صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۵۷۸۹۷
معامله میان دو کشور عربستان سعودی و امریکا راحت نیست هر دو کشور باید غرور خود را کنار گذاشته و موضع‌شان را تعدیل کنند البته اگر می‌خواهند یک پیمان استراتژیک تازه را آغاز نمایند.
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۹ - ۰۸ تير ۱۴۰۱

فرارو- مارتین ایندیک سفیر سابق و دیپلمات امریکایی. از ژوئیه ۲۰۱۳ تا ژوئن ۲۰۱۴ میلادی فرستاده ویژه «باراک اوباما» جمهور اسبق امریکا در مذاکرات اسرائیل و فلسطین بود. او پیش از آن معاون رئیس و مدیر برنامه سیاست خارجی در اندیشکده بروکینگز بود.

ایندیک از اعضای شورای روابط خارجی است. او در فاصله سال‌های ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۷ و ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۱ میلادی سفیر امریکا در اسرائیل و دستیار ویژه بیل کلینتون رئیس جمهور اسبق امریکا و مدیر ارشد امور خاور نزدیک و جنوب آسیا در شورای امنیت ملی بود. او در فاصله سال‌های ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۰ میلادی دستیار وزیر امور خارجه در امور خاور نزدیک در وزارت امور خارجه ایالات متحده بود. آخرین کتاب چاپ شده از او «استاد بازی: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه» بوده است.

به گزارش فرارو به نقل از شورای روابط خارجی، دیدار «فرانکلین روزولت» و «ملک عبدالعزیز آل سعود» پادشاه وقت عربستان سعودی حدود ۷۷ سال پیش بر روی عرشه کشتی یو اس اس کوئینسی در کانال سوئز در فوریه ۱۹۴۵ میلادی نقطه آغازی در روابط میان ایالات متحده و عربستان سعودی بود. در آن زمان ایالات متحده نیازمند دسترسی بلامانع به منابع انرژی بود و در این زمینه آل سعود می‌توانستند منابع نفتی را در اختیار امریکا قرار دهند. امروز، اما امریکا دیگر همانند گذشته و با شدت آن زمان به نفت عربستان سعودی نیازی ندارد.

اکنون عربستان سعودی یک رهبر تازه و جوان دارد که به قواعد ضمنی مشارکت دو کشور احترامی نمی‌گذارد. پس از گران شدن نفت و رسیدن آن به بشکه‌ای ۱۲۵ دلار به دنبال تهاجم روسیه به اوکراین ولیعهد عربستان سعودی با خواسته امریکا برای افزایش تولید نفت از سوی ریاض به منظور کاهش قیمت‌ها خودداری ورزیده است.

او حتی از پاسخ به تماس بایدن نیز خودداری ورزید. در عوض، او مذاکراتی را با طرف چینی به منظور فروش نفت عربستان به چین به یوان به جای دلار آغاز کرده است. با این وجود، حتی علیرغم کاهش وابستگی امریکا به نفت عربستان سعودی و کاهش اهمیت خاورمیانه در اولویت‌های سیاست خارجی امریکا نیاز دو کشور به یکدیگر احساس می‌شود.

عربستان سعودی محیط امنیتی پیرامونی خود را خطرناک‌تر می‌بیند و جایگزین‌های قابل اعتماد اندکی برای ارائه چتر امنیتی در مقایسه با کمک‌های امریکا در پیش رو دارد و امریکا نیز برای تعدیل قیمت نفت در یک بازار تحت تاثیر ژئوپولیتیک به منظور یافتن فضای کافی برای تمرکز بر مسائل دیگر نقاط جهان به ریاض نیاز دارد. ۷۷ سال پس از پیمان اصلی روزولت و عبدالعزیز تغییر شرایط مستلزم ارزیابی مجدد رابطه است.

در این میان، امریکا باید به عربستان سعودی تضمین امنیتی ارائه دهد و متقابلا عربستان سعودی باید موثرتر و مسئولانه‌تر بازی کرده و به منافع و ارزش‌های امریکا بیش‌تر از گذشته احترام بگذارد. عربستان سعودی باید در ارتقای ثبات و امنیت منطقه و حل و فصل مشکلات نقش ایفا کرده و امریکا باید از آن کشور در این راستا حمایت کند. معامله میان دو کشور راحت نیست هر دو کشور باید غرور خود را کنار گذاشته و موضع‌شان را تعدیل کنند البته اگر می‌خواهند یک پیمان استراتژیک تازه را آغاز نمایند.

اکنون ممکن است شرایط برای یک آشتی میان دو کشور ایجاد شده باشد. روابط بین دو کشور تحت تاثیر ترکیبی از عواملی همچون جنگ روسیه در اوکراین، افزایش تورم در امریکا و افزایش شدید قیمت انرژی قرار گرفته است. همچنین، ایران در حال نزدیک شدن به ساخت تسلیحات هسته‌ای است که تهدیدی مشترک علیه هر دو کشور محسوب می‌شود.

هم چنین، دولت بایدن به دنبال عادی‌سازی روابط بین عربستان سعودی و اسرائیل است. در سالیان اخیر، امریکا به طور آشکارتری از نقض حقوق بشر توسط عربستان سعودی فراتر از همه، از قتل «جمال خاشقجی» روزنامه نگار سعودی و جنگ نابخردانه ریاض علیه یمن انتقاد کرده است. هم چنین، ریاض به نوبه خود از آن چه به عنوان نرمش امریکا در قبال ایران یاد کرده ناامید شده است و امریکا را کم‌تر از قبل قابل اعتماد می‌داند.

بایدن در دوره نامزدی ریاست جمهوری خود وعده داد تا عربستان سعودی را یک دولت یاغی قلمداد کند و در اولین سال حضورش در کاخ سفید از صحبت با محمد بن سلمان ولیعهد آن کشور خودداری ورزید. پادشاهی سعودی نیز در مقابل درخواست بایدن برای افزایش تولید نفت به دنبال حمله روسیه به اوکراین را رد کرده است.

عامل تاثیرگذار ایران در روابط دو کشور

روابط ایالات متحده و عربستان سعودی در سال ۱۹۷۹ میلادی به طرز چشمگیری تغییر کرد. در نوامبر آن سال رژیم شاه در ایران سرنگون شد و حدود ۶۶ امریکایی از جمله دیپلمات‌های آن کشور در تهران به گروگان گرفته شدند. در همان زمان، تندروها مسجد الحرام را در مکه تحت محاصره خود درآورند. سپس در شب کریسمس ۱۹۷۹ میلادی اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان حمله کرد.

انقلاب ایران یک شکست بزرگ برای ایالات متحده و تهدیدی برای امنیت عربستان سعودی بود، اما همزمان فرصتی نیز برای عربستان سعودی محسوب می‌شد. اگرچه عربستان سعودی یکی از ستون‌های دکترین امنیتی امریکا برای تضمین ثبات در خلیج فارس در کنار ایران محسوب می‌شد واقعیت آن است که مقام‌های امریکایی چشم‌شان به ایران دوخته شده بود تا امنیت منطقه را تامین کند.

سقوط شاه و تاسیس جمهوری اسلامی انقلابی به ناگهان اهمیت عربستان سعودی را برای امریکا افزایش داد. پس از حمله به مسجد الحرام در مکه خاندان آل سعود به این چالش پاسخ دادند و مشروعیت دینی خود را از متحدان وهابی‌شان کسب نمودند.

در ازای جلب آن حمایت در برابر افراط گرایان، نهادهای مذهبی عربستان سعودی نسخه بنیادگرایانه خود از اسلام سنی را به خارج از آن کشور صادر کردند. این موضوع باعث دامن زدن به رقابت میان عربستان سعودی با ایران شد که در تلاش برای صدور دکترین انقلابی خود به جوامع شیعه در جهان عرب بود. این رقابت پیامدهای مخربی برای کشورهای مسلمان منطقه داشت و برای روابط امریکا و عربستان سعودی در دهه‌های بعد نیز مضر بود.

پس از آن، واشنگتن و ریاض منافع مشترکی در مقابله با جمهوری اسلامی انقلابی تازه تاسیس داشتند. پس از حمله صدام علیه ایران در سال ۱۹۸۰ میلادی، ریاض رونالد ریگان را متقاعد کرد تا از صدام حمایت کند. امریکا تسلیحات، اطلاعات میدانی جنگ و حمایت دیپلماتیک را در اختیار صدام قرار داد و حتی چشمان‌اش را بر روی استفاده رژیم بعثی عراق از سلاح‌های شیمیایی علیه کردهای عراق بست.

در این میان، عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی ثروتمند خلیج فارس ۳۰ میلیارد دلار به صدام کمک کردند و ۴۰ میلیارد دلار وام برای تامین تجهیزات جنگی در اختیار عراق قرار دادند. رابطه امریکا و عربستان سعودی در اواسط دهه ۱۹۸۰ میلادی دچار آسیب شد زمانی که امریکا به ایران تسلیحات فروخت تا آزادی گروگان‌های امریکایی که در لبنان در دست متحدان ایران بودند تضمین شود.

ایالات متحده از درآمد حاصل از فروش تسلیحات برای تامین مالی چریک‌های ضد کمونیست در نیکاراگوئه استفاده کرد اقدامی که کنگره آن را ممنوع کرده بود. زمانی که این موضوع در سال ۱۹۸۶ میلادی فاش شد سعودی‌ها شوکه شدند چرا که امریکا در پشت صحنه از تلاش‌های جنگی ایران حمایت به عمل آورده بود.

در دوران ریاست جمهوری کلینتون سیاست مهار دوگانه ایران و عراق رقبای منطقه‌ای عربستان سعودی اعمال شد. با این وجود، حضور نظامی قوی امریکا در داخل خاک عربستان آن کشور را به هدفی برای نیروهای ایرانی و جهادی تبدیل کرد. به دنبال بمبگذاری‌ها و حملات صورت گرفته، امریکا نیروهای نظامی خود را از پایگاه هوایی ملک عبدالعزیز به مکانی خلوت‌تر در جنوب شرقی ریاض انتقال داد.

روابط دو کشور در جریان حمله امریکا علیه عراق در مارس ۲۰۰۳ میلادی تیره‌تر شد. در سطح رسمی، سعودی‌ها صدام را یک تهدید قلمداد می‌کردند، اما تا زمانی که واشنگتن در مهار صدام مصمم بود نگرانی زیادی از جانب او نداشتند. از دیدگاه ریاض صدام که تحت تحریم‌های بین المللی تضعیف شده بود هنوز مهره‌ای کارآمد بود و عربستان سعودی می‌توانست از او به عنوان وزنه تعادلی ضروری برای رویارویی با تهران استفاده کند.

ریاض هم چنین نسبت به وعده دولت بوش درباره به ارمغان آوردن دموکراسی برای عراق تردید داشت و بیش‌تر نگران بود تغییر رژیم در عراق باعث ایجاد هرج و مرج شده و فرصتی را برای ایران به منظور تعمیق نفوذ خود در میان اکثریت جمعیت شیعیان عراقی فراهم سازد. ریاض بر این باور بود که واشنگتن با مهندسی نفوذ ایران در بغداد به دنبال نزدیکی به تهران است و می‌خواهد ایران را دوباره به شریک اصلی امریکا در خلیج فارس تبدیل کند.

در ادامه، دولت اوباما درصدد نزدیکی به ایران برآمد. هم چنین، او خواستار خروج امریکا از عراق بود که آن کشور را در دست رهبران تازه شیعه‌ای قرار می‌داد که آشکارا وابسته به ایران بودند. نگرانی عمیق ریاض تشدید شد. هنگامی که دولت اوباما به طور علنی از بهار عربی یا قیام‌های کشورهای عربی حمایت کرد اضطراب ریاض تبدیل به هشدار شد. اوباما از «حسنی مبارک» رئیس جمهور مصر خواست تا از قدرت کناره گیری کند.

ریاض در این فکر بود که وقتی امریکا به راحتی می‌تواند به نزدیک‌ترین متحد خود در جهان عرب بگوید از قدرت کناره گیری کند این اتفاق ممکن است برای خاندان آل سعود نیز رخ دهد. عدم مداخله امریکا در مورد مسئله سوریه نیز ریاض را بیش‌تر نگران ساخت. هم چنین، دولت اوباما نسبت به اعتراضات خیابانی پس از انتخابات در ایران واکنش چندانی از خود نشان نداد.

تا سال ۲۰۱۲ میلادی، سه پایتخت عربی بغداد، بیروت و دمشق تحت سلطه ایران بودند. از دیدگاه عربستان، سیاست ایالات متحده به طور مستقیم عامل و مسئول افزایش نفوذ تهران در آن سال‌ها بود. نگرانی ریاض با مشاهده عزم اوباما برای مذاکره هسته‌ای با ایران و توافق با آن کشور تشدید شد.

اوباما قصد داشت از طریق توافق هسته‌ای با ایران جهت سیاست امریکا را به سوی چرخش به آسیا و دور شدن از خاورمیانه عملی سازد. در آن زمان، مقام‌های ریاض نگران شدند که امریکا به تعهد خود برای تامین امنیت منطقه پایان دهد و از دید آنان در آن صورت ایران خلاء ایجاد شده را پر می‌کرد.

اوباما هیچ توجهی به خواسته‌های امنیتی عربستان سعودی نداشت و در مورد فعالیت‌های منطقه‌ای ایران کاری انجام نداد. در آن زمان نیروهای اماراتی و سعودی در یمن مداخله نظامی کردند تا جلوی پیش روی انصار الله مورد حمایت ایران را بگیرند. دولت اوباما با سوخت رسانی، تامین تسلیحات و ارائه اطلاعات به نیروهای تحت رهبری سعودی در یمن موافقت کرد، اما با طولانی شدن جنگ و افزایش آمار تلفات انسانی اوباما مسیر خود را تغییر داد و انتقال سلاح به عربستان سعودی را به حالت تعلیق درآورد. تنش در روابط دو کشور در زمان سفر اوباما به عربستان سعودی در بهار ۲۰۱۶ میلادی آشکار بود. پادشاه سعودی در حرکتی ناشی از غرور غیر قابل انکار برای مراسم خوشامدگویی به دیدار اوباما نرفت و در عوض فرماندار ریاض را برای این کار اعزام کرد.

با پیروزی ترامپ در انتخابات رهبران سعودی امیدوار به تغییر مسیر بودند. امید آنان ناامید نشد. مدت کوتاهی پس از برگزاری مراسم تحلیف ترامپ، او ریاض را به عنوان محل اولین دیدار خارجی خود انتخاب کرد. او فروش تسلیحات به ریاض را از سر گرفت و امریکا را از برجام خارج کرد.

هم چنین، دولت ترامپ به عربستان سعودی برای محاصره قطر، مصر و امارات چراغ سبز داد هر چند به زودی این رویکرد خود را تغییر داد و متوجه شد قطر میزبان بزرگترین نیروهای امریکایی در پایگاه نظامی آن کشور است. هم چنین، پس از قتل خاشقجی در کنسولگری عربستان سعودی در استانبول ترامپ از محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی محافظت کرد و از او پاسخی نخواست.

این در حالی بود که سیا محمد بن سلمان را مسئول قتل خاشقجی معرفی کرد. با این وجود، پس از حمله انجام شده به تاسیسات نفتی عربستان سعودی وعدم تمایل ترامپ برای پاسخ دادن به ایران برای این حمله تردیدهای ریاض افزایش یافت. به دنبال آن، پس از ترور ژنرال سلیمانی در ژانویه ۲۰۲۰ میلادی ریاض از این اقدام امریکا خوشحال شد، اما به طور رسمی واکنش محتاطانه‌ای از خود نشان داد آن هم به دلیل ترس از آن که افزایش تنش با ایران باعث حمله نظامی امریکا به خاک عربستان سعودی شود و ترامپ دوباره ریاض را به حال خود رها کند.

پس از ترامپ بایدن در طول کارزار انتخاباتی خود بن سلمان را در زمره «اوباش» قلمداد کرد و وعده داد با مقام‌های حکومت سعودی به مثابه آدم‌های «منحوس» و «یاغی» رفتار کند. او به حمایت امریکا از عربستان سعودی در طول جنگ یمن پایان داد و فروش تسلیحات تهاجمی به پادشاهی سعودی را متوقف کرد. پس از آن و به دنبال‌عدم پاسخگویی محمد بن سلمان درباره قتل خاشقجی «لوید آستین» وزیر دفاع امریکا به «محمد بن سلمان» اطلاع داد که امریکا سامانه‌های دفاع موشکی پاتریوت را از عربستان خارج خواهد ساخت.

در آن زمان فرودگاه‌های عربستان و تاسیسات نفتی آن کشور در معرض حملات موشکی و پهپادی انصار الله قرار گرفتند. همزمان با حملات به دنبال عقب نشینی نیروهای ایالات متحده از خلیج فارس و مذاکرات دولت بایدن با ایران بر سر توافق هسته ای، سیگنالی غیرقابل انکار به عربستان سعودی ارسال شد. ریاض امریکا را بازیگری غیر قابل اعتماد یافت که هیچ علاقه‌ای به عمل به تعهدات‌اش ندارد.

استراتژی همکاری تازه واشنگتن – ریاض در شرایط فعلی

اکنون در حالی که امریکا بر روی جنگ نیابتی با روسیه در اوکراین و مقابله با تهدید در حال رشد چین در آسیا متمرکز شده بایدن و بن سلمان می‌توانند از طریق مقابله با قیمت بالای نفت از سویی و مقابله با ظهور همسایگان خطرناک با یکدیگر همکاری کنند.

اگر همکاری میان امریکا و عربستان سعودی آسیب ببیند قدرت‌های بیرونی به دنبال پر کردن خلاء به جا مانده ناشی از خروج امریکا در خلیج فارس خواهند بود ایران تلاش‌هایش را برای تثبیت هژمونی خود بر جهان عرب افزایش داده و یک رقابت تسلیحاتی هسته‌ای می‌تواند خاورمیانه را ناآرام سازد. در آن صورت به سختی می‌توان تصور کرد که عربستان سعودی آرام باقی بماند.

تا زمانی که صنایع اروپا و آسیا به نفت خلیج فارس وابسته هستند خطر تلاش‌های ایران برای ایجاد اختلال در تامین نفت خلیج فارس همیشه وجود دارد.

در این میان هر دو طرف امریکا و عربستان سعودی باید از خود تعهد متقابل، جدیت و پایداری نشان دهند. بدون حمایت امریکا از نظم و ثبات در خاورمیانه امریکایی‌های خسته از جنگ زودتر از آن چه فکر می‌کنند به سوی درگیری‌های تازه کشیده خواهند شد چرا که رویدادهای خاورمیانه مستقیما بر منافع امنیتی آمریکا تاثیر می‌گذارند.

امریکا خواستار عقب نشینی از خاورمیانه و تمرکز بر روی آسیا است در نتیجه، حضور عربستان سعودی معتدل و باثبات به نفع آن کشور خواهد بود. در چنین شرایطی اروپا باید به ایجاد یک چارچوب امنیتی در خاورمیانه کمک کند تا خلاء ناشی ازعدم حضور امریکا توسط ایران پر نشود.

اهمیت استراتژیک ریاض برای امریکا آنجا روشن‌تر می‌شود که هیچ متحد عربی دیگر امریکا نمی‌تواند به راحتی جایگزین عربستان سعودی سنگین وزن شود. اردن و امارات می‌توانند در تامین توازن قوای منطقه‌ای و ایفای نقش امنیتی تاثیرگذار باشند، اما برای تاثیرگذاری قابل توجهی بسیار کوچک هستند.

مصر قدرتی بزرگ‌تر و توانمندتر است، اما مشغول مسائل مربوط به همسایگان خود بوده و به تازگی نقشی قاطعانه تر، اما کماکان محتاطانه برای مقابله با ایران ایفا می‌کند. اسرائیل قدرت دیگری است که می‌تواند خلاء ناشی از خروج امریکا از منطقه را پر کند. اسرائیل و عربستان سعودی منافع مشترکی در ارتقای ثبات منطقه‌ای دارند. در دهه ۱۹۶۰ میلادی در یمن آن دو کشور به طور مخفیانه با یکدیگر همکاری کردند تا با چالش متوجه از سوی «جمال عبدالناصر» رئیس جمهور وقت مصر مقابله کنند. امروز هر دو کشور ایران را تهدیدی مشترک برای منافع حیاتی خود قلمداد می‌کنند.

با این وجود، اقدامات محمد بن سلمان در خارج از عربستان تلاش برای مهار ایران را تضعیف کرده است. محاصره قطر توسط او باعث نزدیکی و وابستگی بیش‌تر قطری‌ها به ایران و استفاده از حریم هوایی و خطوط ارتباطی حیاتی ایران توسط پروازهای قطری شد. هم چنین، محمد بن سلمان با راه اندازی جنگ علیه یمن بدترین بحران بشردوستانه را به وجود آورده است.

جنگ در هفتمین سال خود تبدیل به باتلاقی پر هزینه و بدون سود برای عربستان سعودی و باتلاقی کم هزینه و پر سود به عنوان فرصتی برای ایران شد. در این میان، عربستان سعودی می‌داند که چین و روسیه روابط خود با ایران را قربانی نمی‌کنند.

در نتیجه، عربستان سعودی برای تامین امنیت خود بیش‌تر به سوی اسرائیل حرکت می‌کند تا نفوذ ایران در منطقه را مهار کند. هم چنین، عربستان سعودی احتمالا به سوی توسعه برنامه هسته‌ای خود و حتی به سوی ساخت تسلیحات هسته‌ای حرکت خواهد کرد.

علاوه بر این، بحران اوکراین و پیشروی ایران در توسعه برنامه هسته‌ای در کنار یکدیگر باعث ایجاد لحظه‌ای حساس شده‌اند که در آن تغییرات عمده در روابط ایالات متحده و عربستان را ضروری و امکان‌پذیر ساخته است. مزایای فوری بهبود رابطه باز شدن لوله نفت عربستان سعودی و کاهش فشار وارده بر بازارهای نفتی است.

در این میان، عربستان سعودی باید در مورد تولید نفت و تمدید نکردن سهمیه مورد توافق با روسیه از خود فداکاری نشان داده و به مدار امریکا بازگردد. برای مدیریت بحران‌های متعدد این دوران در خاورمیانه و فراتر از آن هفتاد و هفت سال پس از دیدار روزولت و ملک عبدالعزیز ایالات متحده به یک شریک سعودی مسئولیت‌پذیر و عربستان سعودی به یک آمریکا قابل اعتماد نیاز دارد.

زمان آن فرارسیده تا ایالات متحده و عربستان سعودی برای تضمین آینده روابط خود تلاش کنند تا به یک قرارداد استراتژیک تازه دست یابند.

قلب پیمان استراتژیک تازه امریکا و عربستان سعودی توافقی خواهد بود تا با تهدید متوجه از جانب ایران برای امریکا مقابله کند. با این وجود، سعودی می‌ترسند بازگشت امریکا به برجام باعث نزدیک شدن بیش‌تر ایران به آستانه ساخت تسلیحات اتمی شود. سعودی‌ها نگران هستند که نزدیکی ایران و امریکا به ایران قدرت دهد تا خلاء ناشی از خروج امریکا از منطقه را پرکند.

ارسال نظرات