فرارو- چیتارمن دوم (یا چَتَرمن) (Chitarman II) یکی از نقاشان مشهور تاریخ هندوستان است که در سالهای سلطنت محمدشاه گورکانی یعنی در حدود سالهای ۱۷۱۹ تا ۱۷۴۸ میلادی برجستهترین نقاش دربار بود. این دوران مقارن است با سالهای زوال سلطنت صفوی و ظهور نادرشاه افشار.
به گزارش فرارو؛ یکی از مهمترین ویژگیهای حکومت گورکانیان توجه چشمگیر آنها به هنرهای مختلف از جمله شعر، خطاطی، نقاشی و معماری بود. گورکانیان با اینکه خود مسلمان بودند، اما در حکومت بر سرزمین هزارفرهنگ هندوستان تا حد زیادی با تساهل رفتار میکردند و این شیوۀ حکمرانی خودش را در غنای هنری دربار نیز نشان داده بود. هنر دربار گورکانی ترکیبی حیرتانگیز و دلنشین از عناصر ایرانی و اسلامی، هندو، چینی، مغولی و حتی مسیحی بود.
نقاشی موسوم به «عاشقان و معشوقان» که در سال ۱۷۳۵ میلادی (۱۱۴۷ قمری) کشیده شده نمونهای از این ترکیب دیدنی میان عناصر فرهنگی متفاوت است. این نقاشی شامل صحنههای متفاوتی است که عشاق معروف ادبیات فارسی (مثل شیرین و فرهاد، لیلی و مجنون و حتی یوسف و زلیخا) و ادبیات هندی (مثل شاه نالا، رانجا و برخی دیگر) را به تصویر کشیده است. توضیحاتی که روی این نقاشی نوشته شده به زبان فارسی هستند که در آن زمان زبان رسمی دربار هند بود.
یکی از جالبترین صحنههای این نقاشی مربوط به خواجه حافظ و شاخ نبات است. بر اساس یک برداشت عامیانه از برخی ابیات حافظ، او در جوانی عاشق شخصی بوده که نام یا صفتش شاخ نبات بوده است. جالب توجه است که چیتارمن چهرۀ حافظ را با شمایلی کاملا ایرانی و متفاوت از چهرۀ عشاق هندی به تصویر کشیده است. بر خلاف نقاشیهای معاصری که معمولا از چهرۀ عارفان و شاعران دیدهایم در اینجا حافظ سر و وضع آشفته و ژولیدهای ندارد بلکه دستاری سبزرنگ به سر دارد و محاسن کاملا مرتبی هم دارد که چهرۀ او را بیشتر به تصویرسازیهای معاصر از قدیسین و اولیاء شبیه کرده است. البته چهرۀ معشوقها اغلب شبیه هم است و شاخ نبات هم تفاوت خاصی با معشوقهای هندی یا حتی زلیخا ندارد.
در صحنۀ مربوط به لیلی و مجنون، سیمای مجنون تکیده و تقریبا عریان است و انگار حتی توان برخاستن ندارد. او در این صحنه سورۀ «اخلاص» را روی ورقی نوشته و ظاهرا دارد آن را به لیلی تقدیم میکند.
شیرین و فرهاد تراژیکترین صحنۀ این نقاشی است که پیکر بیجان فرهاد و سوگواری شیرین و ندیمههایش در مرگ او را به تصویر کشیده است.
در صحنۀ مربوط به یوسف و زلیخا، داستان زنان مصری و بریدن دستها نشان داده شده است. خود نقاش در توضیح این صحنه و در سمت چپ تصویر یوسف نوشته است: «نشستن حضرت یوسف پیغمبر و کفبریده و مدهوش شدن زنان مصر». در این تصویر برخی از زنان مصری با چشم بسته ترسیم شدهاند که نشانۀ از هوش رفتن آنهاست.
رانجا هم نمونهای از عشاق ادبیات سانسکریت است که در این نقاشی حضور دارد. رانجا جوان چوپانی بود که دختر یک خانوادۀ ثروتمند به اسم هیر، نوای سحرانگیز فلوتش را شنید و دلباختۀ او شد.
دو ایوان مسقف هم در این نقاشی وجود دارند که با فرش و پشتیهای رنگارنگ آراسته شدهاند، اما هیچ کس در آنها حضور ندارد. این فضاهای خالی از یک نظر شاید گیراترین و مسحورکنندهترین قسمتهای نقاشی باشند. انگار نقاش بعد از به تصویر کشیدن چندین ماجرای عاشقانه و چندین مواجهۀ شورانگیز میان عشاق معروف تاریخ، فضایی را برای خیال مخاطب باز گذاشته است تا صحنهای عاشقانه و ابدی از زندگی خودش را هم در گوشهای از این مجلس خیالانگیز و پر افسون تصور کند.
اندازۀ این نقاشی 41 در 29 سانتیمتر است و با آبرنگ مات و طلا روی کاغذ کشیده شده است. این اثر در حال حاضر در موزۀ هنر کلیولند نگهداری میشود.