فرارو-پس از ارائه ابتکار و بسته پیشنهادی اتحادیه اروپا به ایران با محوریت تسهیل روند حصول توافق در قالب معادله احیای برجام و متعاقبا پاسخ ایران به این بسته پیشنهادی و البته مواضع آمریکا نسبت به آن، تا حد زیادی امیدواریها نسبت به در دسترس بودنِ یک توافق در قالب معادله مذاکرات اتمی وین و احیای برجام افزایش یافت.
با این حال، تنها با گذشت اندک زمانی، منابع دیپلماتیک و به ویژه جریانهای رسانهای غربی، بار دیگر از باقی ماندن برخی مشکلات و اختلافات اساسی میان ایران و آمریکا در قالب معادله برجام و مذاکرات اتمی وین خبر دادند و تاکید کردند که نیاز به انجام گفتگوهای بیشتر است. در این راستا، مقامهای آمریکایی، ایران را متهم اصلیِ وضعیت نامناسب ایجاد شده قلمداد کرده و متعاقبا ایران نیز انعطاف ناپذیری و زیاده خواهیهای واشینگتن را عامل اصلی به ثمر نرسیدن تلاشها در راستای حصول توافق دانسته و تاکید کرده که اگر آمریکاییها واقعبینی پیشه کنند، شانس دستیابی به یک توافق نیز تا حد زیادی تقویت میشود.
با این همه، حداقل در شرایط کنونی، به ویژه طرف آمریکایی نشان داده که تا بعد از انتخابات میاندورهای کنگره (درنوامبر ۲۰۲۲)، هیچ آمادگی جهت انجام مذاکرات اتمی با ایران ندارد و حاضر نیست سرمایه سیاسی را نیز در این رابطه بسیج کند. در این نقطه، بسیاری از ناظران و تحلیلگران و حتی افکار عمومی، پرسشهای مختلفی را در مورد معادله اتمی ایران ابراز میکنند که شاید فصل مشترک تمامی آنها این مساله باشد که سرنوشت مذاکرات وین چه خواهد شد؟
فراز و فرودها با محوریت معادله اتمی ایران و طرح گزاره نزدیک بودن و یا دور شدن به/از توافق در ماههای اخیر و در قالب مذاکرات اتمی وین، چندین نوبت اتفاق افتاده اند. با این همه در شرایط کنونی نوعی وضعیت رکود و سکون بر مذاکرات حاکم شده است که ظاهرا تا پایان انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا نیز ادامه پیدا خواهد کرد. تحلیل شما از وضعیت کنونیِ روند مذاکرات و دلایل به نتیجه نرسیدنِ آن چیست؟
در ابتدا باید عرض کنم با توجه به اینکه اطلاع رسانیِ دقیقی از روند مذاکرات و رایزنیهای اتمی صورت نمیگیرد، ما نیز نمیتوانیم به نحوی دقیق و اصولی اقدام به اظهار نظر و طرح تحلیل و تفسیر کنیم. با این حال، حسبِ دریافتهایی که به صورت پراکنده از مواضع دیپلماتها داریم و گزارشها و مصاحبههایی که جریانهای رسانهای ارائه میکنند، میتوان به طور خلاصه اینطور گفت که اروپاییها در ابتدا متنی را جهت تسهیل روند مذاکرات اتمی و دستیابی به یک توافق ارائه کرده اند.
آمریکاییها نظر خود را در مورد این متن داده اند، اما ایران تردیدی جدی دارد که اروپا و آمریکا در متن مذکور عباراتی را به کار برده اند که عملا زمینه را جهت دبه کردن هایِ آتی به ویژه از سوی آمریکا فراهم میکند و جای مغالطه واشینگتن را باز میگذارد و آنها میتوانند با استناد به همین عبارات، از تعهدات خود شانی خالی کنند. حال شاید این پرسش پیش آید که خوب این تعهدات چه بوده اند؟ در این راستا میتوان گفت که ظاهرا بنا بوده طی چهار مرحله توافقی حاصل شود و آمریکاییها به برجام بازگردند.
در طی دو مرحله از این چهار مرحله، ایران و آمریکا باید اقدام به ارائه بیانیه مشترک کنند. در مرحله اول آمریکاییها باید اعلام کنند که کلیتِ توافق را پذیرفته اند و توافق را به تایید کنگره نیز خواهند رساند و در مرحله بعد نیز بیانیه تاکید خواهد داشت که آمریکاییها به برجام بازگشته اند. در میانه اینها نیز بایدن باید سخنرانی انجام دهد و برخی از تعهدات آمریکا را بپذیرد و به آنها تصریح کند و وزیر خارجه آمریکا آنتونی بلینکن نیز بیانیهای را صادر کند و طبق آن اعلام کند که آمریکا بخش دیگری از تعهدات را نیز پذیرفته است.
در عین حال ایران نیز طی چهار مرحله باید به تعهدات برجامی خود بازگردد. در واقع طی این چهار مرحله بده بستانهایی صورت خواهد گرفت و طی گامهایی مثلا ایران میتواند ۵۰ میلیون بشکه نفت خود را بفروشد و یا ۱۷ بانک ایرانی از تحریم خارج میشوند. در عین حال، تمامی این مراحل مستلزم جملاتی است که در قالب متن توافق گنجانده میشود و، چون همانطور که در ابتدای صحبت هایم گفتم، اطلاع رسانی در مورد آنها انجام نمیشود، متعاقبا ما نیز نمیتوانیم تحلیل درستی روی آنها داشته باشیم.
با این همه، روند تحولات با توجه به دریافتها و مواضع دیپلماتها و جریانهای رسانهای این گزاره را تایید میکنند که ظاهرا ایران تردیدهای جدی نسبت به انجام تعهدات از سوی آمریکا دارد و البته آمریکاییها نیز در این زمینه قوی عمل نکرده اند و به نوعی سعی داشته اند تا فضای مبهمِ کنشگری را برای خود حفظ کنند.
از این منظر، اینطور به نظر میرسد که معادله اتمی ایران اکنون به نقطهای رسیده که حداقل در چهارچوب مذاکرات وین امیدی به دستیابی به یک توافق نیست مگر اینکه واسطههایی که در قالب این معادله فعال هستند، بتوانند کمک کنند و تا حدی مواضع تهران و واشینگتن را به یکدیگر نزدیک کنند. با این همه، با روند فعلی، همانطور که پیشتر عرض کردم، امیدی به دستیابی به یک توافق و احیای برجام وجود ندارد.
تبعات و پیامدهای احتمالی عدم دستیابی به توافق برای ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
در مورد تبعات این ماجرا باید بگویم که در روزهای اخیر شاهد بوده ایم که آمریکاییها بر شدتِ تهدیدات خود علیه ایران افزوده اند. در این چهارچوب اگر ایران به توافق تن در ندهد، احتمال همراهی اروپا با آمریکا علیه ایران افزایش قابل ملاحظهای پیدا میکند.
دلیل اصلی این مساله نیز این است که اروپاییها به ویژه در ماههای اخیر و با توجه به تحریم انرژی روسیه و استفاده مسکو از ابزار انرژی علیه اروپا، به دنبال آن بودند تا توافقی در قالب مساله هستهای ایران حاصل شود و آنها بتوانند تا حدی با تبعات وقوع یک زمستانِ سرد و ناآرامیهای اجتماعی که شاید این مساله با خود به همراه داشته باشد، با استفاده از منابع انرژی ایران مقابله کنند. اگر توافقی حاصل نشود، انگیزههای آنها جهت همراهیِ بیشتر با آمریکا نیز تقویت میشود و بعید نیست که مکانیسم ماشه یا "اسنپ بک" را علیه ایران فعال کنند.
در یکچنین شرایطی، من چندان گزینه جنگ را جدی نمیبینم. با این حال، باید انتظار فشارهای اقتصادیِ به مراتب گسترده تری را علیه کشورمان داشت. روندی که در قالب آن انتظار میرود اجماعی گسترده علیه ایران ایجاد شود و تحریمهای اقتصادی نیز ماهیتی عمیقتر علیه تهران پیدا کنند. نکته اساسی در این میان این است که در قالب این معادله، طرف حساب اصلی معادله اتمی ایران که همگان آن را مقصر نیز بدانند، دیگر آمریکا نیست و جریان اجماع به جای اینکه علیه آمریکا باشد (شبیه به آن چیزی که در دوران ترامپ دیدیم)، علیه ایران معطوف خواهد شد.
البته که در این میان احتمالا روند اقدامات و رویههای خرابکارانه رژیم صهیونیستی علیه کشورمان نیز افزایش پیدا خواهد کرد و دور تازهای از اوج گیری تنشها میان ایران و صهیونیستها آغاز خواهد شد.
برخی ناظران و تحلیلگرانِ روند مذاکرات اتمی کشورمان بر این باورند که بعضا در قالب مذاکرات، فرصت سوزیهایی (از سوی ایران) اتفاق افتاده است. فرصت سوزیهایی که در چندین نوبت اتفاق افتاده اند و تا حدی شاید منافع ملی کشورمان را نیز تحت الشعاع قرار داده اند. به نظر شما دلیل آنچه رخداد فرصت سوزی در سیاست خارجی کشورمان در مواردی نظیر مذاکرات اتمی با غرب عنوان میشود چیست؟
من به طور کلی و خلاصه معتقدم که دو دسته از مولفههای داخلی و البته تحولات منطقهای و مسائل بین المللیِ ما در چهارچوب پاسخ به سوال شما میتوانند به مثابه کنشگران اصلی معرفی شوند. در این رابطه مثلا مناسبات خاص ما با روسیه و عضویت اخیر کشورمان در شانگهای، نشان دهنده آن است که اساسا روند کلی دستگاه سیاسی خارجی کشورمان معطوف به سمتی دیگر که همان نگاه به شرق باشد است و چندان روی برجام و یا احیای آن حساب نمیکند.
در بُعد داخلی نیز ملاحظات مربوط به توافق جدید و چهارچوبها و قیاس آن با توافق سال ۲۰۱۵، از اهمیت ویژهای برخوردار است. معادلاتی که در کنار هم عملا تاکنون موجب شده اند ماهیتِ پیچیده مساله هستهای ایران و مذاکرات وین همچنان پیچیده بماند و حتی بعضا پیچیدهتر نیز شود.
27 آذر1399- : "مطمئن باشید هیچ دولتی درغرب با حکومت بحران زده ای که زیر10 درصد مردم آن در انتخاباتش شرکت کنندتوافق نخواهد کرد. آنها برای رسیدن به اهداف خود با "کش دادن وضع موجود ، زمان خواهند خرید"
15 اسفند1399:واقعیت تلخ آن است که آن دیگران در حال خرید زمان هستند"این روند لااقل تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران ادامه دار خواهدبود"
توسعه اقتصادی
توسعه فن اوری
قدرت متعارف نظامی
توسعه تجارت
افزایش ذخایر ارزی کشور
افزایش تولید نفت
بالا بردن بهداشت و رفاه عمومی
بالا بردن نفوذ منطقه ای و جهانی ایران
...
در همه این شاخص ها که از زمان نزاع هسته ای با دنیا عقب رفته ایم
ایا عمدی برای عقب نگه داشتن ایران در کار هست؟؟؟