صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۷۴۳۹
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۳ - ۰۶ مهر ۱۳۸۹


علم اقتصاد سیاسی یا  «انتخاب عمومی»  در بلندمدت آینده درخشانی دارد، اما در کوتاه‌مدت وضعیتی که در سه دهه گذشته در آکادمی‌های اقتصادی پیرامون این رشته محقق شده و به‌رغم جهش اولیه پیشرفتی نامحسوس داشته، ادامه می‌یابد. 

مشکلاتی که تحقیقات کنونی با آن مواجهند عدم توجه لازم به این موارد است: 

1 - گزینه‌های سیاسی چند وجهی
2 - فقدان تعادل در بازی‌های سیاسی
3 - فقدان آگاهی عمومی به طبیعت بازی‌ها و
4 - فرآیندهای دینامیک پیچیده غیر خطی در سیستم اقتصادی سیاسی. 

توجه به این موارد می‌تواند جهشی بزرگ در رشته اقتصاد سیاسی حاصل کند، علاوه بر این پاسخ‌هایی که برای هر یک از این بندها می‌توان در نظر گرفت در گرو توجه بیشتر به تحقیقات شاخه‌های دیگر علوم اجتماعی است که می‌تواند خود منفذی باشد برای خلق چارچوب تازه علمی. 

دستاوردهای گذشته 
اقتصاد سیاسی با کار آنتونی داونز تحت عنوان «تئوری اقتصادی پیرامون دموکراسی»، تحقیق دانکن بلک با عنوان «تئوری کمیته‌ها و انتخابات» و «محاسبه رضایت» جیمز بوکانان و گوردن تولاک، مورد توجه محققان قرار گرفت، تنها با جست‌وجوی واژگان انگلیسی اقتصاد سیاسی در گوگل بیش از 75 میلیون لینک به دست می‌آید؛ در حالی که اگر بخواهیم یک مبحث مشابه مانند «سیاست‌های تطبیقی» در علوم سیاسی را در گوگل جست‌وجو کنیم فقط 9 میلیون لینک به دست می‌آید، زمانی که من کارم را در این زیرشاخه از علم اقتصاد شروع کردم کمتر کسی با واژه «رای‌دهنده میانی» در تز داونز آشنا بود، پارادایم مسلط درباره «رفتار رای دادن» در بین دانشمندان علوم سیاسی آن زمان، «شناسایی حزبی» بود به این معنا که رای دهندگان به حزبی رای می‌دهند که از منظر اجتماعی معروف باشد و بتوان به آن اعتماد کرد، انتخاب بر مبنای بیشینه‌سازی تابع مطلوبیت تنها به اقتصاد خرد محدود شده بود تا آنکه اقتصاددانان توانستند آن را به زیرشاخه‌های علوم سیاسی نیز گسترش دهند، با این جهش بود که ژورنال‌هایی چون آمریکن پلیتیکال ساینس رویو و آمریکن جورنال پلیتیکال ساینس مقالات بسیاری با تکنیک‌های ریاضی و آماری چاپ کردند که بسیاری از محققان علوم سیاسی آنها را درک نمی‌کردند،
اما با وجود چنین آغاز پر شوری، تحقیقات در این زمینه پیشرفت معناداری نداشت، برای مثال، فرض آگاهی عمومی که از نظریه بازی‌ها گرته‌برداری شده بود، در بسیاری موارد نامربوط بود یا آنکه مدل‌ها نمی‌توانستند فرآیند‌های دینامیک غیر‌خطی را تبیین کنند. 

موانع آتی 
تحقیق پیرامون انتخاب‌های اجتماعی، طی دهه‌های 1950 و 1960، طبیعتی بین رشته‌ای داشت که محققانی از علوم اقتصاد، روانشناسی و جامعه شناسی را در بر می‌گرفت، اما این روند با اشتیاق آتشین دانشمندان برای چاپ مقاله در ژورنال‌های برتر هر رشته از بین رفت، دیگر یک اقتصاددان نمی‌توانست برای چاپ مقاله در یک ژورنال برتر اقتصادی به منابع جامعه‌شناسی ارجاع دهد، زیرا به احتمال قوی مقاله‌اش رد می‌شد، اگر تا پیش از آن محققان کتاب می‌نوشتند و با گشاده دستی به منابع دیگر علوم مراجعه می‌کردند و چارچوبی بین رشته‌ای ارائه می‌دادند، اما حال آنان برای ارتقاي شغلی برایشان بهتر بود که مقاله چاپ کنند، اگر ما مشتاق آنیم تا پیشرفتی عمده در اقتصاد سیاسی رخ دهد و سیاست‌گذاران از دستاوردهای علمی ما برای ساخت سیاسی بهره برند باید ساختار تحقیقات خود را چند وجهی و بین رشته‌ای کنیم. مدل‌های ما باید توسعه پیدا کنند و بتوانند با آمار قابل آزمون باشند. 

بسیاری از مدل‌هایی که به تبیین بازی‌های سیاسی می‌پردازند، فرض اصلی شان آن است که سیاستمداران به دنبال انتخاب یا دوباره انتخاب شدن هستند، یک استثنا بزرگ در این مورد کار دونالد ویتمن است که می‌گوید ترجیحات حزب و کاندیدا قسمتی از یک بازی سیاسی بزرگ‌تر است، یک کار پر ارزش این است که بحث وی در یک «تئوری عمومی رقابت سیاسی» به کار گرفته شود. 

مشکل دیگر ساده‌سازی بیش از حد در نظریه بازی‌های سیاسی است، مدل‌های اقتصاد سیاسی بیشتر توسط نظریه پردازان تئوری بازی‌ها توسعه می‌یابد و آنها از همان فرض آگاهی عمومی که در بازی‌های اقتصادی استفاده می‌کنند در تبیین بازی‌ها سیاسی نیز بهره می‌برند، اقتصاددانانی که مدل‌های سیاسی ارائه می‌دهند به ندرت به مقالات علوم سیاسی که منطبق بر روش تحلیلی تئوری‌های اقتصادی نیستند ارجاع می‌دهند، آنچه امروز متداول است ساخت مدلی است با چنان ساده‌سازی که یا کمتر ارتباطی با واقعیت پیچیده سیاست دارد یا اصلا ارتباطی ندارد و در عین حال ارتباطی نیز با کارهای تحلیلی ژورنال‌های علوم سیاسی نیز ندارد.
 
مساله دیگر، وابستگی سخت مدل‌های اقتصاد سیاسی به فرض عقلانیت محض است، مدل‌های آتی اقتصاد سیاسی باید از زیر شاخه‌های تحول گرای اقتصاد کنونی، مانند اقتصاد رفتاری بهره ببرند، یک کار جدید در این زمینه مقاله ‌اندرولو است، وی می‌گوید: «بسیاری از مثال‌هایی که اقتصاددانان رفتاری در مقابل عقلانیت اقتصادی بدان اشاره می‌کنند- مانند گریز از زیان (Loss Aversion)، اعتماد به نفس بیش از حد، واکنش بیش از اندازه، حسابگری احساسی و دیگر کنش‌های رفتاری- می‌توانند در مدل‌هایی که فروض ساده‌ای درباره رفتار افراد دارند به کار روند و مدل‌هایی تازه را خلق کنند.»
 
مدل کردن تصمیم‌ها، در دنیای بی‌نظم بازی‌های سیاسی چالش مهمی است که اقتصاد‌سیاسی باید با آن روبه‌رو شود و با ساخت این مدل‌ها می‌تواند پیشرفت چشمگیری کند. مقاله لو به بررسی تئوری کارآیی بازار می‌پردازد، اما بحث وی می‌تواند برای تمام زیر شاخه‌ها مورد استفاده قرار گیرد، ما همچنین باید بپذیریم که مدل‌های ساده خطی رایج در علم اقتصاد قدرت ناچیزی برای پیش‌بینی سیستم‌های اقتصادی دارند. 

سیستم‌هایی که امروز شواهد عملی بسیاری نشان می‌دهند که غیرخطی هستند، فرآیندهای غیرخطی وابسته به مسیر گذشته هستند بدین معنا که واکنش به یک شوک مشابه در دو دوره مختلف، متفاوت است، هر چند پارامترهای مدل یکسان باشند، این خصلت غیر‌خطی بودن باعث می‌شود تا پیش‌بینی حتی در کوتاه‌مدت نیز بسیار سخت باشد، مدل‌های ساده نظریه بازی‌ها در اقتصاد قادر به لحاظ کردن این خصوصیت نیستند و به طور مشابه این مدل‌ها در چارچوب اقتصاد سیاسی نیز نمی‌توانند فرآیند‌های غیرخطی را در نظر بگیرند. 

این احتمال وجود دارد که مدل‌ها و برازش‌های خطی پیش‌بینی‌های مساعدی از فرآیند‌های غیر خطی داشته باشند اما مشکل آنجاست که راهی برای تشخیص زمانی که این پیش‌بینی‌ها بسیار اشتباه هستند، وجود ندارد، فراتر از این، استفاده از مدل‌های خطی برای پیش‌بینی فرآیند‌هایی که به طور گسسته غیر خطی هستند، بسیار بحث‌بر‌انگیز‌تر از مواردی است که فرآیند‌ها همواره غیر‌خطی هستند، سیستم‌های سیاسی علاوه بر اینکه به طور فزاینده‌ای غیر خطی هستند دارای یک نااطمینانی اساسی به خاطر عدم وجود الگویی فراگیر در فرآیند‌های رای دادن، نیز هستند، در چهل سال گذشته محققان بسیاری این عدم وجود یک الگوی مرکزی را در مقالات مختلف نشان داده‌اند، شاید زمان آن فرا رسیده که ما با نتایج تئوریک عدم وجود تعادل در سیستم‌های سیاسی روبه‌رو شویم، بگذارید تحلیل‌های تعادلی را پشت سر بگذاریم و شروع به توسعه مدل‌های پویا و دینامیکی برای سیستم‌های سیاسی کنیم که قادر به پیش‌بینی‌هایی حتی در کوتاه‌مدت هستند و فراتر از این رویم که فردا مانند امروز است مگر آنکه اتفاق عجیبی رخ دهد.
 
مطالعه سیاست سخت‌ترین کار در علوم اجتماعی است، سیستم سیاسی مقیاس اقتصاد را تعیین می‌کند و در عین حال برای مبارزات سیاسی از منابع اقتصاد بهره می‌گیرد و انواعی از مصالحه‌ها را برای ثبات اقتصادی و سیاسی ایجاد می‌کند و تحلیل این فرآیند‌های چند وجهی کاری بسیار سهمگین است، فراتر از این انتخاب‌های گروهی است که در طول انتخاب‌های فردی در حوزه سیاست رخ می‌دهد و محقق باید آنها را تحلیل کند و مساله دیگر بحث هیجاناتی است که به ‌اندازه سود شخصی در عالم سیاست مهم است و باید روی آن کار کرد، امر دیگر آنکه بازی‌های سیاسی و اجتماعی پیچیده‌تر از آن هستند که فرض آگاهی عمومی بدین معنا که همه بازیگران از تمامی وضعیت‌های بازی آگاهی دارند کاربرد داشته باشد. 

زندگی پیچیده است و بنابراین ما برای رسیدن به بینش‌هایی راهگشا نیاز به ساده‌سازی تحلیل خود داریم، هنر تحقیق این است که به چنان ساده‌سازی دست یابد که مبتنی بر شواهد و مشاهدات باشد، پیشرفت در شاخه اقتصاد سیاسی نیاز به توجه به مواردی دارد که در این مقاله ذکر شد و در عین حال ساده‌سازی‌های متناسب با واقعیت را نیز باید لحاظ کند. 

تعمق در تئوری‌های اقتصاد سیاسی کمکی است به سیاست‌های ملی یک برنامه‌سازماندهی شده برای توسعه روش‌های علمی اقتصاد سیاسی می‌تواند نقش کلیدی در سیاست‌های دفاعی و خارجی ایفا کند، رهبری سیاسی در بسیاری از کشور‌ها سرانجام به‌ این نتیجه خواهد رسید که برای سیاستگذاری‌هایش نیازمند آن است که بینش علمی اقتصاد سیاسی را به کار برده و آن را با کمک‌های مالی خود و ایجاد مرکز علمی خاص توسعه دهد. 

این مرکز علمی باید دارای چند خصوصیت باشد، اول آن که باید مستقل از تحولات سیاسی روزانه که خاصیت زندگی سیاسی هر دولتی است، باشد، دوم آن که نیازمند ریاستی است که دارای تحصیلات کلاسیک لیبرالی باشد و در عین حال درک قوی و علاقه وافر به علوم اجتماعی داشته باشد و در عین حال بتواند عالمان مختلف در علوم اجتماعی را هدایت کند.

برچسب ها: اقتصاد سیاسی
ارسال نظرات