صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۴۸۶۳۲
بر خلاف شوافه، هیام سرنوشت دخترش را پذیرفت و پس از مدت‌ها انتظار پذیرفت که برای دخترش ایناس مراسم تشییع جنازه برگزار کند و امروز تمام امیدش به یافتن جسد اوست.
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۴ - ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۱

در روستایی دورافتاده در شمال شرق سوریه، «شوافه خضر» گریان نمی‌پذیرد که دریا دخترش «جاندا» را دریا بلعیده است، دختری که در میان ده‌ها نفری بود که تصمیم گرفتند با قایق از شمال لبنان به اروپا برسند.

به گزارش فرارو، این زن در حالی که در خانه خود نشسته بود به خبرگزاری فرانسه گفت: من هر شب منتظر او خواهم بود و به درگاه پروردگار جهانیان دعا می‌کنم که در آرامش و در مکانی امن باشد.

شوافه (۶۰ ساله) با وجود اینکه دخترش مفقود است، از برگزاری مراسم ختم سرباز می‌زند و حتی پسرش را با پیشنهاد تسلیم شدن به عمل انجام شده و پذیرش مرگ خواهرش در اثر غرق شدن، از خانه بیرون کرده است.

این زن که چهره غمگینش غرق در چین و چروک شده بود، می‌افزاید: او ممکن است در یک ساحل گم شده باشد.

چند هفته پیش، جاندا سعید (۲۷ ساله) و ایناس عبدالسلام (۲۳ ساله) سوریه را به مقصد لبنان ترک کردند و در آنجا سوار قایق شدند که امیدوار بودند آن‌ها را به اروپا برساند تا با نامزد‌های خود در آلمان ملاقات کنند و معاملات ازدواج خود را با آن‌ها تکمیل کنند.

اما این سفر که از شب ۲۳ آوریل آغاز شده بود، به زودی با غرق شدن قایق در سواحل طرابلس لبنان پایان یافت.

به گفته سازمان ملل، ۸۴ نفر در این قایق بودند که ۴۵ نفر از آن‌ها نجات یافتند و ۱۱ نفر آن‌ها سوری بودند، در حالی که فقط ۸ جسد پیدا شد. حدود ۴۰ نفر هنوز مفقود هستند که ۸ نفر از آن‌ها سوری هستند، از جمله جاندا و ایناس.

مادر جاندا هربار که به عکس دخترش نگاه می‌کند شروع به گریه می‌کند.

مادر داغدار آخرین ساعات با دخترش را به یاد می‌آورد و میگوید: آه مامان، آه، مامان. او می‌گوید دخترش کیفش و روسری عطرآگین من را با خود برد.

وی در آستانه سفر دخترش اقدام به برگزاری جشن حنا که یک سنت موروثی برای عروس با لباس قرمز است در حضور دوستانش نمود و در این مراسم دستانش را با حنا تزیین کردند.

از اتاق نشیمن او در حالی که نفس عمیقی می‌کشد اشک هایش را با حجاب آبی اش پاک میکند. کلیپی را روی موبایلش باز می‌کند که دخترش را در حال رقصیدن با دوستانش در حین جشن حنا نشان می‌دهد.

مادر می‌گوید دستش حنا گذاشتم و کف دستش یک لیره طلا و انگشتری به انگشتش کردم... حالم خوش بود... امروز روزی نیست که بر او گریه نکنم.

این مادر نمی‌دانست که جاندا چگونه به سراغ نامزدش در آلمان می‌رود. وی با بیان اینکه اگر می‌دانستم او به این شکل سفر می‌کند، جلوی او را می‌گرفتم افزود: حتی اگر وزن آن را به من طلا می‌دادند، جرأت اجازه این کار را نمی‌دادم.

بر خلاف شوافه، هیام سعدون ۴۲ ساله سرنوشت دخترش را پذیرفت و پس از مدت‌ها انتظار پذیرفت که برای دخترش ایناس مراسم تشییع جنازه برگزار کند و امروز تمام امیدش به یافتن جسد اوست.

هیام در داخل خیمه عزاداری در شهر قامشلی عکس دخترش، عروس را در دست دارد و به خبرگزاری فرانسه می‌گوید: دخترم از نامزدی خود خوشحال شد... آرزو داشتم او را با لباس عروسی ببینم.

او افزود: من قبلا او را در خانه با فرزندان و خانواده اش تصور می‌کردم ... اما امروز امیدوارم که عروسی او در بهشت باشد.

دلتنگی قلب هیام را می‌فشارد، به خصوص که دخترش همیشه به او گفته است که به سوریه که درگیر جنگ است و سختی‌های زیادی را برای خانواده اش رقم زده است بازنخواهد گشت. اما مادر داغدار هرگز انتظار نداشت که دخترش به این سرنوشت دچار شود.

هیام با دستانش عکس دخترش را پاک می‌کند و می‌گوید: او مانند بسیاری از کسانی که قبل از او سفر کرده‌اند، به دنبال زندگی بهتر در اروپا بود. گاهی به من می‌گفت: احساس می‌کنم اگر بروم، دیگر برنمی‌گردم.

 
 
 
 
ارسال نظرات