به گزارش فرارو به نقل از اسپکتیتر؛ هدف تحریمهای اقتصادی علیه کوبا در سال ۱۹۶۰ میلادی توسط یکی از مقامهای وزارت خارجه ایالات متحده در یادداشتی محرمانه این گونه بیان شده بود:"برای ایجاد گرسنگی، ناامیدی و سرنگونی حکومت". بیست سال بعد سیا به این نتیجه رسید که "تحریمهای اقتصادی به هیچ یک از اهداف خود نرسیده اند بدتر از آن این که تحریمها باعث تقویت رژیم کوبا شده و به کاسترو بهانهای برای توجیه علت وجود انواع مشکلات داخلی را داده اند".
آن الگو تا به امروز دوام آورده است. تحریمها منجر به مشکلاتی برای جمعیت تحریم شده میشود که نمونه آن تلفات نیم میلیونی کودکان عراقی در دهه ۱۹۹۰ میلادی است در حالی که نخبگان حاکم کشور تحریم شده بدون آسیب دیدن میگریزند و در برابر هر گونه نارضایتی محلی احتمالی در میان محرومان قدرتهای تحریم کننده را عامل و مقصر اصلی میدانند. در سال ۲۰۲۲ میلادی تحریمها علیه رژیم پوتین نتیجه معکوس بیشتر از حد معمول داشت. نه تنها اقتصاد روسیه سقوط نکرده بلکه تحریم کنندگان عمدتا اروپاییها خود در یک نزول اقتصادی همراه با شتاب بالا به سر میبرند که با افزایش تورم، به ویژه هزینههای فاجعه بار انرژی در نتیجه تحریمها علیه نفت و گاز روسیه مشخص شده است.
برای درک این که چرا تحریمها به طور مداوم ناکارآمد میشوند باید در مورد ابزار دیگری از اجبار استراتژیک که مدت هاست قدرتهای غربی به ویژه ایالات متحده را فریب داده تامل کرد: نیروی هوایی استراتژیک که قادر به تحمیل شکست به دشمن مستقل از اقدامات زمینی تلقی میشود و برای اولین بار با ایجاد نیروی هوایی ارتش بریتانیا در سال ۱۹۱۸ میلادی تجلی نهادی پیدا کرد. در نمونههای مختلف از جنگ هوایی هشت ساله ایالات متحده علیه ویتنام گرفته یا حملات دقیق با موشکهای هلفایر علیه فرماندهان دشمن در افغانستان نیروی هوایی مستقل به طور مداوم در ارائه نتایج وعده داده شده شکست خورده است. تولید جنگ افزارهای نظامی آلمان تا سال ۱۹۴۴ میلادی به طور پیوسته افزایش یافت. ویتنامیها هرگز کوچکترین تمایلی به تسلیم شدن از خود نشان ندادند و عزم طالبان ظاهرا هرگز متزلزل نشده است.
این دو شیوه جنگ (حمله هوایی و اعمال تحریم) مبتنی بر این فرض مشترک بوده اند که سیستم دشمن و پیامدهای حمله به اجزای آن را میتوان به طور جامع درک کرد و علاوه بر آن بر این فرض و مبناست که دشمن نمیتواند با پیامدهای آن سازگار شود.
برای مثال، برای سالیان متمادی در طول جنگ ویتنام، ایالات متحده بی وقفه برای تخریب پل "تان هوا" در ویتنام شمالی تلاش کرد و آن را نقطهای کلیدی برای سیستم تامین دشمن میدانست. سرانجام در سال ۱۹۷۲ میلادی امریکاییها موفق به نابودی آن پل شدند، اما دریافتند که ویتنامیهای شمالی سالها پیش از آن استفاده از پل "تان هوا" را متوقف کرده بودند و مسیر خطوط تدارکات را به رودخانهای مناسب در چند مایل دورتر تغییر داده بودند.
اعتقاد نابجا به کارآمدی تحریمها به عنوان یک سلاح ممکن است تا حدی به دلیل رخدادی باشد که عموما بزرگترین پیروزی آن تلقی میشود: محاصره آلمان توسط بریتانیا در جنگ جهانی اول که ظاهرا آلمانیهای گرسنه را مجبور به تسلیم کرد و به قول "کینز" "ابزاری بسیار عالی" بود. با این وجود، همان گونه که "نورمن استون" مورخ اسکاتلندی اشاره کرده بود کمبود مواد غذایی آلمان تقریبا به طور کامل به دلیل سوء مدیریت دولت بود هرچند که محاصره یک بهانه مناسب برای توجیه آن سوء مدیریت محسوب میشد.
با این وجود، پس از جنگ آن چه "وودرو ویلسون" از آن تحت عنوان "این داروی مرگبار اقتصادی، صلحآمیز و بیصدا" یاد کرد جایگاه خود را در زرادخانه کشورهایی که تا اندازهای قدرتمند بودند که از آن استفاده کنند حفظ کرد و در حقوق بین الملل تحریم به عنوان سازوکاری برای مقابله با دشمنان سرکش حفظ شد.
همان طور که پیشتر نیز تحریمها سابقه مطلوب تاثیرگذاری را از خود برجای نگذاشته اند احتمال کمی وجود دارد که نمونه تازه تحریم علیه روسیه نیز مانع از استقرار و استفاده از تسلیحات در آینده شود. تحریمها دست کم در آمریکا اکنون یک پایگاه نهادی محکم در بوروکراسی دارند در نتیجه به خزانه داری ایالات متحده اجازه میدهند تا با هزینه وزارت امور خارجه در امور امنیت ملی به یک بازیگر اصلی تبدیل شود و دامنه گستردهتر آن باعث ایجاد قبیلهای در حال رشد از وکلای انطباق دهنده تحریمها و مجازاتهای آن در بانکها و شرکتهای حقوقی شده است.
البته با فرض این که تحریمها هم چنان در برانگیختن "گرسنگی، استیصال و سرنگونی دولت" در مورد رژیم پوتین ناموفق باشند بایدن احتمالا وسوسه خواهد شد که به سلاح استراتژیک دیگری که پیشتر به آن اشاره کردم (حمله هوایی) متوسل شود. بیایید امیدوار باشیم کسی باشد که به او یادآوری کند آن سلاح تا چه میزان خوب کار کرده (کنایه از این که خوب کار نکرده است؛ م.) و چه پیامدهایی داشته است.