اولیور رو، عکاس خبری روایتی از بازدید خود از شهر لویو اوکراین بیان کرده است.
به گزارش فرارو، این عکاس که برای چهارمین بار به لویو رفته است روایت شخصی خود را از این کشور در معرض تهاجم روسیه اینگونه بیان کرد:
با تأخیر قطار از لهستان، پس از ساعت منع رفت و آمد به شهر لویو اوکراین میرسم تا شهر را متروکه ببینم. یک سگ ولگرد - شاید یک حیوان خانگی فراموش شده - تنها نشانه زندگی است که من با عجله در خیابانهای خالی و وحشتناک به سمت هتل خود ملاقات میکنم. آن شب که سعی میکنم بخوابم، شهر آنقدر آرام است که تصور میکنم در روستایی دورافتاده ام.
این که شهری در کشوری است که در حال جنگ است، هیچ توهمی در مورد آنچه ممکن است پیدا کنم ندارم. حتی با این وجود، بازگشت نگران کنندهای به مکانی است که در سالهای اخیر به خوبی میشناسم.
این چهارمین بازدید من از لویو است. اولین بار در فوریه ۲۰۱۵ بود. در آن مناسبت پس از سفر به دونباس، در جریان آتش بس بین کییف و جدایی طلبان مورد حمایت روسیه، به شهر رسیده بودم. لویو با ترامواها و خیابانهای سنگفرش شده خود دنیایی دور از شرق صنعتی و جنگ زده را احساس میکرد.
این شهر بهعنوان پایتخت سابق استان اتریش-مجارستان، لذتهای معماری را به پایان نمیرساند و طیفی از سبکها را در بر میگیرد: رنسانس، باروک، کلاسیک، تاریخگرایی، هنر نوو و آرت دکو. پس از سالم ماندن از جنگ جهانی دوم و تحمل سالهای غفلت شوروی پس از آن، میتوانید ساعتها در اینجا قدم بزنید، در محاصره تاریخ، خود را در گرگ و میش عصر هابسبورگ تصور کنید.
تأثیر اتریش در تعداد بیپایان کافهها مشهود است که مخلوطهای بیشماری قهوه همراه با گیلاس یا اشترودل سیب ارائه میکنند. شما میتوانید روشنفکران و نویسندگانی ازجمله یوزف روت و جوزف کنراد را در زیر سقفهای طاق دار تصور کنید.
اما شاید بهترین نویسندهای که با این شهر ارتباط دارد، لئوپولد فون زاخر-مازوخ باشد. یک نجیب زاده اتریشی که رمانهای عاشقانهای نوشته که در آنها شیوه عشقی عجیبی مبتنی بر درد کشیدن عاشق از طرف معشوق وجود دارد که آن شیوه پس از وی به مازوخیسم (خود آزاری) معروف شده است.
در اولین سفرم، من به خصوص میدان اصلی رینوک پرجنبوجوش را دوست داشتم که در کنار آن ساختمانهای ایتالیایی به رنگ پاستلی قرار داشت، جایی که جوانان آخر هفتهها در آنجا جمع میشدند. اما با وجود تمام تاریخ به نمایش درآمده، روحیه جوانی شهر مرا گرفته بود. اغلب از لویو به عنوان قلب هویت اوکراینی یاد میشود و جوانانی که در اینجا ملاقات کردم نشان دهنده تمایل کشورشان برای یک اوکراین مرفهتر بودند.
در دو دیدار بعدی به لویو بازگشتم. در دوم ژانویه ۲۰۱۷، آپارتمانی را در یک ساختمان مسکونی متعلق به قرن گذشته اجاره کردم. قفل در ورودی همیشه کار نمیکرد و من هر روز صبح آپارتمان را با استفاده از اجاق سرامیکی آنتیک گرم میکردم.
آخرین بازدید من در اوایل سال ۲۰۲۰، در طی یک سفر ریلی در اروپای مرکزی بود. این یکی از آخرین مکانهایی بود که قبل از همهگیری کووید-۱۹ و قرنطینهها به همه سفرهای ما پایان داد.
اکنون که برمی گردم، پس از تهاجم روسیه به اوکراین، از بدترین اتفاق میترسم، زیرا تصاویری از تشییع جنازه و قفسههای خالی سوپرمارکتها را دیده ام. امروزه این شهر هم به عنوان یک پناهگاه امن و هم به عنوان نقطه عبور پناهندگان عمل میکند. تخمین زده میشود که ۲۰۰۰۰۰ اوکراینی از اینجا فرار کرده اند و تعداد زیادی دیگر در راه خود به لهستان و فراتر از آن از آنجا عبور کرده اند.
ایستگاه قطار با ورود قطار من شلوغ است، با افرادی که منتظر رسیدن یک شبه هستند، یا با کسانی که ایستگاه را به یک پناهگاه موقت تبدیل کرده اند. روز بعد مردم را میبینم که بیرون کلیسا جمع شدهاند و سرود میخوانند. اما آنچه من به عنوان یک مراسم تدفین دیگر در نظر میگیرم، در واقع یک مراسم جشن است، زیرا در یکشنبه عید پاک میرسم.
در واقع، من هرگز این شهر را پر جنب و جوش ندیده ام. کافهها نه تنها باز بلکه پر هستند. زوجها و خانوادهها میدان اصلی را پر میکنند. زنان و دختران گل نرگس حمل میکنند یا زیر شکوفههای گیلاس عکس میگیرند. کتابفروشان در بازار پشت کلیسای جامع دومینیکن در حال تجارت خود هستند. این شهر نامطمئن و ترسناکی نیست که انتظارش را داشتم.
نشانههای جنگ هنوز وجود دارد: آژیرهای حمله هوایی آشکار هستند. همچنین بناهای تاریخی و پنجرهها خانهها و کلیساها با تختهها مستحکم شده اند.. با این حال، در بیشتر موارد، جنگ بسیار دور به نظر میرسد. حتی زمانی که روز بعد چندین موشک به شهر اصابت کرد - که هفت نفر را کشت - مردم لویو نگران به نظر نمیرسند و زندگی ادامه دارد.
شاید این فقط نوعی آرامش باشد، یا شاید، با شکست مسکو در تلاش برای تصرف کییف، یک حس آرامش وجود دارد و فرصتی برای نفس کشیدن. امید است که هوای تابآوری پایانی مثبت برای جنگ باشد، هر چقدر هم که طول بکشد؛ و من مشتاقانه منتظرم که وقتی کشور در آرامش است دوباره شهر را ببینم.