در این یادداشت به سه پرسش، پاسخهایی کوتاه میدهیم: چرا چنین نتیجهای را یک فاجعه بزرگ و محتمل دانسته و چرا با وجود این، چنین نتیجهای را «ناممکن» میشماریم؟ اما با این حال، بر آن هستیم که نتیجه انتخابات هرچه باشد، باز هم با یک «فاجعه» روبرو هستیم؟
پاسخهای ما اینها هستند:
انتخاب مارین لوپن یک فاجعه ویرانگر برای فرانسه، اروپا، جهان است، به این دلیل ساده که موقعیتی بسیار سختتر از «برگزیت» در بریتانیا (خروج این کشور از اتحادیه اروپا) و انتخاب «دونالد ترامپ» (دوقطبی شدن حاد این کشور) خواهد داشت؛ و این، آخرین بخش از سناریویی است که پوتین دستکم از سال ۲۰۱۲، برنامهریزی کرده بود تا بریتانیا را در میان مدت به تجزیه و تخریب اقتصادی و سیاسی بکشاند (از یک سو با جدا شدن اسکاتلند و ایرلند که طرفدار باقی ماندن در اتحادیه اروپا هستند و از سوی دیگر با شوک اقتصادی خروج از حوزه یورو) و با پایان دادن عملی به امپراتوری آمریکا (خروج تدریجی از پهنه جهان و انفرادگرایی اقتصادی و نظامی و مرجعیت دلار و تشتت باورنکردنی و مسموم کردن حوزه داخلی سیاسی این کشور با تقویت نظریههای توطئه، تضعیف رسانهها و تقویت راست افراطی سفید پوست، اوانجلیست و پوپولیست در آن) بدین ترتیب به باور پوتین دست چین و روسیه و هند و برزیل و اروپای شرقی بازگذاشته میشد تا آغاز به برقراری یک نظم جدید پوپولیستی، ضد روشنفکرانه، اقتدارگرا و به شدت نولیبرال کنند. معماری پس از جنگ جهانی دوم را به صورت رادیکال تغییر دهند.
این فرایند محیطی حیاتی و بسیار مساعد برای بازگرداندن روسیه به موقعیت پیش از سقوطش در ۱۹۹۰ ایجاد میکرد. باید توجه داشت که مارین لوپن نه تنها در دیدگاههای پوپولیستی، ضد دموکراتیکش و فساد مالیاش، به پوتین نزدیک است که به شدت با اتحادیه اروپا، ناتو و جهانی شدن مخالف است و طرفدار بازگشت به مرزهای ملی است، و با درگیری با روسیه یا دفاع از اوکراین یا گسترش ناتو و اصولا شرکت در آن، برای اروپا، نیز مخالف است.
شعار اساسی او در این انتخابات سوء استفاده از موقعیت اقتصادی نابسامان مردم فرانسه و هدایت آن به سوی یک نظریه نژاد پرستانه ملیگرا (نظیر ترامپ) است که اسلامهراسی در مرکز آن است؛ و برای پیاده سازی این نظریه باید نه تنها احزاب متعارف چپ و راست فرانسه (کمونیستها، سوسیالیستها و گلیستها) به طور کامل از میدان خارج شده و تیر خلاصشان را دریافت کنند، بلکه قانون اساسی و جمهوری پنجم دوگل، عملا با اصلاحات زیاد در قانون اساسی با محوریت مبارزه با مهاجرت غیرمسیحی فرانسه و عناصر ویشیستی (نازیستی) تخریب گردد.
این امر فرانسه را وارد دورهای گسترده از خشونتهای بی پایان قومی - نژادی همراه با خشونتهای ناشی از فقر و تبعیض خواهد کرد. جمعیت بزرگ مسلمانان فرانسه (بیش از شش میلیون) واکنش شدیدی در برابر لوپن نشان خواهند داد؛ و از این گذشته اتحادیه اروپا از یکی از دو پایه اساسیاش (در کنار آلمان) در اقتصاد جدا خواهد شد و این یعنی «برگزیت» به توان ده. پایان ناتو و پایان نزدیکی با آمریکا آن هم در میانه یک جنگ که اروپا بیش از هر زمانی به آمریکا احتیاج دارد.
در سطح جهانی نیز لوپن جبهه روسیه، چین، هند، مجارستان، صربستان و لهستان را تقویت خواهد کرد و میتوان اطمینان داشت که با عقب گردی بزرگی در دموکراسی به ویژه در جهان سوم روبرو خواهیم شد. اما این فاجعه هر چند «محتمل» (با احتیاط بسیار سیاسی) است، زیرا هرگز راست افراطی در فرانسه تا این حد رشد نکرده بوده که در حد چهل درصد آرا قرار بگیرد، به دلایل بسیار زیاد اجتماعی و سیاسی و اقتصادی (سرمایههای بزرگ) نیز باید «ناممکن» فرض گرفته شود: این پاسخ کوتاه پرسش دوم بود.
دقت کنیم که از وال استریت تا بازارهای سرمایه فرانسه، بریتانیا، و آلمان در این شرایط - که چشمانداز تبدیل روسیه به یک قدرت منطقهای هستهای (نظیر پاکستان و هند) به دلیل بلاهت عظیم پوتین در ماجراجویی اوکراینی اش، ممکن شده- انتخاب یک فرد بیتجربه دست راست افراطی، شخصیتی در حد رئوسای کشورهایی، چون برزیل و صربستان و مجارستان و لهستان، غیر قابل قبول و تقریبا ناممکن است.
و سرانجام پاسخ کوتاهی به پرسش سوم: اینکه چرا هر نتیجهای از این انتخابات بیرون بیاید، که قاعدتا پیروزی ماکرون با فاصلهای در طیف ده تا پانزده در صد خواهد بود، یک فاجعه است، دلیل این است: این اتفاق نه فقط راست افراطی را در پهنه سیاسی فرانسه نهادینه میکند، بلکه تیر خلاص به احزاب متعارف چپ و راست فرانسه نیز شلیک خواهد کرد و از این گذشته، پیروزی ماکرون یعنی پیروزی کاندیدای نولیبرالیسم بازارهای مالی که احتمالا با تشنجهای بیشمار فرودستان شهری از همان ماههای نخست پس از انتخابات همراه خواهد شد.
*مدیر موسسه انسانشناسی و فرهنگ و استاد دانشگاه تهران