صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۴۵۰۱۳
فرزندان این افراد احساس می‌کنند که به پایان خط رسیده‌اند و باید مرز‌های خود را با پدران جدا کنند تا در آینده بتوانند زندگی بی‌مشکلی داشته باشند. آنان خود را پاسخگوی رفتار پدران خود نمی‌دانند، حتی اگر از رانت و ثروت و قدرت آنان بهره‌مند شده باشند.
تاریخ انتشار: ۰۸:۲۲ - ۳۱ فروردين ۱۴۰۱

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: اگر به اول انقلاب برگردیم و زندگی آن دسته از فعالان انقلابی را مرور کنیم که فرزندان آنان در زمان انقلاب به سن بلوغ رسیده بودند و نقش سیاسی در جامعه داشتند، متوجه می‌شویم که در اغلب موارد این فرزندان نیز فعال سیاسی و انقلابی هستند، حتی رادیکال‌تر از پدران و در مجموع یا در خط پدر هستند یا اگر هم در نقطه دیگری قرار دارند، ناشی از تفاوت نگرش است و نه در اصل انقلابی بودن. برای نمونه فرزندان برخی از آنان گرایش‌های سیاسی چپ یا مجاهدینی داشتند ولی در هر حال سیاسی - انقلابی محسوب می‌شدند.

ولی اکنون ماجرا فرق کرده است. فرزندان آنانی که در مصادر امور هستند، اغلب تفاوت رفتاری چشمگیری با پدران خود دارند. برخی دنبال مادیات و زندگی رفته‌اند، اعم از اینکه از راه‌حلال و کوشش خود باشد یا از طریق سوءاستفاده و رانت. این‌ها ممکن است در گرایش‌های فرهنگی، همچنان نزدیک به مشی پدران باشند.

برخی دیگر مسیر فرهنگی متفاوتی را دنبال کرده‌اند، ولی حرمت پدران را حفظ می‌کنند و خودنمایی ندارند. این دسته زندگی خود را از هر جهت جدا کرده و بی‌سر و صدا راه خود را می‌روند. دسته سوم کسانی که نه‌تنها راه خود را جدا کرده‌اند، بلکه نمایش هم می‌دهند و به‌طور کلی با ارزش‌های مورد قبول پدران خود در عمل و رفتار نیز مقابله می‌کنند.

این تفاوت نسلی در مدیران کشور محصول چیست؟ مواردی از این وضعیت را پیش از انقلاب نیز شاهد بودیم. کاترین عدل و بهمن حجت‌کاشانی و علی پاتریک پهلوی از جمله موارد مشهور در میان مقامات بودند که دو نفر اول در جریان درگیری مسلحانه کشته شدند. ولی اکنون روند رو به افزایشی را در بروز این پدیده شاهد هستیم. به‌طور قطع تحلیل آن نیازمند مطالعه جدی است.

شاید بتوان گفت که این پدیده بازتابی است از آنچه در متن جامعه در حال رخ دادن است. انتشار عکس‌هایی از زندگی‌های مجلل، حضور در محل‌های نامتعارف، استفاده از خودرو و لباس‌های عجیب و بعضا شغل و ظاهر‌های نامناسب با ارزش‌های پدران و حتی ازدواج‌های پر سر و صدا، نشان می‌دهد که شاهد یک نسل جدید از افراد در تضاد و تعارض و تقابل عملی با نسل پدران آنان هستیم. نسل جدیدی که اصرار دارد اعلام حضور نماید و از طریق شبکه‌های اجتماعی خود را معرفی می‌کند.

از سوی دیگر انتشار این سبک از زندگی آنان، نوعی نفرت و کینه را نزد مردم نسبت به آنان و در مراتبی بالاتر نسبت به پدران آنان ایجاد کرده است. پدرانی که تا همین چند سال پیش کوچک‌ترین انحراف سلیقه‌های جوانان جامعه را در سبک زندگی از معیار‌های رسمی محکوم می‌کردند، اکنون با واقعیتی روبه‌رو هستند که فرزندان خودشان به انتهای آن سبک زندگی که متعرض آن بودند، رسیده‌اند.

این وضعیت خواننده را به یاد آن حکایت معروف گلستان سعدی می‌اندازد که منجمی بی‌خبر از آنچه در خانواده خود می‌گذشت، بود و در عین حال دنبال شناخت کهکشان بود، حکیمی به او گفت: «تو بر اوج فلک چه دانی چیست/ که ندانی که در سرایت کیست؟»

این شکاف فکری و رفتاری مرتبط با تفاوت در اعتقادات و ارزش‌ها، سبک زندگی، بهره‌مندی از مادیات و... از این قبیل میان دو نسل است.

شاید بتوان آن را نوعی عصیان و واکنش نسبت به سخت‌گیری‌های این پدران نیز دانست، شاید هم این وضعیت واکنشی باشد از سوی نسل جوان نسبت به نفاق و دورویی پدران خود که فرزندان آنان بهتر از هر کسی از آن آگاهی دارند و از طریق بروز این رفتارها، از پدران خود انتقام می‌گیرند و الا کمتر فرزندی حاضر می‌شود که رفتاری از خود نشان دهد که به صورت زشتی علیه موقعیت و مدعا‌های پدر یا خانواده‌اش باشد.

البته دلایل دیگری نیز برای این رفتار می‌توان در نظر گرفت. یک وجه آن تغییرات شدید ارزشی در نسل فرزندان است، در حالی که پدران همچنان دُگم و متصلب رفتار می‌کنند. فرزندان در واکنش به آنان کلیت نظام ارزشی گذشته و پدران را بی‌ارزش و پوچ تلقی کرده و مورد سوال قرار می‌دهند و نوعی پوچ‌گرایی را در برابر اصول ایدئولوژیکی پدران ترویج می‌کنند.

این وضعیت در جوامع دیگر نیز کمابیش به وجود آمده، رمان پدران و پسران نویسنده مشهور روسی ایوان تورگنیف بازتاب همین وضعیت در قرن ۱۹ روسیه است. فرزندان علیه حکومت، دین، خانواده و هر نظم اجتماعی دیگر قیام می‌کنند و همه ارزش‌های آن‌ها را به چالش می‌کشند و این را آشکارا ابراز می‌کنند.

یک علت فرصت‌طلبانه نیز برای این رفتار می‌توان بیان کرد. فرزندان این افراد احساس می‌کنند که به پایان خط رسیده‌اند و باید مرز‌های خود را با پدران جدا کنند تا در آینده بتوانند زندگی بی‌مشکلی داشته باشند. آنان خود را پاسخگوی رفتار پدران خود نمی‌دانند، حتی اگر از رانت و ثروت و قدرت آنان بهره‌مند شده باشند.

ارسال نظرات