به گزارش فرارو به نقل از مادرن دیپلماسی، برای ایران تهاجم به اوکراین ارتباط نزدیکی با ماهیت نظم جهانی کنونی دارد. ایران نیز مانند روسیه نارضایتی خود را از نحوه عملکرد نظام بین الملل از پایان جنگ سرد به این سو ابراز کرده است. به طور گسترده تر، ایران و روسیه جهان را از زاویه دید بسیار مشابهی میبینند. هر دو کشور مشتاقانه پایان جهان چند قطبی و پایان برتری ژئوپولیتیکی غرب را پیش بینی میکنند.
ایران دلایل خود را برای این گونه فکر کردن داشته است. جهان تک قطبی تحت رهبری ایالات متحده پس از سال ۱۹۹۱ میلادی ترس عمیقی از محاصره قریب الوقوع را در ایران برانگیخت و پایگاههای آمریکایی در افغانستان و عراق به عنوان شاهدی بر موجه بودن این نگرانی از سوی ایران مورد اشاره قرار میگرفت. ایران نیز مانند روسیه خود را تمدنی مجزا میداند که نه تنها باید توسط بازیگران خارجی برسمیت شناخته شود بلکه باید فضای ژئوپولیتیکی مناسبی برای نفوذ در اختیار داشته باشد.
روسیه و ایران هر دو در مورد حوزه نفوذ خود کاملا شفاف هستند. برای روسیه، این حوزه نفوذ سرزمینهایی هستند که زمانی امپراتوری شوروی را تشکیل میدادند. برای ایران حوزه نفوذ کشورهایی هستند که از خلیج فارس به مدیترانه میرسند عراق، سوریه، لبنان به علاوه یمن. هنگامی که دو قدرت امپریالیستی سابق دارای منافع استراتژیک همپوشانی برای مثال، در قفقاز جنوبی و دریای خزر هستند مفهوم منطقه گرایی را به کار میبرند. این به معنای جلوگیری از اعمال نفوذ اقتصادی و نظامی بیش از حد قدرتهای غیر منطقهای و بیشتر حول نظمی است که تحت سلطه قدرتهای هم مرز با یک منطقه است.
این موضوع تا حد زیادی توضیح میدهد که چرا ایران حمله روسیه به اوکراین را فرصتی میبیند که در صورت موفقیت میتواند پایان نظم جهانی لیبرال را تسریع بخشد. به همین دلیل است که ایران تا حد زیادی گسترش ناتو به شرق اروپا را به عنوان عامل تحریک کننده تحرکات روسیه ذکر کرده است.
رویکرد ایران در قبال اوکراین نیز تا حدی تحت تاثیر ناهنجاریهای روابط دوجانبه قرار گرفته است که عمدتا با سرنگونی یک هواپیمای مسافربری اوکراینی توسط موشکهای زمین به هوای ایران در ژانویه ۲۰۲۰ میلادی و جانباختن ۱۷۶ سرنشین آن آغاز شد.
برای ایران مانند چندین دوست و مدافع دیگر روسیه، سناریوی ایدهآل جنگی سریع در اوکراین بود که در آن کرملین به اهداف اصلی خود دست یابد.
با این وجود، جنگ طولانی پیام بدی را ارسال میکند. این موضوع نشان میدهد که نظم لیبرال به هر حال در حال افول شدیدی نبوده و خواستههای روسیه برای عصر تازهای در روابط بین الملل دور از واقعیت بوده است. جنگ ناموفق هم چنین به ایران نشان میدهد که غرب در کلیت خود از قدرت بسیار مهمی برخوردار است و علیرغم اختلافات آشکار توانایی اتحاد سریع برای دفاع از نظم مبتنی بر قوانین موجود را دارد. بدتر از آن تحریمهای یکپارچه غرب علیه روسیه پیام خوبی برای ایران به همراه نخواهد داشت و نشان میدهد غرب برای فداکاریهای اقتصادی قابل توجه توانایی دارد. به عبارت دیگر، شکست روسیه در اوکراین در واقع غرب را تقویت کرد و آن را متحدتر از هر زمان دیگری از زمان حملات تروریستی سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی علیه ایالات متحده به این سو ساخته است.
به دلیل روابط آشفته ایران با غرب، نظم لیبرال احیا شده آخرین چیزی است که ایران میخواهد. ادامه مذاکرات بر سر یک توافق هستهای احیا شده به شدت تحت تاثیر چگونگی ادامه جنگ روسیه و چگونگی ادامه واکنش ایالات متحده و اتحادیه اروپا به تجاوز روسیه علیه اوکراین قرار خواهد گرفت. ایران نگران است که روسیه شکست خورده چنان خشمگین شود که از موقعیت حساس خود برای به خطر انداختن مذاکرات هستهای که به منظور لغو تحریمهای فلج کننده غرب علیه تهران حیاتی است استفاده کند.
علیرغم حمایت لفظی از روسیه، ایران مراقب بوده که قدرت روسیه را دست بالا نگیرد. اکنون روشن نیست که کرملین به هدف بلند مدت یعنی محافظت از مرزهای غربی خود دست یافته باشد. در واقع، رژیم پوتین احتمالا برعکس عمل کرده و اکنون فنلاند و سوئد نیز خواستار عضویت در ناتو هستند. تحریمهای غرب علیه روسیه احتمالا برای مدت طولانی باقی خواهند ماند و ثبات بلند مدت اقتصادی و بقای رژیم سیاسی روسیه را تهدید میکنند.
علاوه بر این، حمایت روسیه از گروههای جدایی طلب (پس از برسمیت شناختن به اصطلاح "جمهوریهای مردمی" لوهانسک و دونتسک و دیگر بخشهای جدا شده در گرجستان و مولداوی) موضوعی است که در ایران بسیار قطبی کننده است. درست است که تغییری به سمت پذیرش موضع روسیه در مورد اوکراین صورت گرفته، اما ایران عمیقا به "اصول وستفالیایی" مبنی بر عدم مداخله در امور سایر کشورها و احترام به تمامیت ارضی متعهد است. این امر با توجه به پیشینه تحرکات گروههای جدایی طلب در مناطق حاشیهای ایران تعجب آور نیست.
بسیاری از ایرانیان با وضعیت اسفناک اوکراین ابراز همدردی میکنند و برای برخی از آنان این وضعیت تداعی کننده شکستهای ایران در جنگهای اوایل قرن نوزدهم است زمانی که سلسله قاجاریه مجبور شد بخش شرقی قفقاز جنوبی را به روسیه واگذار کنند. این بخشی از احساسات ریشه دار تاریخی و ضد امپریالیستی در ایران است.
بنابراین، ایران احتمالا از حمایت تمام قد از جاه طلبیهای جدایی طلبانه روسیه در شرق اوکراین خودداری خواهد ورزید. هم چنین، ایران در صورت امکان از حمایت روسیه در مجامع بین المللی خودداری خواهد کرد. نماد این رویکرد، نشست دوم مارس در مجمع عمومی سازمان ملل بود که ایران به جای حمایت از روسیه در مقابل رای گیری برای محکومیت تجاوز روسیه علیه اوکراین رای ممتنع داد.
عملکرد ضعیف نظامی روسیه و توانایی غرب در اقدام متفق القول و دسته جمعی هشداری برای ایران است مبنی بر آن که اگر اروپا، ایالات متحده و سایر دموکراسیها در اتحاد با یکدیگر عمل کنند ممکن است روزی فشار بیش تری از سوی غرب علیه تهران اعمال شود.