صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۴۴۷۱۸
سید نادر نوربخش، دکترای جغرافیای سیاسی و کارشناس مسائل اروپا در گفتگو با فرارو بررسی می‌کند:
«به نظر من دلیل اصلی اوج گیری جریان راست افراطی در فرانسه، شدت گرفتن "بحران مهاجران" است. زیرا مهاجران خارجی به دنبال ورود خود به این کشور، نوعی هراس را در دل افرادی که به شدت از وضعیت کشورشان ناراضی هستند و اساسا به احزابِ اصلی آن هم اعتماد ندارند، ایجاد می‌کنند. این دسته از افراد به طور خاص معتقدند که مهاجران اقدام به تضعیف فرهنگِ و هویت ملی فرانسه می‌کنند و مشکلات و تبعات اجتماعی و اقتصادی زیادی را نیز به فرانسه تحمیل می‌کنند.»
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۷ - ۰۳ ارديبهشت ۱۴۰۱

فرارو- همزمان با کشیده شدنِ انتخابات ریاست جمهوری فرانسه به دور دوم (قرار است این دور در تاریخ چهارم اردیبهشت ماه برگزار شود)، بسیاری از ناظران و تحلیلگران به طرح گمانه زنی‌های مختلفی در مورد پیروز نهایی این انتخابات می‌پردازند.

به گزارش فرارو، در این راستا، تحلیل‌های مختلفی نیز در مورد تاثیرات تداوم حضور "امانوئل مکرون" رئیس جمهور مستقر فرانسه در قدرت و یا انتخاب "مارین لوپن" از جناح راست افراطی فرانسه و حزب جبهه ملی این کشور به عنوان رئیس جمهور احتمالی جدیدِ فرانسه مطرح می‌شود. با این همه، یکی از نکاتی که به طور خاص تحلیلگران عرصه سیاست فرانسه به آن توجه ویژه‌ای را معطوف کرده اند این است که انتخابات جاری در فرانسه، تا حد زیادی به جلوه‌ای از اوج گیری قابل توجهِ پایگاه اجتماعی احزاب راست افراطی این کشور تبدیل شده است.

احزابی که به طور خاص اکنون، مارین لوپن را به عنوان نامزد اصلی خود در رقابت با امانول مکرون می‌بینند. در واقع، اوج گیری این احزاب در غیاب احزاب سنتی چپ و راست فرانسه، سوال‌های زیادی را در عرصه سیاست و جامعه فرانسه ایجاد کرده است.

فرارو در گفتگو با "سید نادر نوربخش" دکترای جغرافیای سیاسی و کارشناس مسائل اروپا، به طور خاص به ریشه یابی دلایل اوج گیری جریان راست افراطی فرانسه پرداخته است. مشروح گفتگو با سید نادر نوربخش را در ادامه بخوانید:

مهمترین محرک‌ها و دلایل اوج گیری جریان راست افراطی در فرانسه که نمود عینی آن را در انتخابات جاری ریاست جمهوری این کشور مشاهده می‌کنیم، چه می‌دانید؟
اوج گیری راست افراطی در فرانسه را بایستی بخشی از یک روند کلی دانست که اکنون در حدود سه دهه است که در اروپا جریان دارد و در چهارچوب آن، شاهد قدرت گیری و اوج گیری احزاب راست افراطی به خصوص از نوع احزاب پوپولیستِ رادیکال هستیم که به طور خاص حزب جبهه ملی فرانسه یعنی حزب متبوع "مارین لوپن" نیز جز آن به حساب می‌آید. اگر بخواهیم به علت اصلی این موضوع به صورت خلاصه اشاره کنیم، در واقع باید به مساله "مهاجرت" اشاره داشته باشیم.

از دهه ۱۹۸۰ به بعد، ما شاهد تغییراتی در وضعیت سیاسیِ به ویژه اروپای غربی بودیم که در قالب آن یکسری احزاب روی کار می‌آیند که محوریت اصلی گفتمان سیاسی آن ها، مخالفت با ورود مهاجران خارجی به فرانسه و ترویج نوعی دیگری‌ستیزی و یا بیگانه هراسی است. در واقع، از این طریق سعی می‌شود که مشکلات جامعه به گردن همین مهاجران انداخته شود. جدای از بحث مهاجر ستیزی، موضوع ملی گرایی نیز به شدت از سوی احزاب مذکور مورد تاکید قرار می‌گیرد. ملی گرایی که آمیخته با بیگانه‌هراسی است و از آن با عنوان "بومی گرایی/Nativism "یاد می‌شود.

در کنار این ها، این جریان فکری انتقاد‌هایی جدی را به نخبگان حاکم و جریان‌های اصلی سیاسی در فرانسه نیز (همان احزاب سنتی و ساختار-نهاد‌های فرانسوی) به دلیل مدل حکمروایی آن‌ها مطرح می‌کنند. همچنین، پوپولیسم نیز از جمله ویژگی‌های این جریان محسوب می‌شود که در واقع در قالب آن، مردم به مثابه موجودیت‌هایی همگن در نظر گرفته می‌شوند که نخبگانِ فاسد در مورد آن‌ها به دنبال منافع خود هستند و نه تنها منافع آن‌ها را نمایندگی نمی‌کنند، بلکه خواسته‌های آن‌ها را نیز شدیدا مورد بی اعتنایی قرار می‌دهند. آن‌ها معتقدند که اگر طیف‌های مختلف مردم به دنبال ایجاد تغییرات واقعی هستند، باید به راست افراطی بپیوندند و از آن حمایت کنند. این جریان فکری (راست افراطی) همچنین اعتقاد دارد که جریان‌های سنتی چپ و راست نیز اساسا دو موجودیت جدا نیستند و باید آن‌ها را واحد تصور کرد. جریان‌هایی که به نوعی با یکدیگر هم‌کاسه هستند (از نظر آن ها).

با این همه، به نظر من دلیل اصلی اوج گیری راست افراطی در فرانسه، مساله "مهاجران" است، زیرا مهاجرانِ خاجی به دنبال ورود خود به این کشور، نوعی هراس را در دل افرادی که به شدت از وضعیت کشورشان ناراضی هستند و اساسا به احزاب اصلی آن نیز اعتماد ندارند، ایجاد می‌کنند. این دسته از افراد معتقدند که مهاجران اقدام به تضعیف فرهنگ و هویت ملی فرانسه می‌کنند و مشکلات و تبعات اجتماعی و اقتصادی را نیز به فرانسه تحمیل می‌کنند (به طور خاص آن‌ها به اشغال شدنِ فرصت‌های شغلی کشورشان توسط خارجی‌ها اشاره می‌کنند). با این حال، نکته اصلی این است که برخلاف تصور اولیه که پنداشته می‌شد این جریان‌ها پس از مدتی محدود می‌شوند، آنها روز به روز رشد پیدا کرده و اوج گرفته اند.

برخی ناظران و تحلیلگران بر این باورند که مساله "جهانی شدن" نیز در نوع خود در اوج گیری جریان‌های افراطی راست گرا به ویژه در قاره اروپا نقش مهمی بازی کرده است. آیا شما با این گزاره موافقید؟
باید توجه داشت که در سال‌های اخیر اتفاقاتی (بویژه در عرصه بین المللی) افتاده که تا حد زیادی به نفع اوج‌گیری جریان راست افراطی بوده است. از جمله آن‌ها می‌توان به مساله "جهانی شدن" نیز اشاره کرد. این پدیده بدون تردید برندگان و بازندگانی دارد و قرار نیست که همگی از این روند نفع ببرند. کسانی از این مساله سود می‌برند که تحصیلات بهتر، مشاغل حرفه‌ای و همچنین امکانات بیشتر دارند و عمدتا ساکن شهر‌ها هستند. با این حال، افراد و طبقاتی که در نقطه مقابل این وضعیت قرار دارند و مشاغل یدی دارند و به نوعی کارگران یقه آبی هستند، از روند جهانی شدن متضرر می‌شوند. دلیل اصلی این موضوع نیز این است که در مناطقی که از آن‌ها به مثابه مناطق "صنعتی زدایی شده" نام برده می‌شود، نوعی "کوچ معکوس" اتفاق می‌افتد. یعنی جوانان، این مناطق را ترک می‌کنند و به شهر‌های بزرگ می‌روند و افرادی که در این مناطق می‌مانند، امکاناتشان از میانگین کشوری پایین‌تر است.

حال این افراد که از آن‌ها به اصطلاح به عنوان افراد "کنار گذاشته شده" و یا "فراموش شده" یاد می‌شود، عملا به سمت رای دهی به احزاب راست افراطی حرکت می‌کنند. در کنار این ها، ما شاهد افول احزاب چپ گرای فرانسوی نیز بوده ایم (چه چپ میانه و چه چپ افراطی). آن‌ها (مثلا سوسیالیست‌ها و سوسیال دموکرات‌ها) تا حد زیادی پایگاه رای خود را از دست داده اند (پایگاه رای آن‌ها عمدتا در میان کارگران بوده است) و عملا پایگاه رایشان به سمت طبقات متوسطِ شهری تغییر کرده است. این مساله نیز کمک کرده تا اقبال به جریان راست افراطی در سال‌های اخیر، به نحو قابل ملاحظه‌ای فزونی گیرد.

آیا روند کلی تحولات در قاره اروپا نیز به نحوی بوده که به طور خاص به اوج گیری جریان راست افراطی در فرانسه کمک کند؟
بله؛ در این رابطه مثلا می‌توان به بحران پناهجویان سال ۲۰۱۵ اروپا اشاره کرد. این بحران در نوع خود نه تنها در فرانسه بلکه در کل اروپا کمک زیادی به جریان‌های راست افراطی کرد. جریان‌هایی که تا حد زیادی "مهاجر‌ستیز" هستند. جدای از این ها، فعالیت‌های تروریستی که توسط برخی گروه‌ها نظیر القاعده و داعش (در خاک اروپا) انجام شد و در عین حال انجام برخی اقدامات مجرمانه از سوی مهاجران نیز، همه و همه تاثیر زیادی روی افکار عمومی داشتند و موجب گرایش آن‌ها به سمت راستِ افراطی شدند که دغدغه اصلی خود را مسائلی از این نوع (مهاجرستیزی) قرار داده بود.

اضافه بر این، مردم در کشور‌هایی نظیر فرانسه تا حد زیادی به این جمع بندی نیز رسیده اند که احزاب و گروه‌های سیاسی سنتی و قدیمی دیگر نمی‌توانند مسائل و مشکلات آن‌ها را حل کنند. با این حال، یک دلیل عمده‌ای که من مایل به اشاره به آن هستم، این است که این احزاب برخلاف اسلاف و پیشینیان خود از نظر ایدئولوژیک: نژاد پرستی علنی، فاشیسم و خشونت را از گفتمان خود حذف کردند. از این رو، وقتی امروز ما از مارین لوپن یا احزاب راست افراطی در اروپا سخن می‌گوییم، این‌ها درست است که بیگانه هراس و ضدمهاجر هستند، با این حال، نگاهی فرهنگی و نَه نژادی دارند که حداقل این موضوع در ظاهر قابل مشاهده است. این مساله موجب شده تا حدی از پذیرش اجتماعی را نیز کسب کنند. از سویی، باید توجه داشته باشیم که آن‌ها اکنون در چهارچوب سیستم و نظام سیاسی و انتخاباتی فرانسه است که کار می‌کنند. آن‌ها خواستار سرنگونی نظام سیاسی نیستند و ماهیت شبه نظامی نیز شبیه به فاشیست‌ها ندارند.

برخی تحلیلگران و حتی افکار عمومی این اعتقاد را دارند که در صورت پیروزی مارین لوپن در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، این کشور دوره‌ای از سیاست‌های رادیکال و افراط گرایانه را چه در عرصه سیاست داخلی و چه سیاست خارجی خود تجربه خواهد کرد. آیا این گزاره صحیح است؟
به نظرم من احتمال اینکه مارین لوپن در انتخابات جاری فرانسه بتواند پیروزِ انتخابات شود، بالا نیست و احتمالا با فاصله کمی از مکرون شکست خواهد خورد (پیش بینی می‌شود لوپن به نسبتِ ۴۵ به ۵۵ درصد آرا، از مکرون شکست بخورد). با این حال، همین که میزان آرای وی به ۴۵ یا ۴۶ درصد برسد خود نوعی کسب پیروزی برای مارین لوپن و جریان راست افراطی فرانسه است. زیرا آن‌ها رکورد خود در انتخابات قبلی فرانسه را حدودا ۱۰ درصد ارتقا می‌دهند که رقمی قابل توجه است.

و اما در مورد سوال شما باید بگویم که باید توجه داشته باشیم مارین لوپن به عنوان یک سیاستمدار راست افراطی، در سال‌های اخیر تا حد زیادی سیاست‌های خود را تعدیل کرده است. مثلا، وی زمانی معتقد بود که فرانسه باید از اتحادیه اروپا خارج شود. با این حال اکنون دیگر خواهان خروج فرانسه از این اتحادیه نیست. به همین نسبت نیز وقتی این افراد به قدرت می‌رسند، یکسری از دیدگاه‌های خود را بیش از گذشته تعدیل می‌کنند. از این رو، نمی‌توان گفت که آن‌ها لزوما تمامی شعار‌هایی که می‌دهند را انجام خواهند داد (پس از به دست گرفتن قدرت). نکته دوم این است که اساسا یکسری مسائل را ساختار تعیین می‌کند و وقتی مارین لوپن در ساختار (ساختار قدرت فرانسه) قرار می‌گیرد مجبور است برخی محدودیت‌ها را بپذیرد. با این حال تا جایی که در اختیاراتش است، امکان دارد که سیاست‌ها به سمتی روند که مثالا در مورد پیمان ناتو، فرانسه بحث خروج از این پیمان را مطرح کند. جدای از این ها، پیشتر مارین لوپن در مورد پوتین و روابط با روسیه نیز دیدگاه مثبتی داشت و بسیاری از منتقدان وی هم به همین مساله اشاره داشتند.

با این حال، لوپن در مدت اخیر تا حدی نظر و دیدگاه خود را در مورد روسیه بویژه پس از جنگ اوکراین تعدیل کرده و همزمان هم روسیه و هم ناتو را مورد انتقاد قرار داده است. کاری که "اریک زمور" دیکر نامزد مطرح راست‌افراطی فرانسه در جریان انتخابات ریاست جمهوری این کشور انجام نداد. در مورد رویکرد مارین لوپن به مسلمانان نیز راست افراطی فرانسه تا حد زیادی یهودستیزی را کنار گذاشته، ولی در عوض اسلام هراسی و اسلام‌ستیزی را همچنان حفظ کرده است. از این رو، اینکه گفته می‌شود در صورت روی کار آمدن مارین لوپن، این مساله مورد علاقه مسلمانان نخواهد بود، بحث کاملا درستی است و مسلمانان فرانسه نیز علاقه‌ای ندارند که مارین لوپن به قدرت برسد، زیرا وی به احتمال فراوان، سیاست‌های محدودکننده زیادی را علیه مسلمانان وضع خواهد کرد.

در مورد توسعه روابط با کشور‌های اسلامی، امکان دارد که قاعده کمی فرق کند و حتی روابط با کشور‌های مسلمان در دوره مارین لوپن بهتر نیز شود. این مساله به طور خاص از سوی پدرِ مارین لوپن، "ژان ماری لوپن" (بنیانگذار جبهه ملی فرانسه) مطرح شد که "من به روابط خوب با مسلمانان متعهدم. اما در کشور‌های خودشان". از این رو، انتخاب مارین لوپن به عنوان رئیس جمهور فرانسه شاید برای مسلمانان فرانسه چندان خوشایند نباشد، اما کاملا این احتمال وجود دارد که روابط فرانسه با کشور‌های اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا توسعه پیدا کند. مساله‌ای که درنوع خود نمودی از سیاست خارجی متناقض دولت احتمالیِ مارین لوپن در فرانسه خواهد بود.

ارسال نظرات