صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۵۸۰۰۹
امریکا در حال از دست دادن ارزش‌های خود است. اگر ایالات متحده نتواند بخشی از ایده آلیسمی را که نشان دهنده در اوج بودن طولانی مدت آن کشور بود را دوباره کشف و احیا کند آینده برای ایالات متحده زیبا نخواهد بود.
تاریخ انتشار: ۱۹:۴۳ - ۰۹ تير ۱۴۰۱

فرارو- هوارد فرنچ خبرنگار پیشین نیویورک تایمز در شانگهای و استاد روزنامه نگاری در دانشگاه کلمبیا. او ستون‌نویس فارین پالسی است. آخرین کتاب او «متولد سیاهی: آفریقا، آفریقایی‌ها و ساختن دنیای مدرن، ۱۴۷۱ تا جنگ جهانی دوم» است. او نامزد نهایی جایزه ادبیات غیر داستانی «هرستون وایت» برای اثر خود «قاره‌ای برای گرفتن: تراژدی و امید آفریقا» در سال ۲۰۰۵ میلادی بوده است. او در سال ۲۰۰۴ میلادی موفق به دریافت دکترای افتخاری دانشگاه مریلند برای تفسیر مسائل شرق آسیا شد.

فرنچ از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۴ میلادی رئیس دفتر نیویورک تایمز برای دریای کارائیب و آمریکای مرکزی بود. او اخبار مرتبط با هائیتی، کوبا، نیکاراگوئه، السالوادور و بسیاری از کشور‌های دیگر را پوشش داد. فرنچ یکی از اولین خبرنگاران سیاه پوست روزنامه نیویورک تایمز بود. او از سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۸ میلادی اخبار حوزه غرب و مرکز آفریقا را برای روزنامه نیویورک تایمز پوشش می‌داد. فرنچ از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۳ میلادی رئیس دفتر توکیو روزنامه نیویورک تایمز بود و مسائل ژاپن و کره را پوشش می‌داد.

به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی، ظهور و در اوج بودن ایالات متحده به عنوان یک قدرت جهانی در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم بر روی سه پایه‌ای بنا شده که غیاب هر یک از پایه‌های آن قدرت و نفوذ این کشور را به شدت کاهش خواهد داد.

اولین پایه، قدرت اقتصادی این کشور بود که به آن توانایی انجام شاهکار‌های خیره کننده را داد. در طول جنگ جهانی دوم، قدرت اقتصادی به معنای تولید ۱۲۲ ناو هواپیمابر و هم چنین هواپیما در مقادیری بسیار زیاد بود. تلاش‌های گسترده‌ای مانند این نه تنها نیرو‌های ایالات متحده بلکه متحدان آن زمانش از جمله اتحاد جماهیر شوروی را نیز مسلح کرد و به تضمین شکست ژاپن و آلمان کمک کرد. هنگامی که صلح به دست آمد ثروت آمریکا تضمین کننده بهبود وضعیت در اروپا و آسیا از جمله در میان دشمنان اصلی آن بود که به تازگی متحمل شکست شده بودند.

رهبری ایالات متحده در قدرت نظامی و فناوری هرگز پایان نیافته و به واشنگتن توانایی تسلط بر هر اقیانوسی، ایجاد پایگاه در هر قاره‌ای و تنظیم مداوم سرعت در نوآوری را می‌دهد. این پایه دوم بوده است. درست است که قدرت بسیار دلهره‌آور اغلب ایالات متحده را به بیراهه کشانده و این کشور بی‌جهت تلفات هولناکی را بر مردمان دیگر از ویتنام گرفته تا عراق وارد ساخته و باعث بروز درگیری‌های کوچک‌تر شده، اما ایالات متحده علیرغم تمام تصمیمات نادرست و ضایعات وحشتناکی که به دنبال ایجاد جنگ‌ها برجای گذاشته کماکان به دلیل پایه سوم خود قوی باقی مانده است.

این پایه شامل گزاره‌های ارزشی اساسی است که اغلب به نظر می‌رسد امریکا را در نظر دیگران به عنوان کشوری با ایده‌های باز، دموکراسی، پیشرفت بی‌امان و شاید بیش از همه آزادی به تصویر کشیده بود. آزادی شامل مفهومی است که استناد به آن آسان‌تر از تعریف آن برای رضایت همگانی است و در طول تاریخ ایالات متحده با مسائل جدی در انطباق خود با این ایده آل روبرو مواجه بوده است.

با این وجود، اکنون بیش از هر زمان دیگری در بیش از چهار دهه فعالیت خود در حوزه روزنامه نگاری نسبت به دوام این پایه در آینده دچار تردید شده ام. در واقع، تصویر امریکایی‌ها در سایر نقاط جهان مدتی است که با ضربه‌های مخربی مواجه شده است. اگرچه آمریکایی‌ها خود تا حد زیادی نسبت به این موضوع ناآگاه به نظر می‌رسند. برای مثال، برای سه دهه من نگران این بودم که کشور ظرفیت خود را برای ایجاد تغییرات مثبت در نقاط دیگر هدر داده و منابع اندک و تلاش اندکی را برای کمک به جهان به اصطلاح در حال توسعه به منظور بهبودی از فاجعه طولانی جنگ سرد اختصاص داده است.

مبارزه با مقولاتی، چون کارزار بی‌پایان علیه اسلام گرایی افراطی مانع از این شد که ایالات متحده برای مقوله‌های مهم‌تری مانند کمک به رهایی صد‌ها میلیون نفر از فقر در کشور‌های کمتر توسعه یافته جهان یا کار سخت و با ثبات بسیار بیشتر برای ترویج دموکراسی در نقاط دیگر جهان تلاش کند. این ناکامی‌ها به چین اجازه داد تا به عنوان تامین کننده کالا‌های عمومی در آفریقا و آسیای مرکزی و به طور فزاینده‌ای در سایر قاره‌ها جایگزین ایالات متحده شود که گویی در خواب فرو رفته بود.

در همین حال، ایالات متحده در داخل کشور از ریشه‌های عمیق خود به عنوان یک کشور مهاجرپذیر جدا شده حتی در شرایطی که اقتصاددانان می‌گویند رونق آینده کشور مستلزم هجوم مستمر و پیوسته افراد تازه وارد است. این آسیب خودساخته در طول دولت ترامپ با لفاظی‌های نژادپرستانه که آشکارا نسبت به مهاجران غیر سفید پوست خصمانه بود همراه با درخواست‌های بی‌وقفه او برای ساخت دیوار در مرز ایالات متحده و مکزیک به منظور جلوگیری از ورود خارجی‌ها شتاب گرفت.

با وقایع مربوط به حمله علیه مقر دموکراسی این کشور در تاریخ ۶ ژانویه ۲۰۲۱ میلادی که توسط رئیس جمهور شکست خورده در حال خروج از کاخ سفید آغاز شد چرخش ایالات متحده وارد مرحله جدیدی شد. مردمی در سراسر جهان که جذب آن چیزی شده‌اند که با آرمان‌های آمریکایی مرتبط است این نمایش را با حیرت و وحشت تماشا کردند. من این موضوع را از دوستان بی‌شماری در سراسر جهان شنیده‌ام.

بسیاری از آنان برایم نامه نوشتند یا ناراحتی خود را از طریق رسانه‌های اجتماعی اعلام کردند. برخی از من سوالاتی از این قبیل پرسیده بودند: «اگر چنین اتفاقی در ایالات متحده به عنوان کشور رهبر و راهنمای دموکراسی رخ می‌دهد چه معنایی برای کشور من خواهد داشت؟» به نظر می‌رسد این یک سوال بسیار مهم است که من به آن باز خواهم گشت.

نخست مهم است که بگویم رویداد‌های ۶ ژانویه از جهاتی نگران کننده بودند، اما در مقایسه با نشانه‌های آشکار انحطاطی که پس از آن اکثر اعضای حزب جمهوری خواه، حزب ترامپ از خود نشان دادند رویدادی کمرنگ به نظر می‌رسید. اعضایی که آشکارا از حمله به ساختمان کنگره دفاع می‌کنند و یا درباره آن به صراحت صحبت نمی‌کنند. هم چنین، رای دهندگان جمهوری خواه قابل توجهی نیز هنوز در مورد پیروزی غیر قابل انکار جو بایدن در انتخابات ۲۰۲۰ میلادی ابراز تردید می‌کنند و بسیاری از آنان هم چنان حامی ترامپ هستند.

با این وجود، درست در ماه مه گذشته شبح کامل خطری که برای ارزش‌های امریکایی وجود دارد برای من آشکار شد. این امر با تصمیمات اخیر دیوان عالی ایالات متحده به وقوع پیوسته که صرفنظر از آن چه بحث‌های داخلی در امریکا در جریان است از نظر خارجی در دید افکار عمومی بین المللی به عنوان نشانه‌ای از جامعه‌ای است که با سرعت از ریل خارج می‌شود.

برخی از اولین خاطرات من از سفر‌های خارج از کشور شامل گفتگو‌هایی به عنوان یک دانشجوی کالج با مردم در کشور‌هایی آفریقایی و اروپایی درباره جایگاه بزرگ اسلحه در زندگی آمریکایی بود. یکی از دوستانم در ابیجان در ساحل عاج که برای اولین بار قصد داشت از ایالات متحده بازدید کند از من پرسید که آیا درست است که مسافران اغلب پس از لحظه فرود هواپیما صدای تیراندازی را می‌شنوند؟!

مردم کشور‌های دیگر جهان وابستگی شدید امریکایی‌ها به اسلحه و یا ارتباط آن با واژگان مورد استناد در متمم دوم قانون اساسی ایالات متحده را درک نمی‌کنند وابستگی مبتنی بر این اصل قانونی که «داشتن یک نیروی منظم شبه نظامی مردمی که برای امنیت یک کشور آزاد ضروری باشد و حق مردم برای حمل و نگهداری اسلحه محترم شمرده می‌شود». بسیاری از خود می‌پرسند آیا تصمیم دادگاه عالی که به نظر می‌رسد راه را برای حمل تقریبا نامحدود اسلحه حتی در محیط‌های شهری شلوغ مانند شهر نیویورک باز می‌کند چه ارتباطی با «یک نیروی منظم شبه نظامی مردمی» دارد که قرار است از امنیت کشور دفاع کند؟

حکم هفته گذشته که طی آن حق سقط جنین براساس قانون اساسی حذف شد احتمالا باعث تحقیر بیش‌تر وجهه ایالات متحده در نظر مردمان کشور‌های دیگر خواهد شد. رهبران بسیاری از دموکراسی‌های متحد یا دوست به سرعت این تصمیم را محکوم کردند حتی «بوریس جانسون» نخست وزیر محافظه کار بریتانیا، که رفتارش به طور فزاینده‌ای باعث مشروعیت زدایی از شخص او شده این حکم را به عنوان «یک گام بزرگ رو به عقب» محکوم کرد.

نظرات شخصی من در این مورد کاملا لیبرال هستند، اما من این تصمیم را به عنوان کسی که معتقد است هیچ جایی برای بحث در مورد قوانین مربوط به سقط جنین وجود ندارد محکوم نمی‌کنم. نشانه‌های انحطاطی که من در این حکم می‌بینم ناشی از بدبینی درباره تاثیر سیاست در صدور آن حکم است.

در اینجا من از مانور بی‌سابقه «میچ مک کانل» رهبر جمهوری خواه سنا برای رد جلسه تایید نامزد انتخابی «باراک اوباما» رئیس جمهوری اسبق برای پر کردن کرسی خالی دیوان عالی ایالات متحده یاد می‌کنم و در مقابل، با دور زدن مسیر قانونی برای تسریع در تایید «امی کانی بارت» یک قاضی محافظه کار جدید در کم‌تر از یک ماه پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ میلادی، جلسه‌ای برای انتصاب او برگزار شد.

در اینجا از نظر آسیب وارد شده به نظام سیاسی کشور رویداد‌های بدتر از برگزاری جلسه نیز رخ داده اند. هم «بارت» و هم «برت کاوانا» منصوب پیشین جمهوری خواه در دیوان عالی به طور رسمی به سناتور‌های امریکایی گفته بودند که قوانین کشور در مورد سقط جنین حل شده‌اند و رعایت خواهند شد. با این وجود، آنان در اولین فرصت قانون «رو در برابر وید» را لغو کردند (حکم تاریخی دیوان عالی ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۷۳ میلادی در خصوص قانونی‌شدن سقط جنین بود که در آن دیوان عالی حکم داد که قانون اساسی ایالات متحده آمریکا از آزادی زنان برای انتخاب انجام سقط جنین بدون محدودیت‌های مفرط دولتی حمایت می‌کند.

این حکم باعث برچیده شدن بسیاری از قوانین فدرال و ایالتی در زمینه سقط جنین و برانگیختن بحث‌های ادامه داری در سراسر ایالات متحده شد از جمله در این خصوص که آیا سقط جنین باید قانونی باشد یا خیر، چه کسی باید در خصوص قانونی بودن سقط جنین تصمیم گیری کند، دیوان عالی در رسیدگی به پرونده‌های مربوط به قانون اساسی از چه شیوه‌هایی باید استفاده کند و نقش دین و دیدگاه‌های اخلاقی در این تصمیم چه باید باشد.)

سیاست در همه جا یک بازی خشن است، اما زمانی که همه اصول از بین می‌روند همان طور که به نظر می‌رسد در ایالات متحده این وضعیت در حال رخ دادن است باید مراقب سقوط سختی باشید. اگر ایالات متحده نتواند بخشی از ایده آلیسمی را که نشان دهنده ظهور و در اوج بودن طولانی مدت این کشور بوده را دوباره کشف و احیا کند آینده برای آن زیبا نخواهد بود.

من اعتقادی ساده لوحانه به گذشته بیگناه امریکایی ندارم. جذابیت ارزش‌های امریکایی همواره در معرض تهدید بوده اند. در سال‌های پس از جنگ زمانی که امریکا با اتحاد جماهیر شوروی رقابت می‌کرد و از مزایای آزادی و دموکراسی که مدعی آن بود استفاده می‌نمود در داخل امریکا بسیاری از شهروندان یعنی امریکایی‌های آفریقایی تبار حقوق‌شان از طریق جداسازی‌های طبق قانون، محدودیت در رای دادن با هدف به حداقل رساندن نمایندگان‌شان و خشونت‌های نژادی گسترده سلب می‌شد و این موضوع از سوی سیستم انکار شده بود.

دیپلماسی ایالات متحده در این دوره به دلیل ریاکاری واشنگتن در مورد دموکراسی‌ای که هنوز عمدتا برای اقلیت سیاه پوست کشور انکار می‌شد با انتقاد رسانه‌ها و فشار رسمی کشور‌های اروپایی، آسیایی و آمریکای لاتین مواجه شد. «جورج مارشال» وزیر امور خارجه اسبق ایالات متحده غرق در انکار گرایی گزارشی را سفارش داد که در آن ذکر شده بود که مشکلات نژادی آمریکا «تا حد زیادی دیگر اهمیت زیادی برای جایگاه این کشور در جهان ندارد» نتیجه‌ای که او از آن حمایت کرد.

امروز من برای ایالات متحده نه تنها به دلیل زوال فرهنگ و ارزش‌های سیاسی آن ترس و نگرانی دارم بلکه بدان خاطر نگران هستم که این کشور به عنوان منبع انرژی، ایده‌ها و نماد‌ها برای دیگرانی که به دنبال دموکراسی‌سازی و اصلاحات هستند بسیار مهم بوده است.

نفوذ الگوی آمریکا در یکی دو دهه پس از مارشال به طور چشمگیری گسترش یافت نه به این دلیل که آرمان‌ها را به زبان می‌آورد و واقعیت را انکار می‌کرد بلکه به این دلیل که جامعه امریکا مبارزه آشکاری را علیه نواقص فراوان‌اش که از جمله نقض حقوق شهروندی زنان و اعضای گروه‌های اقلیت به راه انداخت. برای آن که از بروز فاجعه در امریکا جلوگیری شود باید روحیه مبارزه مدنی را در دهه حساس پیش رو بار دیگر احیا نمود.

برچسب ها: آمریکا دموکراسی
ارسال نظرات