صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۷۱۹۵۴
تشبیه روسای جمهور دولت‌های پس از انقلاب ایران به میخائیل گورباچف در شوروی سابق، تنها به دولت اصلاحات محدود نبود، چرا که برخی حتی حسن روحانی را نیز به الگوبرداری از گورباچف متهم می‌کردند.
تاریخ انتشار: ۰۱:۰۶ - ۱۰ شهريور ۱۴۰۱

درگذشت میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، برای ایران و ایرانیان همچون دیگر مردم جهان یادآور پایان حکومت کمونیستی در اتحاد شوروی و همچنین دیگر کشورهای اقماری آن است. اما برای آنهایی که دوران اصلاحات در ایران را تجربه کرده‌اند، یادآور روزهایی است که برخی جریان‌ها به دنبال رد پای این سیاستمدار در سیاست دولت وقت در آن روزگار بودند.

به گزارش دنیای اقتصاد، روزهایی که به مجادلات سیاسی بین جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا برای اثبات شباهت رئیس دولت اصلاحات با آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی و رد این ادعاها گذشت. آنچه منجر به باور نزدیک بودن سیاست‌های دولت سید‌محمد خاتمی به سیاست‌های گورباچف می‌شد اصلاحات مورد نظر خاتمی در عرصه اجتماع و سیاست و مشخصا توسعه سیاسی بود. در واقع تکیه بر کلمه دولت اصلاحات، برای برخی از منتقدان دولت خاتمی یادآور اصلاحات گورباچف در شوروی بود که در نهایت منجربه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد.

با گذشت سال‌ها از آن دوران برخی براین باورند که رای بالای رئیس دولت اصلاحات در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۷۶ جناح راست را شوکه کرده بود و از همین رو آنها به دنبال راهی بودند تا جلوی نهادینه و اجرایی شدن شعارهای خاتمی از جمله جامعه مدنی، قانون‌گرایی، توسعه سیاسی و نهادینه کردن آزادی را که با اتکا به آنها به پیروزی رسیده بود، بگیرند. از همین‌رو با تشبیه خاتمی و گورباچف قصد داشتند مقابل جریان اصلاحات و درنهایت ازبین رفتن ارزش‌های حاکم بر بخشی از جامعه بایستند.

البته این تنها اصولگرایان نبودند که چنین نظری داشتند. حسین شریعتمداری معتقد بود این نظریه حتی ازسوی برخی نظریه‌پرداران خارج از کشور نیز دنبال می‌شد. این نظریه‌پردازان در توجیه دلایل این تشبیه به شباهت‌های ایدئولوژیک دو کشور اشاره می‌کردند و معتقد بودند شعارهای دولت اصلاح‌طلب خاتمی در نهایت منجر به عبور نهایی از نظام اسلامی حاکم بر کشور خواهد شد.

خاتمی گورباچف نیست

در مقابل منتقدان این نظریه چنین برداشتی از دولت اصلاحات را قبول نداشتند و معتقد بودند اصولا چنین تعبیری با توجه به تفاوت‌های موجود میان دو کشور تعبیری نادرست است. ازهمین‌رو همان زمان بحث‌های مفصلی در این خصوص میان دو جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا بر سر این موضوع شکل گرفت. به دنبال این بحث‌ها بود که مقام معظم رهبری در تاریخ ۱۹/ ۴/ ۱۳۷۹در سخنانی در دیدار مسوولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران به این بحث‌ها فیصله دادند.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری، رهبر انقلاب اسلامی در آن سخنان تاکید کردند: «دشمنان ما در مواقع حساس در محاسبات خود دچار اشتباه می‌شوند. البته اینها اشتباهاتی نیست که اگر من ذکر کردم، آنها بتوانند اصلاحش کنند؛ نه، اشتباه در شناختِ واقعیت‌ها دارند. براساس این اشتباه برنامه‌ریزی می‌کنند و برنامه‌ریزی غلط از آب درمی‌آید؛ لذا موفق نمی‌شوند. آنها برای دفاع از رژیم پهلوی برنامه‌ریزی کردند و با همه قدرت هم ایستادند؛ منتها در شناختِ مسائل ایران، در شناختِ مردم، در شناختِ روحانیت و در شناختِ دین اشتباه کرده بودند؛ لذا شکست خوردند. این جا هم سرنوشت‌شان جز این نیست و شکست خواهند خورد.

اینها در چند مورد اشتباه کردند: اشتباه اول‌شان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دوم‌شان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سوم‌شان این است که نظام مردمی جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهار‌م‌شان این است که ایرانِ یکپارچه، شوروی متشکل از سرزمین‌های به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجم‌شان این است که نقش بی‌بدیل رهبری دینی و معنوی در ایران، شوخی نیست.» رهبر انقلاب همچنین در بخش دیگری از آن سخنان تفاوت‌های خاتمی و گورباچف را برشمردند؛«تفاوت اول، تفاوت رئیس‌جمهور ما با آقای گورباچف است. گورباچف روشنفکری بود که حتی به احتمال زیاد به اصل و مبانی مارکسیزم هم اعتقاد زیادی نداشت؛ آدمی بود که اصلا ساختار شوروی را قبول نداشت؛ خود او هم به زبان‌های مختلف این را اظهار کرده بود. البته در آن وقتی که سر کار آمد، چندان صریح نمی‌توانست اینها را بگوید؛ اما بالاخره اظهار می‌کرد. رئیس‌جمهور ما، جمهوری اسلامی، دین و اعتقاد قلبی اوست؛ امام مراد و مقتدای اوست؛ یک روحانی است.» رهبر انقلاب در بخشی دیگر از سخنان‌شان تاکید کردند: «رئیس‌جمهور عزیزمان، بارها گفته‌اند که اصلاحات ما اصلاحات اسلامی و انقلابی است؛ هدف، رسیدن به مدینةالنّبی است.»

۲۰ خرداد ۱۳۸۴، اسدالله بادامچیان، عضو موتلفه اسلامی و دبیرکل کنونی حزب موتلفه اسلامی در سخنانی در جمعیت موتلفه استان قم گفت: «دشمن در سال ۷۶ با تلاش گسترده فکر می‌کرد که رئیس‌جمهور منتخب، گورباچف است که نظام را از درون دچار ضعف می‌کند. در داخل نیز متاسفانه برخی جریانات آب به آسیاب آنها می‌ریختند که مردم، رهبری و مسوولان نگذاشتند آنها به برنامه‌های خود برسند و پس از یأس به دنبال پروژه اغتشاش و درگیری افتادند. (ایسنا)

«اصلاحات» یادآور پرسترویکا بود؟

سعید حجاریان که از او به عنوان تئوریسین جریان اصلاحات یاد می‌شد نیز ۵دی ماه سال ۹۱ در گفت‌وگو با فصلنامه پرس و جوی روزنامه اعتماد در این خصوص گفت: «ما نمی‌خواستیم به خاتمی بگویند گورباچف ایران، آن موقع واژه «اصلاحات» یادآور پرسترویکا بود. شوروی فقط شش سال قبل از روی کار آمدن خاتمی، فرو پاشیده بود. اگر ما این واژه را به کار می‌بردیم، جناح راست به ما می‌گفت خاتمی گورباچف است و شما می‌خواهید همه‌چیز را به هم بریزید. واژه اصلاحات نباید گورباچف را تداعی می‌کرد.» (خبر‌آنلاین)

حلول روح گورباچف در روحانی؟

اما به نظر می‌رسد که تشبیه روسای جمهور دولت‌های پس از انقلاب ایران به میخائیل گورباچف در شوروی سابق، تنها به دولت اصلاحات محدود نبود، چرا که برخی حتی حسن روحانی را نیز به الگوبرداری از گورباچف متهم می‌کردند.

آنچه موجب شد منتقدان سیاست‌های روحانی وی را دنباله‌رو سیاست‌های گورباچف بدانند، تاکید وی برای مذاکره با غرب بود. به باور این دسته از منتقدان گرایش گورباچف به مذاکره و تکیه برگردش به غرب باعث شد وی دست به اقداماتی بزند که شوروی سابق را برای همیشه از نقشه جغرافیا محو کند. از همین‌رو این دسته از منتقدین، سیاست گفت‌وگو و مذاکره با کشورهای اروپایی برای حل پرونده هسته‌ای ایران را ادامه همان سیاست اشتباه آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی می‌دانستند.

درهمین ارتباط روزنامه کیهان در پنج‌شنبه ۴ شهریور سال گذشته در یادداشتی به نقل از سایت دیپلماسی ایرانی در تحلیلی با عنوان «حلول روح گورباچف در روحانی» با اشاره به مذاکرات هسته‌ای ایران نوشت: «گورباچف که رهبر حزب کمونیست شوروی محسوب می‌شد، سیاست مذاکره و تعامل غیر هم‌سطح یا نامتقارن با غرب به‌ویژه آمریکا را در پیش گرفته و به‌شدت به آمریکا گرایش پیدا کرده بود.

این گرایش، چنان گسترده بود که رسانه‌های عمومی غربی، گورباچف را به عنوان «مرد سال و محبوب افکار عمومی» خود معرفی می‌کردند و به تهییج وی برای غرب‌گرایی می‌پرداختند. گرایش به غرب و عدم توجه به واقعیات، موجب شد شوروی که یکی از دو ابرقدرت جهان محسوب می‌شد، به جای استفاده از توان و استعدادهای داخلی به سیاست‌های ظاهری یا نامتقارن و تقلیدی از آمریکا متمایل شود و در نهایت دچار فروپاشی داخلی شد.» در ادامه این مطلب همچنین آمده بود: «تعامل شش ساله دولت حسن روحانی و آمریکا برابر همان تعامل نامتقارن و زیان‌باری است که دولت میخائیل گورباچف با آمریکا برقرار کرده بود.»

در کنار این تحلیل‌ها، نام گورباچف در ایران یادآور نامه امام خمینی بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران به وی درباره فروپاشی شوروی است. این نامه در ۱۳ دی ۱۳۶۷ از طرف هیاتی تحویل شخص گورباچف شد. گفته می‌شود که رهبر سابق کمونیست‌های روسی سال‌ها بعد از فروپاشی شوروی درباره‌ این نامه گفته بود که اگر به قدرت برگردد، حتما دوباره آن را مطالعه خواهد کرد. امام خمینی در این نامه پیش‌بینی کرده بودند: «از این پس کمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ سیاسی جهان جست‌وجو کرد.»

عبدی: «توسعه سیاسی» گلاسنوست نبود

عباس عبدی ، روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی و اجتماعی: سیاست‌های گورباچف دو بخش داشت؛ پروسترویکا و گلاسنوست. در زمان خاتمی انجام پروستریکا در ایران چندان موضوعیت نداشت، البته آقای خاتمی و همچنین اصلاح‌طلبان همیشه براین نظر بودند که دولت را کوچک و اقتصاد را با احتیاط آزاد کنند. ولی سیاست‌های رسمی حکومت هم همیشه همین بوده هر چند در عمل به آن جامه عمل نمی‌پوشانند، اما در مقام بیان، در تمام برنامه‌های 5ساله این رویکرد وجود داشته است. پس نیازی به سیاست جدید در این زمینه نبود.

آنچه دولت آقای خاتمی را از دولت قبل متفاوت کرد بخش گلاسنوست گورباچف بود که به آزادی‌ها مرتبط می‌شد و آنهایی که این بحث را مطرح می‌کردند که آقای خاتمی درحال پیاده کردن سیاست گورباچف است در واقع اعتراض‌شان به سیاست بسط آزادی و شفافیت دولت خاتمی بود. طبیعی است که در دوران آقای خاتمی آزادی‌ها به نسبت خیلی بیشتر بود و رضایت جامعه را تا حد زیادی جلب می‌کرد. همچنین نیروهای مدنی فعال‌تر بودند و شفافیت مناسب‌تر و فساد کمتر بود. در نتیجه چون مخالفان به این دلیل که مخالفت با این سیاست‌ها به معنای استبداد تلقی می‌شد نمی‌توانستند با ذکر مستقیم عناوین سیاست‌های دولت خاتمی مخالفت کنند اقدام به شباهت‌سازی سیاست‌های دوران خاتمی با گورباچف می‌کردند و نتیجه می‌گرفتند که با این سیاست‌ها کشور به سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی و نقش گورباچف درآن دچار خواهد شد. اما هیچ‌گاه به این پرسش پاسخ نمی‌دادند، که چرا اتحاد جماهیر شوروی دچار فروپاشی شد؟ مگر استالینیسم و حکومت کمونیستی مطلوب این افراد بود که اگر گلاسنوست در آن انجام شود ایرادی داشته باشد؟ گلاسنوست آقای گورباچف حتما ایراداتی داشت که شوروی به این سرنوشت دچار شد که باید مفصل درمورد آن صحبت کرد. ولی واقعیت این است که چون مخالفان نمی‌توانستند با آزادی‌های مردم و حق حاکمیت مردم و حقوق ملت به‌طور مستقیم مخالفت کنند سعی می‌کردند با برچسب‌زنی این سیاست‌ها را به سیاست‌های گورباچف نسبت دهند. درحالی که معنای ضمنی این مخالفت‌ها و نسبت دادن به گورباچف، دفاع از سیاست‌های استالینیسم بود. از سوی دیگر آقای گورباچف با آقای خاتمی تفاوت‌های زیادی داشت مهم‌ترین اینکه گورباچف دبیرکل حزب کمونیست و‌ نفر اول شوروی بود در حالی که آقای خاتمی با رای مردم انتخاب شده بود. البته مخالفان به این نکات توجه نمی‌کردند، اما به هرحال این مقایسه‌ها درتمام کشورها وجود دارد.

ارسال نظرات