صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۵۸۲۶۹
برای هنرمندان آوانگارد هنر در هر جنبه‌ای از آن نظم جدید نقشی ایفا می‌کرد و آنان سبک منحصر به فرد خود را به قلمرو‌های متنوعی مانند تئاتر، موسیقی، فیلم و معماری آوردند. سرامیک کاران نیز تفاوتی نداشتند و بدون شک از درآمد منظم و ارتباطات معتبر کارخانه در طول دوره سخت پس از جنگ که قحطی، منازعات داخلی و بیماری زندگی بسیاری از روس‌ها را ویران کرد راضی بودند.
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۸ - ۱۰ تير ۱۴۰۱

فرارو- در سال ۱۹۱۷ میلادی صحنه‌های شبانی جای خود را به دودکش‌های دود و سیم‌های تلگراف روی ظروف چینی و قوری‌های تولید شده توسط کارخانه‌ای در سنت پترزبورگ داد.

به گزارش فرارو به نقل از شبکه خبری جهانی بی بی سی، در سال ۱۹۱۷ میلادی در روسیه بلشویک‌ها قدرت را به دست گرفتند تزار را از سلطنت خلع کرده و یک رژیم کمونیستی انقلابی را اعلام نمودند که ابزار تولید را به مردم انتقال می‌دهد. ظرف مدت یک سال خاندان سلطنتی و اطرافیان شان جان شان را از دست داده اند، زیرا به اصطلاح امپریالیسم با خشونت از بین می‌رود تا راه را برای آینده نوین و رادیکال روسیه باز کند. با این وجود، یکی از بقایای نظم قدیم باقی مانده است: کارخانه ظروف چینی امپریال در حومه شهری که اکنون به نام سنت پترزبورگ شناخته می‌شود.

با تغییر نام آن به کارخانه چینی دولتی، بلشویک‌ها تحت رهبری "ولادیمیر لنین" کنترل این نماد انحطاط تزاری را به دست گرفتند و ظرفیت بالقوه شگفت انگیزی را در آن به عنوان چرخی برای نوآوری هنری و تولید تبلیغات حکومتی یا پروپاگاندا مشاهده کردند.

انبار‌های ظروف چینی رنگ نشده و سفید هنرمندان آوانگارد را وسوسه کرد. هنرمندانی که مشتاق بیان ایدولوژی‌های اتوپیایی خود و برانگیختن شور و شوق برای دوران دیدی سوسیالیستی بودند و به این ماده ظریف و بورژوایی زندگی دوباره و تقریبا متناقضی بخشیدند. علامت IMP خراشیده یا رنگ آمیزی شد و با یک دندانه (که نشان دهنده صنعت و بخش کارگر از یک کل بزرگتر است) و یک داس و چکش جایگزین شد نماد‌هایی که نماد اتحاد کارگر و دهقان بودند و روی پرچم اتحاد جماهیر شوروی قرار می‌گرفتند. تحت هدایت "سرگئی چخونین" هنرمند و متخصص سرامیک این اقدامات صورت گرفتند.

افزایش بهره وری کشور در مرکز ایدئولوژی لنینیستی قرار داشت و به این ترتیب بود که روی این چینی دوباره تخیل شده تصاویر جسورانه‌ای از دودکش‌های دود، سیم‌های تلگراف جای صحنه‌های شبانی و هرالدریک (وابسته به نشانه‌های اشراقی و تبارنامه)‌های پیچیده طلاکاری شده را که کارخانه زمانی با آن شناخته می‌شد گرفته بودند. این کارخانه بیناترین هنرمندان زمان خود اعضای آوانگارد روسی مانند "واسیلی کاندینسکی" و "کازیمیر مالویچ" را به خدمت گرفت که آثار انتزاعی و هندسی آنان جایی که احساسات بر فیگوراتیویسم غلبه می‌کرد یک اصطلاح هنری انقلابی را بیان کرده بود که در خور رژیم سیاسی جدید و تازه مستقر بود.

برای هنرمندان آوانگارد هنر در هر جنبه‌ای از آن نظم جدید نقشی ایفا می‌کرد و آنان سبک منحصر به فرد خود را به قلمرو‌های متنوعی مانند تئاتر، موسیقی، فیلم و معماری آوردند. سرامیک کاران نیز تفاوتی نداشتند و بدون شک از درآمد منظم و ارتباطات معتبر کارخانه در طول دوره سخت پس از جنگ که قحطی، منازعات داخلی و بیماری زندگی بسیاری از روس‌ها را ویران کرد راضی بودند.

با این وجود، علیرغم پیام‌های انقلابی بر روی قوری‌های چای و ظروف چینی زحمتکشان ارتباطات بسیار کمی با آن داشتند و این ظروف در دست کلکسیونر‌های ثروتمند باقی ماندند. حتی طرح‌هایی که برای جمع آوری پول به منظور کمک به قحطی زدگان منطقه ولگا در اوایل دهه ۱۹۲۰ در نظر گرفته شده بودند هرگز به حراج نرسیدند. در عوض، قطعات در نمایشگاه‌های اروپایی مانند نمایشگاه جهانی ۱۹۲۵ در پاریس که در آن به طراحان چینی روسی مدال طلا اعطا شد به نمایش گذاشته شد. به عنوان مدلی از نبوغ هنری، قطعات فوق العاده بودند، اما به عنوان ابزار تبلیغات حکومتی (پروپاگاندا) این ظروف به طور اجتناب ناپذیری دارای نقص بودند.

در اواخر دهه ۱۹۲۰ میلادی زمانی که "ژوزف استالین" به قدرت رسید همه مخالفان را ریشه کن کرد و دیکتاتوری را برقرار نمود استفاده از هنر به عنوان وسیله‌ای برای تبلیغات تنها تشدید شد و رژیمی وحشی را با تصاویر ساختاری از رهبر احاطه شده در میان کودکان یعنی اعضای بریگارد جوانان کمونیست انقلابی پرستشگر استالین تقویت کرد. رئالیسم سوسیالیستی متولد شد، اما ناگزیر غیراصیل، بی روح و کسل کننده بود. این الزام که همه هنر‌ها آموزشی و مردمی باشدتلاش هنری را خفه کرده بود.

همه چیز واقعا در آغاز دهه ۱۹۳۰ میلادی تغییر کرد زمانی که هنرمندان خودشان تحت فشار واقعی قرار گرفته بودند، زیرا دیگر هنر مستقلی وجود نداشت. اصل حاکم در آن زمان این بود: "اگر عضو اتحادیه نبودی می‌توانستی به عنوان یک انگل قلمداد شوی و به اردوگاه فرستاده شوی. اگر کاملا با خواسته‌های رژیم سیاسی انطباق نداشته باشی پس مشکل بزرگی داری". هنر قدرت خود را از دست داده بود. در اینجا می‌توان دید که چگونه یک فرهنگ هنری بزرگ به دلیل فشار از بین رفت.

قحطی اجباری، حبس‌های دسته جمعی و اعدام‌های موقت، چشم انداز اتوپیایی ۱۹۱۷ میلادی را به هم ریخته بودند. سوسیالیسم شکست خورده بود و هنر انقلابی هیچ کاری برای بهبود زندگی فقرا انجام نداده بود.

ارسال نظرات