صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۶۲۳۶۱
تربتی می‌گوید: «در طول این ۷۰ سال که در خشکشویی هستم، بار‌ها پیش آمده که کسی به دنبال لباس قرضی آمده. اما چون این لباس‌ها امانت مردم است درخواستش را رد کرده‌ام؛ در عوض از لباس‌های خودم به او داده‌ام. مثلاً یادم هست چند سال پیش مرد جوانی آمد و بعد از اینکه کلی این پا و آن پا کرد تا مغازه خلوت شود با خجالت گفت: امشب عروسی‌ام است و کت و شلوار مناسب دامادی ندارم.»
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۴ - ۲۹ تير ۱۴۰۱

 ۸۵ سال پیش حاج «یعقوب تربتی» به شادباش به دنیا آمدن پسرش «ناصر» کرکره نخستین خشکشویی تهران را در خیابان جمهوری کنونی بالا کشید.

به گزارش همشهری، از آن سال تا حالا پسر میراث‌دار پدر شده و چراغ نخستین خشکشویی پایتخت را روشن نگه داشته است. هفته گذشته برای دیدار با «ناصر تربتی» به خشکشویی ژاندارک در خیابان ابوریحان رفتیم و ساعتی پای صحبت او نشستیم که این روز‌ها به دلیل کهولت سن، خشکشویی را با کمک فرزندش اداره می‌کند.

پیرمرد خوش‌صحبت است و در حالی که روی صندلی به عصایش تکیه داده، روایت نخستین خشکشویی پایتخت را برایمان نقل می‌کند: «روزی که به دنیا آمدم پدرم خشکشویی جهان‌نما را در خیابان جمهوری دایر کرد. من هم از کودکی به مغازه پدرم می‌رفتم تا کار یاد بگیرم. یادم است مواد مختلف را ترکیب می‌کردم تا بتوانم لکه‌هایی را که روی لباس‌ها مانده بود پاک‌کنم. آن زمان لباس‌های پشمی، ابریشمی و مجلسی مثل پالتو، کت و شلوار و... را برای اینکه خراب نشوند با بنزین ss می‌شستند که سوخت هواپیماست. البته کار با بنزین خطراتی هم داشت.

یکبار مغازه پدرم به علت بی‌احتیاطی کارگران آتش گرفت که خوشبختانه کسی آسیب ندید. لباس‌های معمولی هم با آب و صابون شسته می‌شد. در دهه ۳۰ پودر لباسشویی از اروپا آمد و جایگزین صابون شد.» تربتی نفسی تازه می‌کند و خیره به عکس پدر روی دیوار مغازه ادامه می‌دهد: «بعد‌ها پدرم خشکشویی دیگری در چهارراه فلسطین دایر کرد و، چون همه تجهیزات و ماشین‌ها را از دانمارک سفارش داده بود، نام مغازه را دانمارک گذاشت. این مغازه یعنی ژاندارک هم پدرم در خیابان وصال دایر کرد که حدود ۸ سال پیش به خیابان ابوریحان آمدیم.»

از صاحب قدیمی‌ترین خشکشویی تهران سراغ لباس‌های امانتی را که معمولاً روی دست خشکشویی‌ها می‌ماند می‌گیریم. به زحمت از جا بلند می‌شود و عصازنان پله‌های مغازه را پایین می‌رود و ما را به طبقه زیرین مغازه راهنمایی می‌کند؛ جایی که پر از لباس‌هایی است که صاحبانشان سال‌ها قبل آن‌ها را برای شست‌وشو آورده و هرگز بازنگشته‌اند. با عصا به انواع کت و شلوار، پیراهن، مانتو، پالتو، لباس عروس و... که در کاور پلاستیکی غبارگرفته به ردیف از سقف آویزان شده است، اشاره می‌کند و می‌گوید: «این‌ها حدود ۲۰ سال است مهمان ما هستند. صاحبان چندتایی‌شان به دلیل بدهی ۲۰۰ تا ۳۰۰ تومانی هنوز نیامده‌اند لباسشان را ببرند.

ما حاضریم بدهی را ببخشیم و امانت‌هایشان را برگردانیم. اما اغلب صاحبان این لباس‌ها به خارج از کشور رفته‌اند یا فراموش کرده‌اند لباسشان را به خشکشویی سپرده‌اند.»

او ادامه می‌دهد: «طبق قرارداد باید حداکثر لباس را ۶ ماه تا یک سال نگه داریم. اما به‌دلیل امانتداری و وظیفه انسانی و شرعی تلاش می‌کنیم تا زمان آمدن صاحبان این لباس‌ها، آن‌ها را نگهداری کنیم. چون بعد از چند سال برخی افراد وقتی قبض‌های خشکشویی را در جیب کت یا لباسی پیدا می‌کنند، یادشان می‌آید که لباسی داده و هنوز برای گرفتن آن اقدامی نکرده‌اند؛ آن‌ها در کمال ناباوری به خشکشویی می‌آیند و وقتی لباسشان را می‌گیرند با خوشحالی می‌گویند که اگر هم تحویل نمی‌دادید، نمی‌توانستیم ادعایی داشته باشیم.» سپس برگه‌ای را که رسید تحویل چند دست لباس به خیریه است نشان می‌دهد و می‌گوید: «حالا که با گذشت ۲۰ سال کسی از این لباس‌ها سراغی نگرفته قصد داریم آن‌ها را به نیت صاحبانشان به مؤسسات خیریه بسپاریم تا به دست نیازمندان برسانند.»

شاید در فیلم‌ها و داستان‌ها دیده و شنیده باشید گاهی افرادی که می‌خواهند خودشان را در مجلسی پولدار جا بزنند از آشنایی که در خشکشویی کار می‌کند، لباس شیک و گرانقیمت قرض می‌کنند.

تربتی که از این دست خاطرات زیاد دارد می‌گوید: «در طول این ۷۰ سال که در خشکشویی هستم، بار‌ها پیش آمده که کسی به دنبال لباس قرضی آمده. اما چون این لباس‌ها امانت مردم است درخواستش را رد کرده‌ام؛ در عوض از لباس‌های خودم به او داده‌ام. مثلاً یادم هست چند سال پیش مرد جوانی آمد و بعد از اینکه کلی این پا و آن پا کرد تا مغازه خلوت شود با خجالت گفت: امشب عروسی‌ام است و کت و شلوار مناسب دامادی ندارم.

اگر می‌شود یک دست کت و شلوار به من قرض یا اجاره بدهید. من هم از لباس‌هایم یک دست کت و شلوار شیک به او دادم و گفتم قرض نیست، هدیه عروسی‌ات است.»

این کاسب قدیمی که معتقد است امانتداری و جلب اعتماد مشتریان اساس هرکسب وکاری است، ادامه می‌دهد: «لباس که ارزش چندانی ندارد، بار‌ها پول، دلار، طلا، جواهر، اجناس بسیار گرانقیمت و باارزش در جیب لباس مشتریان بوده که ما همه را بی‌کم و کاست تحویل صاحبش داده‌ایم.»

طبق روایات، در تهران قدیم زن‌ها لباس‌ها را داخل تشت یا لگن با آب و چوبک خیسانده و لگد می‌کردند یا کنار نهر یا جوی آب یا در حوض حیاط خانه لباس‌های اهل خانه را می‌شستند و سپردن لباس به خشکشویی‌ها مربوط به طبقه اعیان و اشراف بود. تربتی با تأیید این روایت می‌گوید: «مردم عادی لباس‌هایشان را در خانه می‌شستند. مشتریان مغازه پدرم اغلب درباری‌ها، بازاری‌ها، هنرپیشه‌ها و پولدار‌ها بودند.

من کم‌سن و سال بودم، ولی یادم هست هر روز چندین ماشین خارجی جلو مغازه می‌ایستاد و پیشخدمت فلان وزیر، وکیل، درباری چند دست لباس زنانه و مردانه به خشکشویی می‌آورد.

بعد‌ها هم که خودم مغازه را اداره می‌کردم مشتریان معروف در بین بازیگران و سیاستمداران زیاد داشتیم که فقط اسم چند نفر در خاطرم مانده؛ مثل چنگیز وثوقی، فردین، مرتضی عقیلی، رضا فیاضی، زهرا سعیدی.» حاج ناصر که انگار چیزی یادش آمده باشد بی‌مقدمه می‌گوید: «این را هم بگویم که آن زمان آدم‌هایی که مذهبی بودند لباسشان را به خشکشویی نمی‌آوردند، چون فکر می‌کردند لباس‌ها با موازین شرعی آب‌کشی نمی‌شود و اگر لباسی که حامل نجاست است با سایر لباس‌ها شسته شود، آن‌ها را هم نجس می‌کند.»

برچسب ها: خشکشویی
ارسال نظرات