روزنامه شرق نوشت: هشت شهریور سال گذشته دختر ۱۶سالهای به دست همسرش که طلبه جوانی بوده، به قتل رسید. حالا و پس از گذشت ۱۱ ماه، قاتل آزاد است و خبرنگاری که با افشای حقیقت به دستگاه قضائی کشور کمک کرد تا قاتل را دستگیر کنند، زیر حکم زندان به سر میبرد.
سرهنگ مهدویکیا، فرمانده انتظامی رومشکان استان لرستان، ۱۳ شهریور سال ۱۴۰۰ از پیداشدن جسد یک دختر ۱۶ ساله در یک باغ خبر داد و گفت: جسد دختر نوجوان رومشکانی مبینا سوری که در ۱۶سالگی با پسرعمه خود ازدواج کرده بود، در یک باغ پیدا شد و حالا همسر مبینای ۱۶ساله بهعنوان متهم دستگیر شده است. کمی بعد که همسر مبینا به قتل اقرار کرد، سردار یحیی الهی، فرمانده انتظامی لرستان هم دلیل قتل را اختلافات خانوادگی اعلام کرده بود.
اختلافات خانوادگی، همان عبارت معروفی است که عموما در خبرهای رسمی چنین فجایعی کاربرد زیادی دارد. عبارتی که در بسیاری از موارد، به همان قتلهای منتسب به ناموس برمیگردد. همان پروندههای زنکشی که در طول سال تعداد درخورتوجهی هم دارند. حالا و پس از گذشت قریب به یک سال از این فاجعه تلخ، در حالی قاتل پرونده بیرون از زندان به سر میبرد که خبرنگاری که برای اولین بار از این فاجعه نوشت، درانتظار رفتن به زندان است.
تا به اینجای کار دادگاه، این خبرنگار یعنی سینا قلندری از طرف دادگاه به اتهام انتشار تصاویر خصوصی مقتول به تحمل ۱۳ماه و ۱۶ روز حبس و به اتهام نشر اکاذیب رایانهای به تحمل ۱۳ ماه و ۱۶ روز حبس تعزیری و همچنین محرومیت از شغل خبرنگاری و توقیف کانال تلگرامی به مدت دو سال محکوم شده است.
علی مجتهدزاده، وکیل پایه یک دادگستری که وکالت این خبرنگار را بر عهده گرفته است، از شرایط عجیب پرونده گفت. او که معتقد است بیعدالتی در این پرونده رخ داده، میگوید رئیس قوه قضائیه باید نماینده ویژه خود را به لرستان بفرستد تا این پرونده با نگاهی دقیقتر بررسی شود.
مجتهدزاده با توصیف شرایط قاتل حدود یک سال پس از وقوع قتل میگوید: «الان و چند ماه پس از قتل هم قاتل حکم حبس حدودا دو تا سه سالش را دریافت کرده و با قرار کفالت بهراحتی در بیرون از زندان به زندگی خودش ادامه میدهد. اصلا انگار نه انگار که اتفاقی رخ داده است. اصلا انگار نه انگار که دراینمیان یک دختر جوان جانش را از دست داده است. انگار نه انگار که دراینمیان یک خانواده عزادار شدهاند».
او با اشاره به شرایط دادگاه میگوید: «وقتی که آقای اژهای سر کار آمد، شعارهای زیادی درباره لزوم ایجاد اصلاحات در دستگاه قضا داد. مواردی شبیه به اینکه ضابط زور زیادی دارد. یک فاجعه دردناک رخ داده است.
دختری به دست همسرش به طرز وحشیانهای به قتل رسیده است. آن وقت پدر قاتل با سر افراشته در دادگاه حاضر میشود و مقابل قاضی بدون هیچ ابایی میگوید که پسرش رسم عشیرهای را اجرا کرده و هیچ خطایی مرتکب نشده است. میگوید اینجا عرف است. در مقابل، این خانواده مقتول هستند که با ترس و لرز در دادگاه حاضر میشوند و بهسختی میتوانند حتی یک کلمه از خود دفاع کنند».
این وکیل دادگستری معتقد است هیچ توجهی به رضایت خانواده مقتول در حکم دادگاه نشده است: «طبق قانون بهمحض اینکه ختم دادرسی اعلام میشود، اگر موجبی نداشته باشد، دادگاه باید رأی را صادر کند. دادگاه این پرونده اردیبهشت امسال برگزار شد و حالا و بعد از سه ماه میبینیم که رأی صادر شده است. این خود نیاز دارد بررسی شود.
از طرف دیگر، در هیچجای این پرونده به رضایت خانواده مقتول هیچگونه اشارهای نشده که این نکته شایان توجه است. از این نظر که خانواده مقتول که پیشتر رضایت داده بودند، طبق قانون اجازه عدول از گذشت را ندارند. شاید کسی آنها را ترسانده باشد و شاید هم نه. اما نکته مهم همان است که گفتم. چرا در حکم هیچ اشارهای به این رضایت نشده است؟».
مجتهدزاده با انتقاد به نگاه عشیرهای اضافه میکند: «اگر این پرونده و دادگاهش در تهران و مرکز پیگیری میشد، بههیچعنوان به این شکل پیش نمیرفت. باید در آن دادگاهها باشید و ببینید که فضا تا چه اندازه غریب است.
قسمت ترسناک ماجرا آنجاست که این اولینبار نیست که اینطور عشیرهای با پروندهها برخورد میشوند و آخرین بار هم نخواهد بود. حالا و پس از گذشت چند ماه از آن قتل، یک دختر جوان جانش را از دست داده است.
یک خانواده عزادار شدهاند. مردم و احساسات عمومی بهشدت از این قتل جریحهدار شده است و درحالیکه قاتل برای خودش به مرخصی آمده، خبرنگاری که موجب روشنشدن حقیقت شده، باید راهی زندان شود».
او با اشاره به اتهامات و حکم وارده میگوید: «اتهامات وارده درحالحاضر دفاعیات مشخصی دارد که در دادگاه توجهی به آنها نشده است. نخست اینکه نوشته شده ایشان (خبرنگاری که قتل رخداده را افشا کرد) مدعی قتل به دست شوهرش شده است. شوهر مقتول که به قتل کاملا اقرار کرده است. به گواه بسیاری از مردم و اعضای خانوادهها، قاتل در این کار همدست هم داشته؛ اما قاتل ادعا کرده که فقط خودش در این کار دست داشته است.
در متن خبر موکل من هم این موارد ذکر شده است و حالا آن را به حساب نشر اکاذیب گذاشتهاند. از سوی دیگر، اتهام دیگر که انتشار تصاویر خصوصی است هم جای صحبت دارد؛ نخست اینکه شغل یک خبرنگار ایجاب میکند که برای نوشتههایش مدارک ارائه دهد. از سوی دیگر، تصویری که منتشر شده نه یک عکس خصوصی و در فضای خصوصی و نه بدون حجاب است که مشکلی ایجاد کند.
از همه مهمتر، خانواده مقتول اساسا شکایت خود را پس گرفتهاند. ضمن اینکه مهمترین نکته را نباید فراموش کرد. اگر خبرنگاری نبود که این حقیقت را برملا کند، اصلا قاتل مشخص نمیشد. پس از انتشار این خبر بوده که قاتل دستگیر شده است. دستگاه قضا باید از خبرنگاری که اینچنین باعث روشنشدن حقیقت شده و دست یک قاتل را رو کرده است، تقدیر کند، نه اینکه برایش پرونده تشکیل دهد، راهی زندانش کند و از خبرنگاری هم محرومش کند».
این وکیل دادگستری معتقد است: «شما هر جای دنیا بروید و بگویید که مردی یک دختر جوان را که همسرش بوده، به قتل رسانده و یک خبرنگار، به منظور اجرای رسالتش که نورتاباندن بر حقایق است، دست قاتل را رو کرده؛ اما قرار است همان خبرنگار را که موجبات دستگیری قاتل را فراهم کرد، راهی زندان کند، حتما متحیر خواهند شد.
بهویژه وقتی که متوجه شوند همان قاتل حالا بهراحتی برای خودش میچرخد و از مرخصی استفاده میکند. اینچنین پروندههایی اعتبار دستگاه قضائی ما را خدشهدار میکند و آقای اژهای باید یک نماینده ویژه از مرکز به این دادگاه بفرستد تا پرونده با نگاهی دقیقتر واکاوی شود».
نجات دهنده در گور خفته است
و خاک پذیرنده
اشارتی ست به آرامش
مگه اعتباری هم باقی مونده؟