رئیس سازمان مدیریت پسماند شهر تهران درخصوص معضل زبالهگردی در تهران گفته است که کار ساماندهی آغاز شده و تا سال آینده زبالهگردی در تهران نخواهد بود. گرچه در روزهایی که میگذرد در چند منطقه تهران حضور زبالهگردها کم شده، اما قرار است تا پایان سال این معضل حل شود.
به گزارش ایران، بر اساس طرح جامع مدیریت پسماند شهر تهران باید ۶۰ درصد مخازن زباله در تهران کم شود. قرار است برنامهریزیهای لازم برای اصلاح و جمعآوری مخازن زباله صورت گیرد.
محمدمهدی عزیزی مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند شهر تهران در گفتوگویی اعلام کرده است که «ماجرای زبالهگردی پشت پردههایی داشت. برخی از اتباع اقدام به زبالهگردی میکردند و عدهای هم هدایت آنها را برعهده داشتند. هر فرد تا ۲۰۰ زبالهگرد را ساماندهی میکرد و زبالهگردها زبالهها را جمعآوری میکردند و میفروختند. زبالهها به مجتمعی ارسال و در گاراژهایی غیرمجاز کیلویی ۱۵۰۰ تا دو هزار تومان به فروش میرسید.» او گفته است: «۹۵ درصد زبالهگردی شبکهای است و زیر ۵ درصد به دلیل اعتیاد و مشکلات اقتصادی بر سر مخازن میروند.»
حالا قرار است شهرداری کاری کند که عملاً زبالهای نباشد تا زبالهگردها کاری در سطح شهر داشته باشند. اما شاید موضوع مغفول مانده در بحث زبالهگردی که لزوم توجه جدی به آن را بیشتر میکند و در عین حال عواقبی را نیز گوشزد میکند بحث صیانت و ساماندهی کودکان کار و خیابان باشد که یکی از مهمترین گروههای در معرض آسیبهای اجتماعی هستند.
ساماندهی کودکان کار و خیابان که زباله گردیها را هم شامل میشود، طی سالهای متمادی در قالب آئین نامهها و دستورالعملها به سازمانها و نهادهای حمایتی ابلاغ شده است تا شاید کودکی در کف خیابانهای شهر مورد سوء استفاده قرار نگیرد. موضوع کار کودکان و زبالهگردی آنها روایت تازهای نیست و نخستین بار زمستان سال ۷۷ زمزمههای ساماندهی این کودکان آغاز شد و در سال ۷۸ نیز مرکز جذب و شناسایی کودکان کار خیابان در بهزیستی ایجاد شد تا وضعیت افراد زیر ۱۸ سال را در قالب کودکان کار خیابان پیگیری کند.
۶ سال بعد هم آییننامههای مربوطه تصویب شد و ۱۳ سازمان و شورا مسئولیت حمایت از این کودکان را برعهده گرفتند که البته بهزیستی و شهرداری تهران بیشترین مسئولیت در این زمینه را عهدهدار شدند. روایت زبالهگردی کودکان نوع غمانگیزی از کار کودکان است.
برخی از متخصصان امور اجتماعی معتقدند زبالهگردی کودکان موضوعی اجتماعی است و نمیتوان با طرحهای ضربتی آن را حذف کرد چرا که حتی اگر به زور این کودکان از خیابانها و گودهای زباله حذف شوند، به اجبار به کار در کارگاههای زیرزمینی تن خواهند داد. این درحالی است که گاهی خیابانها و گودهای آلوده زباله برای کودکان کار از کارگاههای زیرزمینی امنتر است، اینها همه به جز این موضوع مهم است که اساساً کار، وظیفه کودک نیست.
دکتر کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران در این باره میگوید: بحث کودکان کار در متن جامعه ما جاری است. زبالهگردی و هر نوع کار کودک از یک سو ریشه در فقراقتصادی، معیشتی و نیز فقر فرهنگی نهاد خانواده دارد و از سوی دیگر ریشه این پدیده ناخوشایند اجتماعی را میتوان در بی تفاوتی حوزههای متولی مسائل اجتماعی جامعه جست وجو کرد که نتوانستهاند اصول رفاه و عدالت اجتماعی را در ارتباط با شهروندان جامعه بویژه کودکان برقرار کنند.
او میافزاید: درحقیقت حوزههای متولی این امر، همواره با نگاهی سطحی به این موضوع نگریسته و مینگرند، به عنوان مثال شاهد بودهایم وقتی حضور کودکان زبالهگرد در کلان شهر تهران در گزارشها برجسته میشود اولین اقدامی که از سوی متولیان صورت میگیرد این است که شهرداری و بهزیستی به جمعآوری و ساماندهی آنها ترغیب و مانع از زبالهگردی آنها شوند. این اقدامات درحالی صورت میگیرد که ابعاد گسترده و فاجعه آمیز زبالهگردی مورد غفلت واقع شده است.
دکتر محمدی اظهار میکند: توسل مدیران دستگاههای متولی به مکانیزم مقصریابی نمونهای بارز از نگاه سطحی و درعین حال بسیار غلط و مخربی است که متأسفانه دربین دستگاههای ما بسیار شایع هست. برای مثال سازمانی که متولی حمایت از کودکان زبالهگرد است میگوید این موضوع مربوط به وزارت خارجه است! چون بیشتر این کودکان اتباع خارجی هستند، سازمان دیگری عنوان میکند، سامان دهی به این امر مربوط به بهزیستی است، چون کودکان زبالهگرد، بی سرپرست و بدسرپرست هستند. نهاد دیگری هم انگشت اتهام را به سمت شهرداری میگیرد.
رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران ادامه میدهد: همه این مسائل نشان میدهد که ما در این زمینه از حیث وجود قوانین با ایرادات و خلأیی بسیار بزرگ مواجه هستیم. قوانین ما بدون تعیین متولی، بدون تعیین راهبردها و کارکردهای دستگاههای متولی، صرفاً مواردی را به صورت مبهم به عنوان تکلیف مشخص کرده که متولی خاص و پشتوانه اجرایی برای آن تعریف نشده است. به همین دلیل شاهد اعمال سلیقهها و تفاسیر متعدد و ناکارآمد از قوانین هستیم که در قالب آییننامهها، بخشنامهها و برنامههای توسعهای مسئولیت رسیدگی به مسائل اجتماعی مانند زبالهگردی و کودک کار را به مجموعهای از دستگاهها واگذار کرده است.
در واقع ما سالها است که اصرار داریم با تشکیل کمیتهها و شوراهای متشکل از چندین دستگاه، معضلات اجتماعی مانند کودکان کار و حتی حاشیهنشینی را حل کنیم، اما تجربه نشان داد که شیوههای مدیریتی ضربتی اثربخش نیستند. اینکه ما یک کودک زبالهگرد را از کف شهر حذف کنیم و مانع کار او شویم مشکلی را حل نمیکند و تنها صورت مسأله را پاک میکند.
دکتر محمدی میگوید: در زمینه مسائلی مثل کار کودکان از هر نوعی که باشد باید نگاهی پیشگیرانه داشته و به دنبال رفع ریشه عوامل ایجاد کننده آن باشیم. خانواده این کودکان باید شناسایی شوند. خانوادهای که امروز از کمبود امکانات و حمایتهای اجتماعی رنج میبرد امکان اسکان مناسب ندارد و در مناطق حاشیهای، ساکن است طبیعتاً نمیتواند فرزندش را برای تحصیل به مدرسه بفرستد یا از او مراقبت کند تا از دوران کودکی خود لذت ببرد. این خانوادهها قطعاً فرزندان خود را وادار میکنند برای امرار معاش و هزینههای اولیه زندگی کار کنند و متأسفانه یکی از کارهایی که امروزه براحتی در دسترس است زبالهگردی است.
در چنین مواردی حتی اگر مانع زبالهگردی کودک شوند او در مشاغل دیگری مانند فروش سیگار، فروختن فال و پاک کردن شیشههای خودرو در خیابانهای شهر مشغول میشود یا راه کورههای آجرپزی و کارگاههای زیرزمینی را در پیش میگیرد.
سامان یوسف وند جامعهشناس نیز میگوید: این روزها زبالهگردی به موضوعی تبدیل شده که شهروندان، سازمانهای مردم نهاد و دستگاههای مسئول این حوزه نسبت به آن دغدغهمند هستند و تلاش میکنند راهی برای کاهش این وضعیت پیدا کنند. اما باوجود تلاشهای صورت گرفته از سوی دستگاهها تاکنون موفقیتی به دست نیامده است. زبالهگردی آسیب و ناهنجاری اجتماعی جدیدی است که عوارض و پیامدهای دیگر آن را در قالب زبالهگردی، کودک کار، کودک خیابانی و مواردی از این دست مشاهده میکنیم.
وی ادامه میدهد: این پدیده بسترهایی دارد که مهمترین آن فقر است. اما فقط دلایل نیستند که یک پدیده را به وجود میآورند بلکه دلایلی وجود دارند که به واسطه امور دیگری، تداوم وضعیت را تشدید میکنند. از این رو حکمرانی اجتماعی باید تبدیل به یک گفتمان عمومی بین نخبگان و دانشگاهیان و هم در بین سیاست پژوهان و همچنین در بین دولتمردان ساری و جاری شود. متأسفانه ما کمتر در پی این هستیم که سیاست اجتماعی را در رأس برنامههای دولتهای مختلف قرار دهیم.
این جامعهشناس معتقد است هنگامی که سویههای اجتماعی ضعیف باشد سبب میشود سیاستهای ما کوتاه مدت، آمرانه و به دنبال برنامههای زودبازده باشد که همه این عوامل موجب میشود ما بسترهای مشارکتی را کمتر ببینیم و گفتگوهای مربوط به موضوع کمتر باشد از این رو نتایج خیلی پایدار نبوده و ما در چنین شرایطی با چرخه سیاستگذاری ناپایدار مواجه بودهایم. سیاستگذاری ناپایداری که طی سالهای گذشته، پنجرههای سیاستگذاری را خیلی جدی نگرفتهاند. این پنجرهها فرصتهایی بودند که از دست رفتند، با داشتن این پنجرهها امروز ما باید به جای بحث درمورد آسیبهای اجتماعی در مورد رشد و توسعه و پیشرفت و تعالی کشور صحبت میکردیم.
وی در پایان میگوید: در عین حال عامل دیگری به نام فساد، چرخه زبالهگردی را تقویت کرده است. مسأله فساد عامل استمراربخشی الگوی فعلی جمعآوری زبالهها است. به این معنا که ما یک نیروی کار ارزان قیمتی داریم که برای تأمین حداقل قوت خود مجبور به کار است. پیمانکارانی که مسئولیت جمعآوری زبالهها را دارند سوداگرانی هستند که تداوم این شرایط و استفاده از نیروی کار ارزان قیمت بدون قدرت چانهزنی عاملی برای منتفع شدن آنها است. سود، مبنای اقدام و عمل این دسته از پیمانکاران است؛ از این رو باید زنجیره منافع حاصل از نیروی کار ارزان و الگوی سنتی جمعآوری زباله قطع شود و دستگاههای مرتبط بتوانند این فضا را مدیریت کنند. البته موضوع مدیریت پسماند تنها به زبالهگردی کودکان بازنمی گردد و حتی زنان و گروههای سنی مختلف هم اقدام به این عمل میکنند.
یکی دیگر از نکات حائز اهمیت در بحث زبالهگردی، مدیریت پسماند است. ما درشهر یک مدیریت پسماند سنتی داریم که دیگر در شرایط قرن بیست و یکم فعلی پاسخگو نیست. ما نیازمند همراه کردن و مشارکت دادن جامعه و افراد در این موضوع هستیم. در واقع میتوان گفت تازمانی که افراد در مدیریت پسماند مشارکت داده نشوند و انگیزه برای مشارکت آنها فراهم نشود و حتی جامعه را متولی این موضوع نکنیم طبیعتاً مدیریت پسماند با این الگوی سنتی نه تنها کارآمد نیست بلکه با صرف هزینههای بسیار شکست خواهد خورد.
در یک جمع بندی میتوان گفت که در بحث مدیریت پسماند و جلوگیری از زباله گردی کودکان با دو امر متفاوت رو بهرو هستیم. یکی بحث زباله گردی به عنوان یک معضل اجتماعی و دیگری بحث کودکان کار که بخشی از آنها به دلیل سودی که در زباله گردی هست جذب این کار میشوند. گرچه در این گزارش به مورد اول نیز تا حدی پرداخته شد، اما اصل موضوع این است که چه باید کرد تا هیچ کودکی در هیچ شغلی از کار در کوره پزخانهها تا کار در کف خیابان مشغول نباشد. چه میشود کرد که کودکان، کودکی خود را بکنند. شاید مهمترین راهکار در ارتقای سطح فرهنگی و معیشتی خانوادههای این کودکان باشد که در سخن کارشناسان به آن اشاره شد.
این روزها زبالهگردی به موضوعی تبدیل شده که شهروندان، سازمانهای مردم نهاد و دستگاههای مسئول این حوزه نسبت به آن دغدغهمند هستند و تلاش میکنند راهی برای کاهش این وضعیت پیدا کنند. زبالهگردی آسیب و ناهنجاری اجتماعی جدیدی است که عوارض و پیامدهای دیگر آن را در قالب زبالهگردی، کودک کار، کودک خیابانی و مواردی از این دست مشاهده میکنیم
کار هست؟ همه افغانی کار دارند
به جز جوان ایرانی
بله با شما موافقم كه هيچ افغاني بيكار نيست.