صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

زینت که از درون زیرزمین منزل صدای زن برادرش را شنیده و به ماجرا پی برده بود پنجره زیر زمین را گشود و با چهره‌ای غضب آلود گفت: ۱۳ سال بیشتر نداشتم که به پای این مرد بی مسئولیت سوختم و مدام باردار شدم، اما فرزندانم نابینا بودند چرا که او حتی هزینه آزمایش‌های پزشکی یا حتی مخارج درمان را نمی‌پرداخت به همین دلیل من هم نمی‌توانستم به پزشک مراجعه کنم تا این که سه فرزند نابینا به دنیا آوردم، اما این مرد بی خاصیت مرا به دام مواد افیونی انداخت تا او و فرزندان معلولم را رها نکنم.
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۵ - ۰۴ مهر ۱۴۰۱

دیگر تحمل رفتار‌های زشت همسر معتادم را ندارم. او حدود ۴۰ روز است که با رها کردن سه فرزند نابینا به خانه برادرش رفته و در آن جا مخفی شده است. حالا من حکم جلب او را از دادگاه گرفته ام تا ...

به گزارش خراسان، مرد ۴۵ ساله که از رئیس کلانتری آبکوه درخواست کرده بود یکی از بانوان پلیس برای دستگیری همسر فراری اش وارد عمل شود، درباره این ماجرا به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت:

۲۷ سال قبل با «زینت» ازدواج کردم. او یکی از بستگانم بود و در آن زمان ۱۳ سال بیشتر نداشت. او در سال‌های زندگی مشترک مان چهار فرزند به دنیا آورد که سه تن از آنان نابینای مادرزادی هستند و اکنون تحت پوشش بهزیستی قرار دارند، اما او از غفلت من سوء استفاده کرد و در معاشرت و رفت و آمد با همسایگان دچار مواد افیونی شد و اعتیاد پیدا کرد.

از آن روز به بعد زندگی مرا به تباهی کشاند تا جایی که اکنون فرزندانش را رها کرده و در منزل برادرش پنهان شده است. من هم شکایت کردم تا او را دوباره به زندگی مشترک باز گردانم.

 به دنبال اظهارات این مرد، مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری (افسر ارشد) با صدور دستوری از سوی سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) راهی منزلی در کوی امیرالمومنین شد تا موضوع مورد ادعای شاکی را بررسی کند، اما در همین حال زن خواب آلودی که در حیاط را باز کرده بود، با مشاهده بانوی پلیس رو به شاکی کرد و گفت تو چگونه وجدانی داری که همسرت را معتاد کردی و حالا حکم جلب او را گرفته ای؟

مرد ۴۵ ساله که دست و پایش را گم کرده بود با کلماتی بریده گفت: من خودم پاکم، می‌توانید از من آزمایش بگیرید. در این هنگام زینت که از درون زیرزمین منزل صدای زن برادرش را شنیده و به ماجرا پی برده بود پنجره زیر زمین را گشود و با چهره‌ای غضب آلود گفت: ۱۳ سال بیشتر نداشتم که به پای این مرد بی مسئولیت سوختم و مدام باردار شدم، اما فرزندانم نابینا بودند چرا که او حتی هزینه آزمایش‌های پزشکی یا حتی مخارج درمان را نمی‌پرداخت به همین دلیل من هم نمی‌توانستم به پزشک مراجعه کنم تا این که سه فرزند نابینا به دنیا آوردم، اما این مرد بی خاصیت مرا به دام مواد افیونی انداخت تا او و فرزندان معلولم را رها نکنم.

این مرد بی رحمانه‌ترین حیله گری را به کار برد و طوری روزگارم را سیاه کرد که مجبور می‌شدم به همراه فرزندانم سر چهارراه‌ها گدایی کنم چرا که تهدیدم می‌کرد باید خودم مخارج زندگی و اعتیادم را تامین کنم، اما اکنون حدود دو هفته است که خودش اعتیادش را ترک کرده و می‌خواهد برای من به اتهام فرار از منزل و اعتیاد پرونده سازی کند تا بتواند زن دیگری را به عقد خودش درآورد.

اما من در همین زیر زمین می‌مانم تا روزی که از شر این هیولای وحشتناک رها شوم و فرزندانم را در آغوش بگیرم. در این لحظه مرد شاکی که انتظار نداشت حقیقت این ماجرا لو برود از اجرای حکم جلب گذشت و ...

ارسال نظرات