فرارو-پس از سفر "جو بایدن" رئیس جمهور آمریکا به منطقه خاورمیانه، تحلیل و تفسیرهای مختلفی در مورد ابعاد گوناگون این سفر و پیامدهای آن از سوی ناظران و تحلیلگران حوزه سیاست خارجی در عرصه بینالمللی مطرح می شود. در این راستا، بسیاری از تحلیلگران به واکاوی لایه های آشکار و پنهان این سفر و پیامدهای آتی آن برای سیاست و نظم منطقه ای می پردازند.
از این منظر، برخی تحلیلگران بر این باورند که بازیگران رقیب و مخالف با ایران در جریان سفر منطقه ای بایدن سعی داشتند تا دستاوردهای حداکثری را کسب کنند با این حال، با توجه به برخی موضع گیری های بایدن، در تحقق خواسته های خود موفق نشدند. از سوی دیگر، شمار دیگری از تحلیلگران نیز معتقدند که اسرائیل و عربستان سعودی در چهارچوب سفر منطقه ای بایدن، امتیازات خوبی را از رئیس جمهور آمریکا اخذ کردند و در عین حال، همراهی های را نیز به صورت متقابل با وی انجام دادند(نظیر همراهیِ عربستان با آمریکا جهت افزایش تولید نفت خود به روزانه 13 میلیون بشکه).
البته که گروهی دیگر از تحلیلگران نیز معتقدند که اساسا سفر رئیس جمهور آمریکا به منطقه را بایستی ورای چهارچوب های منطقه ای ارزیابی کرد و بایدن در جریان این سفر، به دنبال ارسال نوعی سیگنال به رقبای بینالمللی آمریکا و مخصوصا قدرت های شرقی(چین و روسیه) بود و سعی داشت به آن ها بفهماند که آمریکا در مورد منافع خود در منطقه خاورمیانه حساس است و بنا ندارد که با خالی کردن میدان، راه را جهت تحقق اهداف و منافع آن ها هموار سازد.
"جاوید قربان اوغلی" در مورد اهداف سفر "جو بایدن" رئیس جمهور آمریکا به منطقه خاورمیانه می گوید: «به نظر من جو بایدن رئیس جمهور آمریکا در سفر منطقه ای خود به خاورمیانه سه هدف اساسی را دنبال می کرد. موضوع اصلی که بایدن در پیِ آن بود، مساله امنیت انرژی در جهان در پرتو جنگ روسیه و اوکراین و نیاز شدیدِ غرب به ایجاد آرامش در بازار نفت و گاز جهان بود. در این چهارچوب شاهد بودیم که اگرچه قبل از سفر بایدن به منطقه، طرف آمریکایی می گفت که مذاکراتی در این حوزه انجام نخواهد شد با این حال اعلامیه دولت عربستان مبنی بر اینکه میزان تولید نفت خود را به 13 میلیون بشکه در روز خواهد رساند، عملا تا حدی دولت آمریکا را به هدف از پیش تعیین شده اش رساند. فعال سازی این ظرفیت از سوی رئیس جمهور آمریکا به خصوص در شرایطی که مذاکرات اتمی وین و البته مذاکرات اخیر میان تهران و واشینگتن در دوحه قطر به جایی نرسیده و امیدها جهت تزریقِ نفت ایران به بازارهای انرژی جهان تضعیف شده، از اهمیت زیادی برخوردار است.
در این راستا، عربستان سعودی مهمترین کشوری بود که آمریکایی ها می توانستند در بحث افزایش تولید نفت روی آن حساب باز کنند(البته در کنار بازیگران دیگری نظیر ونزوئلا) و در کنار عربستان، قطر نیز در بحث تولید گاز همراهی های زیادی را با غرب جهت تامین نیازهای انرژی آن ها نشان می دهد».
این کارشناس سیاست خارجی کشورمان در ادامه گفت: «هدف مهمِ دومی که دولت بایدن در جریان سفر به منطقه خاورمیانه آن را دنبال می کرد، مرتبط با اسرائیل است. دولت های آمریکایی سال هاست که در دوره های مختلف، تعهد خود را بر حراست از امنیت و موجودیتِ رژیم اسرائیل اعلام می کنند. مساله ای که عملا یک اصل و استراتژی برای آمریکایی ها است. دو طرف در این چهارچوب یک پیمانِ راهبردی دفاعی و امنیتی نیز دارند و در زمان های مختلف، به طور خاص دولت آمریکا در قالب همین تعهدِ خود به اسرائیل، به کمک آن آمده است.
در این راستا، در پرتو همین رویکرد، دستورکار عادی سازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی و مسلمان، به یکی از اولویت های اساسی دولت آمریکا تبدیل شده است. در این چهارچوب، بایدن به طور خاص در جریان سفر منطقهای خود به دنبال گسترش بخشیدنِ "پیمان ابراهیم" و افزایش شمار کشورهای عربی بود که روابط خود را با اسرائیل عادی سازی کرده اند. در این راستا، این دستورکار در مورد عربستان نیز دنبال می شد با این حال این کشور به دلیل موقعیت خاص خود که در میان کشورهای عربی و جهان اسلام مدعی آن است، ترجیح می دهد که جز آخرین کشورهایی باشد که به روندِ توافق ابراهیم و عادی سازی روابط با اسرائیل می پیوندد.
با این همه، اتفاقی که در جریان سفر منطقه ای بایدن افتاد این بود که اسرائیلی ها توانستند اجازه پروازِ هواپیماهای اسرائیلی بر فراز حریم هوایی عربستانی سعودی را بگیرند. البته که این مساله در نتیجه گفتگوهای پنهانی سعودیها و اسرائیلی ها حاصل شده و صرفا دستاورد یک سفرِ رئیس جمهور آمریکا به عربستان نبوده است. در این میان، اسرائیل و عربستان دستاوردهای پنهانی نیز از سفر اخیر منطقه ای بایدن داشته اند که هنوز افشا نشده است و در آینده ابعاد مختلف آن ها به نحو بهتری روشن خواهد شد. با این حال، تسهیل روند ادعایی صلح خاورمیانه و عادیسازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل و ایجاد فضای جدید در منطقه که در چهارچوب سیاست های کلان آمریکا است، از جمله مواردی هستند که در جریان سفر اخیر بایدن به منطقه محقق شدند.
در این چهارچوب، در جریان سفر اخیر بایدن به عربستان چندان شاهد نبودیم که برخورد تندی از سوی رئیس جمهور آمریکا با طرفِ سعودی به دلیل قضیه قتل جمال خاشقچی صورت گرفته باشد. در مورد جنگ یمن نیز رئیس جمهور آمریکا و به طور کلی طرفِ آمریکایی موضع سخت گیرانه ای را اتخاذ نکردند. در واقع، به نظر من این مسائل در پرتو دستورکار اصلی دولت بایدن که همان تسهیل روندعادی سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل و یا گشودنِ فضایی جدید جهت ایجاد یک نظم نوین منطقه ای بود، به دست فراموشی سپرده شدند».
جاوید قربان اوغلی تصریح کرد: «و در نهایت مساله سومی که در مورد سفر بایدن به منطقه خاورمیانه باید مورد توجه قرار گیرد، این است که سیاستِ اعمالی آمریکایی ها در شرایط کنونی این است که می خواهند از منطقه خارج شوند. با این حال، بایدن در جریان سفر منطقه ای خود به صراحت تاکید کرد(در قالب سیاسی اعلامی) که آمریکا بنا ندارد تعهدات خود را رها کند و جایی برود و میدان را برای قدرت گیری رقبای این کشور در خاورمیانه نظیر چین و روسیه و ایران خالی کند.
در این فضا، واشینگتن سعی دارد تا با وارد کردن اسرائیل به عرصه معادلات منطقه ای و ایجاد سازوکارهایی که هم اسرائیل و هم دولتهای عربی منطقه در آن ها فعال باشند، به نحو بهتری بر آنچه تهدیداتِ ناشی از روسیه و چین می خواند متمرکز شود. البته که در مورد این مساله اما و اگرهای زیادی نیز مطرح است و دلیل اصلی این موضوع نیز این می باشد که اساسا روند تحولات تازه و جدید است. در این میان شاهدیم که تمامی کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس مثلا امارات به مساله ای نظیر ایجاد سپر دفاع هوایی منطقه ای به یک چشم نگاه نمی کنند.
از این رو، اینکه گفته شود یکچنین اتحادهایی خیلی زود شکل می گیرند و تمامی کشورهای عربی منطقه نیز به آن ها خواهند پیوست، چندان با قطعیت همراه نیست. با این حال، برنامه اصلی این بوده است که اسرائیل بتواند به عنوان جایگزین آمریکا در منطقه و با همراهی کشورهای عربی، طرح ایجاد یک سامانه دفاعی در منطقه را به پیش برد. دستورکاری که همانطور که گفتم با توجه به مواضع اخیر امارات(که از اعزام سفیر به ایران خبر داده و یا تاکید کرده که در هیچ اتحادی که علیه ایران باشد مشارکت نخواهد کرد) و برخی کشورهای دیگر نظیر مصر و اردن(که آن ها نیز خواستار تنش زدایی و بهبود روابط با ایران شده اند)، با موانعی جدی رو به رو است».
این دیپلمات سابق کشورمان در پایان گفت: «با این همه ، سفر بایدن به منطقه حواشی نیز داشت که توجه به آنها نیز ضروری است. به عنوان مثال بایدن تاکید کرد که در بحث برنامه اتمی ایران، اجازه پیشرفت های بیشتر به این کشور در قالب آنچه دستیابی به سلاح های اتمی ادعا شده را نخواهد داد. موضوعی که از دیدِ اسرائیلی ها یک دستاورد تلقی می شود و این مساله در بیانیه مشترکی که توسط بایدن و یائیر لاپید نخست وزیر اسرائیل صادر شد نیز مورد اشاره قرار گرفت.
از جمله حواشی دیگرِ سفر بایدن به منطقه، اعطای نوعی مشروعیتِ سیاسی به "محمد بن سلمان" بود. فردی که پس از قتل "جمال خاشقچی" با اعتراضات بین المللی گسترده ای رو به رو شد و به طور خاص جو بایدن نیز در ابتدای دوره ریاست جمهوری خود تاکید داشت که با وی به مثابه فردی نابهنجار رفتار خواهد کرد. با این حال، سفر بایدن به منطقه و البته عربستان، نوعی اذعان به موقعیت بن سلمان به عنوان پادشاه آتی این کشور بود.
در عین حال، عدم اتخاذ موضع گیری های تند و تهاجمی از سوی بایدن علیه ایران نیز از جمله دیگر حواشی سفر منطقه ای رئیس جمهور آمریکا بود که توجه به آن کاملا مهم است. وی به طور خاص بر خلاف اصرار های اسرائیلیها بر این نکته تاکید کرد که با مساله اتمی ایران باید از طریق دیپلماسی و گفتگو مواجه شد. در مورد موضع گیری که از جانب وی انجام شد و تاکید شد که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران از فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا ولو به قیمت مرگِ برجام خارج نخواهد شد نیز از مدت ها قبل در این رابطه پیام هایی به تهران ارسال شده بود و اساسا این مساله، موضوع جدیدی نبود. اگرچه اگر بخواهیم این موضوع را از منظری واقع بینانه بررسی کنیم نیز باید بگوییم که این مساله در برجام سال 2015 نیز گنجانده نشده بود.
در این میان، باید توجه داشت که برخی مواضع بایدن به ویژه در اراضی اشغالی، تحت فشارهای رسانه ای بود. با این حال، اینکه بایدن در سفر به منطقه رایزنی هایی را با رقبا و مخالفان ایران در منطقه داشته و برخی امتیازها را نیز به آن ها داده، در عمل اقداماتی ضدایرانی محسوب می شوند اما این ها جز برنامه های ثابت و کلان آمریکاییها هستند و باید آن ها را در پرتو تحولاتی ارزیابی کرد که در چند سال اخیر شکل گرفته اند. از این رو، این موضوع که گفته شود مقصر صرفا آمریکایی ها هستند، به نظر من چندان صحیح نیست. بلکه تحولات منطقهای و بویژه بین المللی وجود داشته که اکنون نمودهای خود را در منطقه نیر نشان می دهند.»