانات سیاسی بیش از آنکه واقعیت داشته باشد، شعاری است.
حسین ماهینی یکی از دهها چهره مطرح ورزشی است که نسبت به اتفاقات رخداده در پرونده مرگ مهسا امینی معترض بوده و نظریاتی داشته است. اینکه چه برخوردی با حسین ماهینیها با توجه به نظر دولت و رئیسجمهوری نسبت به اعتراضها قرار است صورت بگیرد، موضوعی است که در روزهای آتی مشخص میشود.
حق هر شهروندی است که در مورد مسایل اطرافش اظهار نظر کند و محدود کردن آن در امور به اصطلاح حوزه کارشناسی خلاف حقوق شهروندی است.
آقایانی چون رسایی، ذوالنور، کریمی قدوسی و ... عالم دهرند که در همه مسایل اظهار فضل میکنند؟
ما تبدیل شده ایم به جامعه ی مسائل حل نشده! این جامعه انبوهی از مسائل حل نشده در ذهنش دارد.
از محیط زیست بگیرید تا تورم چهار دهه ای، تا اسیدپاشی در اصفهان، تا مرگ ها در بازداشتگاه ها، تا به سرانجام نرسیدن پرونده های قضایی، تا ده ها مسئله که در ذهنش باقی مانده...
یک بحران عظیم شکل گرفته است؛ مسئله بحران اعتماد. سرمایه اجتماعی نداریم و اعتماد وجود ندارد