روزنامه خراسان با خبرنگار پیشکسوتی که خبر پرونده سعیدحنایی مشهور به عامل قتلهای عنکبوتی را منتشر کرد، مصاحبهای انجام داده است. بخشی از اظهارات سید خلیل سجادپور را میخوانید:
اولین قربانیان، «سعید حنایی» که اجساد آنان در جاده فرعی و مزرعه گوجه فرنگی منطقه خین عرب در حاشیه شهر کشف شد روز چهارشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۷۹ درج شد، اما یکی از آن اجساد درون تکهای موکت قرار داشت و در دیگری «چادر سیاه» به دور جسد پیچیده شده بود. هرکدام نیز در یک محله افتاده بود.
حتی زمانی که سومین جنایت نیز رخ داد هیچ کس به موضوع مشکوک نشد چرا که این بار قاتل جسد را درون ۴ کیسه گونی زرد رنگ گذاشته و آن را در خیابان بزرگمهر (مرفه نشینترین منطقه مشهد) و آن هم در روز روشن (ساعت ۳ بعد از ظهر) رها کرده بود.
فرضیه دیگری هم نیز که تا آن زمان قتلهای زنان را کم اهمیت جلوه میداد سوابق اعتیاد و روابط نامشروع مقتولان بود که دو جسد در حاشیه شهر رها شده بود و این فرضیه قوت میگرفت که در پاتوقهای مواد مخدر درگیر شده باشند یا به دلیل تزریق هروئین و سوء مصرف موادجان خود را از دست داده اند که اهالی پاتوق یا صاحبان منازل به دلیل ترس از دستگیری، اجساد را در حاشیه شهر انداخته اند.
پس از آن که اولین اخبار کشف اجساد، درج شد تا چند ماه بعد هیچ حادثه مشابهی رخ نداد و پرونده آن ۳ قتل هم که توسط ۳ قاضی به طور جداگانه در حال رسیدگی بود به فراموشی رسانهای رسید تا جایی که قاضی رای دادگاه را نیز درباره قتل اول صادر کرد و طبق این رای دیه مقتوله باید از بیت المال پرداخت میشد، اما پرونده تا زمان شناسایی و دستگیری عامل یا عاملان این جنایت مفتوح بود.
مرحله دیگر از دی سال ۷۹ دوباره شکل گرفت و تا روزهای آخر اسفند ادامه یافت البته در این میان اجساد مشابهی نیز در حاشیه شهر کشف شد که بعد از دستگیری عاملان آن مشخص شد جزو قتلهای عنکبوتی نبود
در دوره دوم قتلها که گویی پس از چند ماه تردید یا برنامه خاص عاملان جنایتها آغاز شده بود حدود ۵ قتل دیگر اتفاق افتاد و بدین ترتیب پلیس و دستگاه قضایی مقابل قتلهایی پیچیده قرار گرفتند که هیچ کس و به هیچ وجه تصور نمیکرد این جنایتها را یک نفر انجام بدهد. همه مسئولان و کارآگاهان متفق القول بودند که با یک باند مخوف طرف هستند یا در پس این جنایتها ماجرایی مانند قتلهای زنجیرهای وزارت اطلاعات نهفته است یا افراد ذی نفوذ و صاحب قدرت و موقعیت اجتماعی دست به چنین اعمالی میزنند.
دوره سوم این قتلها نیز از فروردین تا اوایل مرداد سال ۸۰ رقم خورد که دیگر جو وحشتناکی درشهر ایجاد شده بود و مصاحبهها و تحلیلهای گوناگون رسانه ها، مدیران، نمایندگان مجلس و افراد مشهور فشار عجیبی را به نیروی انتظامی و دستگاه قضایی وارد کرده بود. ماجرای قتل زنان خیابانی، دهان به دهان میچرخید و این گونه زنها با ترس و وحشت از خانه بیرون میآمدند.
تا وقوع ششمین قتل هنوز سریالی بودن آن هم جدی گرفته نمیشد. در تعطیلات نوروز سال ۸۰، ۱۵ قتل عمدی در مشهد رخ داد که ۳ قتل به شیوه و شکل قتلهای زنان خیابانی بود این ۳ جسد در آخرین روزهای تعطیلات یعنی ۱۲، ۱۴ و ۱۵ فروردین در حالی کشف شدند که روزهای تعطیل تاسوعا و عاشورا نیز سپری شده بود.
روزنامههای تهران بعد از انتشار یازدهمین قتل در روزنامه خراسان متوجه ماجرا شدند که با درج دوازدهمین قتل در بولوار خیام به طور خیلی جدی این اخبار را دنبال کردند و به این دلیل هم از هجدهم فروردین به بعد، جو کشور تحت تاثیر اخبار قتلهای عنکبوتی مشهد قرار گرفت تا جایی که حتی در شورای عالی امنیت ملی کشور هم ستاد ویژه تشکیل شد.
«حنایی» فردی بسیار پرخاشگر و ماجراجو بود که با انگیزه انتقام از رانندگان مسافرکش وارد این ماجرا شد. پرخاشگریهای او به حدی بود که حتی سابقه کیفری به جرم «نزاع» داشت و همین موضوع نیروی انتظامی را زیر تیغ انتقادات بی رحمانه قرار داد که چرا دستگیری فردی سابقهدار یک سال طول کشیده است.
عامل «قتلهای عنکبوتی» بعد از دستگیری گفت: وقتی همسرم با تاخیر زیاد به خانه بازگشت عصبانی شدم و از او درباره علت تاخیرش پرسیدم که او از ماجرای تعرض یک راننده مسافرکش پرده برداشت! به همین دلیل او ابتدا به کلانتری رفته و از یک راننده ناشناس پیکان شکایت کرده بود، اما چون هیچ دلیل محکم و مستندی نداشت و از سوی دیگر هم نتوانست مشخصاتی از راننده متعرض به پلیس ارائه دهد، این پرونده جدی نگرفته نشد.
حنایی هم که زنش مورد تعرض قرار گرفته بود و بسیار عصبانی و آشفته بود ساعتی بعد از دستگیری گفت، ابتدا تصمیم گرفتم تا رانندگان مسافرکش را به قتل برسانم، ولی بعد از مدتی از این تصمیم منصرف شدم چرا که با خود فکر میکردم چند تا از این رانندهها را باید بکشم! تعداد آنها خیلی زیاد است. این بود که تصمیم خود را به قتل زنان خیابانی تغییر دادم تا با کشتن آنها انتقام جویی کنم! حنایی معتقد بود اگر این زنها در حاشیه خیابانها جولان ندهند، رانندگان هم به هر زن مسافر به چشم زن بدکاره نگاه نمیکنند! این بود که فقط برای «انتقام» آدمکشی به راه انداخت.
از سوی دیگر هم حنایی آغاز مرحله دوم قتلها در زمستان سال ۸۰ را نیز فقط به دلیل خود بزرگ بینی و خودنمایی عنوان کرد و گفت: وقتی میدیدم دیگران و مردم به قتل این زنها توجه زیادی دارند من هم ترغیب شدم تا دوباره کشتن این زنها را شروع کنم چرا که بعد از قتل ۳ زن دچار تردید بودم.
او در یکی از جلسات دادگاه سخن عجیبی را بر زبان راند و در آخرین دفاعیات خود گفت: «هر وقت زن فاسدی را میدیدم جنون آنی به من دست میداد و تنها زمانی که او را میکشتم آرام میگرفتم در این حال کشتن ۱۶ زن خیابانی برای من به راحتی کشتن ۱۶ سوسک بود!».
حنایی طبق مستندات پزشکی قانونی، دارای شخصیتی ضد اجتماعی، پرخاشگر و بدون عاطفه بود و نمیتوان به او نسبت جنون داد. البته پزشک قانونی دردادگاه به دو بار فرار او از بیمارستان روان پزشکی هم اشاره کرد و گفت: «حنایی» در سالهای ۵۹ و ۶۱ در بیمارستان ابن سینا بستری شده که هر دو بار نیز از آن جا فرار کرده است و در برگه پذیرش بیمار تاکید شده که «او فردی مهاجم و پرخاشگر میباشد که مدت کوتاهی تحت درمان بود!»
ماجرای دیگری که حنایی را به سوی انتقامی هولناک کشاند این بود که او با جعل کارت بسیج، بعد از حادثه تعرض به همسرش، شماره پلاک خودروهایی که زنان خیابانی را سوار میکردند در یک فهرست یادداشت میکرد یا خودش برخی دختران و پسران را به کلانتری تحویل میداد که مجازات شوند، ولی وقتی میدید آنها زودتر از خودش از کلانتری بیرون میآمدند، بسیار عصبانی میشد و احساس حقارت میکرد که این موضوع نیز یکی از دلایل اقدام به انتقام جویی بود. او حتی کارت امر به معروف و نهی از منکر را هم طبق ادعاهای خودش در جلسه علنی دادگاه جعل کرده بود تا با استفاده از آن مانع کار رانندگان مسافرکش شود. به همین دلیل فردی پرخاشگر، ضد اجتماعی و ماجراجو وارد حوادث هولناک «انتقام» شده بود.
چون به حقشون نرسیدن یا حقشون رو خوردن به راحتی
اگر زمانی که ازون راننده شکایت کرده بود یه ادم دلسوز بود که کارش رو راه بندازه این بدبخت بیشتر ازین قاطی نمیکرد که قاتل و ادمکش بشه