پاره کردن چرخهای آمبولانس اورژانس و خالی شدن باد لاستیک توسط یکی از شهروندان، یک اتفاق تلخ را رقم زد و منجر به مرگ دختربچه دو ساله شد.
به گزارش تسنیم، حوالی ساعت ۱۴:۴۲ دقیقه روز سهشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۱ در تماس با مرکز ۱۱۵ اورژانس تهران گزارش ایست قلبی ـ تنفسی دختر بچهای دو ساله به این مرکز اعلام شد که نیروهای اورژانس در کمترین زمان ممکن خود را به محل حادثه در خیابان شهید بهشتی رساندند.
به دلیل شرایط ترافیکی این خیابان و نبود جای پارک مناسب و حال وخیم دختربچه به ناچار نیروهای اورژانس تهران برای نجات جان بیمار، آمبولانس را در خط ویژه با رعایت اصول ایمنی و تردد خودروهای دیگر پارک کردند.
تکنسینهای اورژانس که خود را به سرعت به آدرس کودک بدحال رسانند و با کودک کمجان دختربچه روبهرو شدند، بلافاصله وظیفه ذاتی خود که نجات جان یک انسان است را آغاز و اقدامات احیاء قلبی ریوی را شروع کردند.
عملیات احیاء کودک با موفقیت انجام شد و شرایط حال کودک رو به بهبودی پیش رفت، اما وقتی نیروهای اورژانس پس از عملیات احیاء، قصد انتقال بیمار به آمبولانس را داشتند، متوجه شدند دو عدد از چرخهای آمبولانس توسط فردی ناشناس، آسیب دیده و بادهای لاستیک آن خالی شده است!
نیروهای اورژانس با مشاهده این وضعیت برای انتقال بیمار درخواست حضور آمبولانس دیگری را دادند که آمبولانس دوم در محل حاضر شد، اما متأسفانه طولانی شدن روند انتقال به دلیل اتفاق به وجود آمده باعث وخامت مجدد حال کودک شده و جان خود را از دست داد و با تمام تلاشهای نیروهای اورژانس نیز کمکی بر نیامد.
گفتنی است؛ اداره حقوقی مرکز اورژانس تهران پیگیر پرونده این کودک در مراجع قضائی است.
چرا اینجوری شدیم
حالا میفهمم که چرا اینقدر بدبختیم
خدایا به ما رحم کن
به خانواده داغدارش تسلیت میگم .
انسانم آرزوست..
همه جا خوب و بد داریم
البته کسی که این کار را کرده حیوان به او شرف دارد
تهران رو از تهران بودن امثال تو درآوردن!
مگه وقتی که جرمی در شهرستان اتفاق میافته، میشه گفت شهرستانی های فلان؟!
به جرات میگم ۹۰ درصد نیستن
تهران شهری شده مصداق عینی ۷۲ ملت که هیچ هویت و فرهنگ خاصی نداره.
بس که از همه جا بهش مهاجرت شده و این مهاجرا خودشون رو تهرانی میدونن
تهرانی های اصیل یا به خارج مهاجرت کردند یا در پخش و پراکنده شدن و دیده نمیشن
گاو خشمگین
دردی است دراین سینه که همزادجهان است
ازدادودادآن همه گفتندونکردند
یارب چقدرفاصله دست وزبان است
خون می چکدازدیده دراین کنج صبوری
این صبرکه من می کنم افشردن جان است
ازراه مرو(سایه)که آن گوهرمقصود
گنجی است که اندرقدم راهروان است