صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۴۹۵۷۸
چین نقش مهمی به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی در جهان ایفا می‌کند. شیوع کووید تهدیداتی را به همان نسبت تاثیرگذاری نقش چین ایجاد و تشدید کرده است. برخی از تلاش و تقلای چین در چنین وضعیتی خوشحال می‌شوند. با این وجود، تقلای چین در این وضعیت باید همه ما را نگران و عصبی سازد.
تاریخ انتشار: ۲۰:۴۱ - ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۱

فرارو- لری الیوت روزنامه نگار و نویسنده بریتانیایی بر مسائل اقتصادی تمرکز دارد. او سردبیر بخش اقتصاد روزنامه گاردین است. از الیوت هفت کتاب در مورد موضوعات مرتبط با اقتصاد منتشر شده است. زمینه‌های مورد علاقه الیوت جهانی شدن، تجارت، اروپا، توسعه و رابطه بین اقتصاد و محیط زیست است. الیوت یکی از منتقدان صریح اتحادیه اروپا است. او مقالاتی را برای «گاردین» به نگارش درآورده است از جمله «برگزیت رد جهانی شدن است».

به گزارش فرارو به نقل از گاردین، چین در طول ۳۰ سال گذشته در داستان جهانی شدن نقشی محوری داشته است، اما اکنون در حال مبارزه و تقلا است. بیش از دو سال پیش اولین مورد ابتلا به کووید -۱۹ در ووهان پرجمعیت‌ترین شهر آن کشور شناسایی شد.

از آن زمان به این سو قرنطینه‌های شدید و مدام در چین اعمال شده است.

رشد اقتصادی چین نیز کندتر شده و این تنها به دلیل محدودیت‌های سخت گیرانه اعمال شده توسط «شی جین پینگ» رئیس جمهوری چین که بر آن سخت گیری نیز اصرار دارد نبوده است. نقص موجود در مدل اقتصادی چین همراه با جو ژئوپولیتیکی خصمانه‌تر به این وضعیت دامن زده است.

برخلاف ایالات متحده، بریتانیا یا منطقه یورو، چین با مشکل تورمی که بانک‌های مرکزی را وادار به افزایش نرخ بهره کرده مواجه نیست. برعکس، بانک خلق چین در حال سهل گیری در سیاستگذاری‌ها برای تحریک رشد اعتبار است.

ظهور چین به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی سرانجام پس از بحران مالی جهانی در فاصله سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ میلادی به رسمیت شناخته شد. در آن زمان ایالات متحده با ناتوانی بانک‌هایش از عملکرد عادی قادر به انجام وظیفه سنتی خود به منظور خروج اقتصاد جهانی از رکود نبود. در عوض، نقش لوکوموتیو به چین رسید که از طریق سرمایه‌گذاری عمومی و توسعه اعتبار اقتصاد آن کشور تقویت شد. چین با جذب کالا‌های آلمان و ژاپن رشد اقتصادی با نرخ دو رقمی خود را ثبت کرد.

این سیاست هزینه‌هایی اقتصادی و سیاسی را به همراه داشت. هزینه اقتصادی آن بود که چین حجم عظیمی از بدهی تولید کرد که باعث رونق املاک شد. بدهی‌های غیرمالی به عنوان سهمی از تولید سالانه اقتصاد (تولید ناخالص داخلی) از زمان پیش از بحران مالی جهانی بیش از دو برابر شده و به ۲۹۰ درصد تولید ناخالص داخلی رسیده است. مشکلات غول املاک اورگرند (دومین شرکت توسعه دهنده املاک چین) و سقوط ارزش سهام آن آسیب‌پذیری اقتصاد در برابر بحران بدهی را به نمایش گذاشت.

درک هزینه سیاسی نیز آغاز شد. در ایالات متحده ترس از این که چین تهدیدی برای هژمونی اقتصادی آمریکا شود ایجاد شد. واشنگتن در دهه ۱۹۸۰ میلادی نگران تهدید متوجه از جانب ژاپن بود، اما چین بازی و معادله‌ای کاملا متفاوت بود. در ابتدا در واشنگتن فرض بر این بود که با ثروتمندتر شدن چین نظام سیاسی آن کشور نیز دموکراتیک‌تر می‌شود.

رویکرد تندروانه «شی جین پینگ» سیاستمداران آمریکایی را از باور به این تصور و ذهنیت منصرف کرده است. در نتیجه، روند جهانی شدن ابتدا متوقف شد و سپس به سمت معکوس رفت.

ایالات متحده تحت رهبری ترامپ محافظه کار شد و شرکت‌ها را تشویق کرد که تولید خود را به خانه بازگردانند. صدای گلایه‌ها و انتقادات درباره دزدی ثبت اختراع چینی و سرقت مالکیت معنوی بلندتر شد. ایالات متحده بر متحدان خود، از جمله بریتانیا فشار آورد تا سرمایه‌گذاری داخلی چین در بخش‌های خاص را ممنوع کنند.

این روند سپس با شیوع کرونا تشدید شد روندی که غرب را نسبت به قرار گرفتن در معرض زنجیره‌های تامین طولانی که از چین شروع می‌شود محتاط‌تر ساخت. در حالی که چین در نهایت از قرنطینه‌های کووید -۱۹ خارج خواهد شد محدودیت‌های اخیر اعمال شده در شانگ‌های و نقاط دیگر بر نگرانی‌ها افزوده است. از اوایل سال ۲۰۱۷ میلادی زمانی که شی در مجمع جهانی اقتصاد در داووس به عنوان مدافع جهانی شدن ظاهر شد به نظر می‌رسد زمان بسیار زیادی گذشته باشد.

نتیجه همه این موارد آن است که به نظر می‌رسد نرخ رشد چین کند خواهد شد. رشد ضعیف‌تر و رویکرد نابردبارانه در برابر کووید بستر و زمینه را برای مخالفت‌های سیاسی و سرکوب آن در چین فراهم می‌سازد. مشکلات اساسی اقتصاد چین ممکن است بدتر شوند به خصوص اگر مقام‌های چینی این دیدگاه را داشته باشند که رشد نامتعادل بهتر ازعدم رشد است.

بسیاری در غرب و به ویژه در ایالات متحده از تماشای ناراحتی چین لذت خواهند برد. این روز‌ها که هیچ موضوعی بسیاری از دموکرات‌ها و جمهوری خواهان را با یکدیگر متحد نمی‌کند دشمنی با پکن به فصل مشترک آنان تبدیل شده است.

جنگ تجاری دونالد ترامپ منجر به سرد شدن قابل توجه روابط امریکا و چین شد و در دوران جو بایدن نیز این رابطه سرد باقی مانده است. واشنگتن باید مراقب باشد و مشخص سازد که چه می‌خواهد. چین یک اقتصاد عظیم است و یک سقوط اقتصادی تمام عیار به اندازه یک بحران دیگر مشابه وام مسکن در ایالات متحده یا فروپاشی یورو برای جهان مضر است.

با این وجود، دلیل دیگری برای نگرانی وجود دارد. همانطور که «چارلز دوما» در گزارشی برای موسسه پژوهشی «تی اس لومبارد» خاطرنشان ساخته ادغام کامل چین در اقتصاد جهانی از اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی عامل کلیدی افزایش مداوم قیمت سهام در وال استریت بوده است.

دوما می‌گوید که حدود ۱۰۰ سال گذشته را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: دوره سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۹۱ میلادی و دوران پس از جنگ سرد. دوره اول شامل دو جنگ جهانی بود رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ میلادی و تورم شدید دهه ۱۹۷۰ میلادی با جایگزینی برای سرمایه داری که همیشه از سوی کمونیسم ارائه می‌شد سپری شده بود.

دوره دوم شاهد پیروزی سرمایه داری بر کمونیسم بود و پس از آن شرکت‌های غربی به چین رفتند جایی که هزینه‌های نیروی کار کمتر بود. سود کسب شده توسط شرکت‌ها افزایش یافت و احتمال ریسک پول برای سرمایه گذاران کاهش یافت. ریسک اصلی در بازار‌های فعلی برای سرمایه گذاران تبعات تهاجم روسیه به اوکراین همراه با اختلافات بین ایالات متحده و چین و جهانی زدایی است که می‌توانند برای سرمایه گذاران تهدیدی واقعی باشد است وضعیتی که می‌تواند به یک جنگ سرد جدید تبدیل شود.

در ۱۰۰ سال گذشته چهار رکود بازار سهام وجود داشته است: سقوط وال استریت در سال ۱۹۲۹ میلادی، ترکیدن حباب سهام ژاپن در سال ۱۹۹۱ میلادی، ترکیدن حباب دات کام یک دهه پس از آن و بحران مالی جهانی. ارزش بازار‌های سهام در هفته اخیر به شدت افت کرده‌اند و فرض بر این است که مانند همیشه دوباره به حالت سابق باز می‌گردند. با این وجود، واقعیت این است که جهان جای پرخطرتری نسبت به زمان گذشته و چین یکی از دلایل بزرگ آن است.

ارسال نظرات