صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۴۴۶۶۹
رویا خسرونجدی، فیلمنامه‌نویس و نویسنده
بسیاری معتقدند که فیلمنامه‌های خوب به تلویزیون ارائه نمی‌شود، با توجه به صحبت شما، فیلمنامه‌ها همیشه بی‌محتوا و دارای مشکل نیستند، بلکه این تغییرات زیاد است که به محتوا آسیب می‌رساند.
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۴ - ۲۹ فروردين ۱۴۰۱

رویا خسرونجدی، فیلمنامه‌نویس و نویسنده، این پرسش را مطرح می‌کند که چرا نباید خواننده‌هایی با سبک‌های مناسب و شاد که مورد علاقه نوجوانان و جوانان هستند، در تلویزیون نمایش داده شوند. او تاکید می‌کند وقتی نوجوانان و جوانان، علاقه خود را در داخل کشور پیدا نمی‌کنند، جذب گروه‌هایی مانند بی‌تی‌اس می‌شوند.

به گزارش خبرآنلاین، افراد زیادی معتقدند که اگر کیفیت سریال‌های تلویزیونی پایین است، به علت ضعف فیلمنامه‌هاست، اما رویا خسرونجدی، نویسنده و فیلمنامه‌نویس باور دارد که این ممیزی‌های صداوسیما است که به کیفیت سریال‌ها و حتی فیلمنامه‌ها آسیب وارد می‌کند و باعث می‌شود مخاطب از تماشای سریال‌های تلویزیونی منصرف شود.

با خسرونجدی که به‌تازگی سریال «جناب‌عالی» با نویسندگی او و کارگردانی عادل تبریزی در تلوبیون پلاس به نمایش درآمده است، گفتگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

فکر می‌کنید تلویزیون تا چه اندازه به علاقه مخاطبانش توجه می‌کند؟

من فکر می‌کنم که تلویزیون به عنوان رسانه ملی که در دسترس تمامی افراد جامعه است باید بیشتر به نظر مخاطبش اهمیت دهد، گاهی سریالی پخش می‌شود و می‌شنوم که مخاطب می‌گوید این چند قسمت است؟ چقدر طولانی است؟ و چه زمانی به پایان می‌رسد؟ چون هیچ علاقه‌ای به تماشای آن اثر ندارند.

در کدام یک از کارهایتان به صورت جدی با این موضوع مواجه شدید؟

در سریال «از یاد‌ها رفته» فیلمنامه یک چیز دیگر بود و سریال یک چیز دیگر را به نمایش درآورد، اگر شما فیلمنامه را بخوانید سوال می‌پرسید این سریال چه زمانی ساخته خواهد شد؟

بسیاری معتقدند که فیلمنامه‌های خوب به تلویزیون ارائه نمی‌شود، با توجه به صحبت شما، فیلمنامه‌ها همیشه بی‌محتوا و دارای مشکل نیستند، بلکه این تغییرات زیاد است که به محتوا آسیب می‌رساند.

خیلی مواقع این‌گونه است، حتی من گاهی با دیدن اسم نویسنده سریال باور نمی‌کنم این فیلمنامه را آن شخص نوشته باشد، چون می‌دانم کارش چگونه است و در نهایت هم چیزی که پخش می‌شود، هیچ شباهتی به کار ایشان ندارد.

از چه زمانی این اتفاق، یعنی سخت‌گیری‌ها و تغییر در محتوای سریال رخ داد؟ چون قرار نیست ما مخاطبان را از تلویزیون برانیم.

این اتفاق خیلی وقت است که رخ داده، مخاطب تلویزیون اعمال سلیقه دست‌اندرکاران را به این شکل نمی‌پسندد و باید تغییراتی در این چارچوب ایجاد کند، اما متاسفانه کسی هم نیست که به این موضوع رسیدگی کند. این موضوع باعث شد به مرور زمان، نه تنها مخاطب دیگر تلویزیون را دنبال نکرد، بلکه بسیاری از فیلمنامه‌نویس‌های خوب هم دیگر برای تلویزیون فیلمنامه ننوشتند. کار کردن با تلویزیون بسیار سخت است، هر سریال برای یک فیلمنامه‌نویس، دوسال زمان می‌برد. شاید بگویند دستمزد فیلمنامه‌نویس‌ها بالا است، اما اگر تقسیم بر تعداد ماه‌ها شود، واقعا از حداقل دستمزد هم کم‌تر است.

مگر حق اثر برای نویسنده نیست؟ پس چرا تلویزیون به این راحتی در آن تغییر ایجاد می‌کند؟

متاسفانه اغلب حقوق مادی و معنوی اثر از ما گرفته می‌شود و همه چیز به تلویزیون تعلق می‌گیرد. در مواقع دیگر نیز ساترا، همین کار را با آثار می‌کند و گاهی ممیزی ارشاد، همین کار را با کتاب‌ها می‌کند و با تغییرات زیاد و اساسی در کتاب آن را از نظر متن و محتوا به قدری متفاوت می‌کند که از چاپ آن صرف نظر می‌کنم، فیلمنامه می‌نویسم، ممیزی‌ها با اعمال سلیقه و جابه‌جایی مدیران، مدام باید عوض می‌شود و گاهی اصلا حتی در مراحل تولید به این نتیجه می‌رسند که سریال ساخته نشود. خلاصه در تلویزیون باید پوستِ کلفتی داشته باشی تا بتوانی کار کنی.

برای شبکه نمایش خانگی هم فیلمنامه نوشتید؟ شرایط این شبکه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

شبکه نمایش خانگی یک مدت بسیار خوب پیش می‌رفت، اما با ورود ساترا همان اعمال نظر‌هایی که در تلویزیون بود، به شبکه نمایش خانگی هم وارد شد. متاسفانه مسئله‌ای دیگر هم در سینما داریم که یا می‌خواهیم خیلی هنری و یا خیلی لمپنی کار کنیم، درصورتی که می‌دانیم، مخاطب، سینمای قصه‌گو را دوست دارد، ولی کسی به ذائقه مخاطب اهمیت نمی‌دهد. سینما دنبال فروش است و تلاش دارد ذائقه مخاطب را تغییر دهد، تلویزیون هم که کمتر کاری با خواسته و سلیقه مخاطب دارد، هرجای دنیا رنکینگ یک سریال پایین باشد، غیر ممکن است که فصل دوم آن ساخته شود، اما در ایران فصل بعدی آن را می‌سازند و بهترین شبکه و بهترین ساعت را به آن اختصاص می‌دهند.

ما در دهه هشتاد سریال‌های کمدی زیادی داشتیم که مخاطب هم به آن علاقه داشت. تعدادی از آن سریال‌ها را فردی مانند رضا عطاران می‌ساخت، اما حالا حاضر نیست به تلویزیون بازگردد، دلیل این ماجرا چیست؟

شاید مسئله خط قرمزهاست. این را فراموش نکنیم که تلویزیون خیلی اذیت می‌کند، حتی شما اگر بخواهید یک چِک ساده کارتان را از تلویزیون بگیرید، باید از هفت خان رستم عبور کنید. تلویزیون کمترین هزینه را می‌دهد، بهترین کیفیت را می‌خواهد. یک نکته دیگر هم وجود دارد و آن اصلاحات است، سریال تا لحظه‌ای که پخش شود، اصلاح می‌شود و این مسئله واقعا هنرمند را اذیت می‌کند و باعث زحمت چندبرابری در کار و خستگی نویسنده و حتی زخمی شدن محتوای کار می‌شود.

اگر ما مخاطبمان را از تلویزیون و سینما و شبکه نمایش خانگی برانیم، چه بلایی سرش می‌آید؟

نکته مهم ماجرا همین است ما مگر چه کاری انجام دادیم که توقع داریم جوانانمان جذب گروه‌های مختلف نشوند؟ مثلا همین گروه بی‌تی‌اس چرا تا این اندازه طرفدار دارد؟ چرا نوجوان و جوان ایرانی باید تا این اندازه جذب این گروه‌ها شوند و متاسفانه مدام به‌خاطرعلاقه‌شان با خانواده در حال بحث و جدل باشند. خانواده می‌گوید عزیزم این گروه‌ها را نگاه نکن، نوجوان می‌گوید باشه، خب چه چیزی را تماشا کنم؟ و ما چیزی برای ارائه نداریم. شبکه جوان داریم؟ شبکه‌ای که واقعا به علاقه جوان‌ها بپردازد. چه ایرادی دارد خواننده‌هایی با سبک‌های مناسب و شاد که مورد علاقه نوجوانان و جوانان هستند در تلویزیون نمایش داده شوند؟ چرا جوان ما باید به کشور دیگری سفر کند و برای دیدن امثال تتلو چندین میلیون تومان هزینه کند؟

می‌توانیم سری به برنامه‌هایی مثل «هری‌پاتر» بزنیم که در کار تخیلی هستند، چرا نباید بچه‌هایمان یک پلیس قهرمان داشته باشند، مردان آهنین و شگفت‌انگیز داشته باشند، چه می‌شود اگر این کار‌ها را انجام دهیم؟ به جای آن انیمیشنی که می‌سازیم و مخاطبان ذره‌ای تمایل ندارند آن را تماشا کند، چرا به سلیقه و نیاز جوانان پاسخ نمی‌دهیم؟ چرا ما نباید یک شبکه بسازیم که قهرمان‌سازی کند؟ ۱۲ امام و ۱۴ معصوم داریم که قهرمانان دینی ما هستند که می‌توانند در تمامی شئون الگو باشند. اما می‌توانیم قهرمانان علمی تخیلی بسیار قوی‌تر از رابین‌هود و بت‌من و سوپرمن را بسازیم. این کار را هم به راحت‌ترین نحو ممکن می‌توانیم انجام دهیم، قانون کپی رایت هم که نداریم، آیزاک آسیموف این همه کتاب دارد، از روی آن داستان‌ها می‌توانیم اقتباس کنیم یا داستان‌های باستانی و تاریخی ایرانی را بسازیم و بچه‌ها این قهرمانان را ببینند، بعد ایده‌پردازی می‌کنند و ذهن آن‌ها به درستی رشد می‌کند. گاهی بسیار افسوس می‌خورم. مثلا در مصاحبه‌ای از یک جوان ۲۳ ساله می‌پرسند چرا ماسک نزدی؟ می‌گوید ۲۳ سالم است خودم هستم و دوچرخم، چرا باید زنده بمانم؟ من دلم برای این افرادی که آرزو و هدف ندارند به درد می‌آید. این موضوع خیلی دردناک است.

بین سریال‌هایی که نوشتید، کدام‌یک کم‌تر دستخوش تغییرات شده است؟

فکر می‌کنم سریال «جناب‌عالی» کمترین تغییر را داشته است. زمانی که این کار را پذیرفتم، قرار بود خیلی انتقادی شود و تهیه‌کننده این اجازه را به ما داد که طنز سیاسی بُرنده‌ای بنویسیم، اما این بُرندگی به مرور زمان کم شد. امیرعلی «جناب‌عالی» با بازی امیرحسین رستمی، شخصی است که همه ما حداقل یک‌بار در جامعه امروز جای او بوده‌ایم و هر بار که پیش مسئول یا مدیری در اداره یا شرکتی رفتیم فکر کردیم چقدر نالایق است، پیش خودمان گفتیم اگر من جای این بودم می‌دانستم چه کار کنم، شخصیت امیرعلی این‌گونه شکل گرفت، از تصور آدم‌هایی که اگر جای یک‌نفر دیگر بودند چه‌کاری انجام می‌دادند؟

امیرعلی آدمی است که می‌خواهد همه چیز را درست انجام دهد و خیلی اخلاق‌مدار است، نه می‌خواهد میانبر بزند، نه کار غیرقانونی انجام دهد و حتما می‌خواهد به مقصد برسد، بسیار طول می‌کشد تا این را متوجه شود که سیاست پیچیده‌تر از این حرفاست. دوستش بابک هم انسان وفاداری است و مسئله‌ای که پیوند این دو نفر را عمیق‌تر کرده، مرسده، خواهر امیرعلی است.

آقای رضوانی برای ساخت این کار آقای عادل تبریزی را به من پیشنهاد داد، من ایشان را نمی‌شناختم، آقای تبریزی مرا دعوت کردند که فیلم «گیجگاه» را ببینم، زمانی که فیلم را دیدم گفتم قطعا اگر یک‌نفر این کار را خوب بسازد، عادل تبریزی است. پس از مدتی آقای رضوانی گفتند شاید عادل تبریزی به ما نپیوندد، گفتم نمی‌شود باید این کار را خودش بسازد. در ملاقات اول عادل طرح را خوانده بود و به قدری با هیجان صحبت کرد و مدام حرکت می‌کرد که گردن من دائم در حال حرکت بود طوری که سوال کرد چیزی شده خانم نجدی؟ گفتم فعلا نه؟ بعد دوباره سوال کرد فکر می‌کنید بتوانیم باهم کار کنیم؟ گفتم اگر کمی از هیجانت کم کنی بله، بعد با لحن شوخی گفتم گردنم درد گرفت.

امیر علی در سریال «جناب‌عالی» بی شباهت به کاراکتر امیرحسین رستمی در سریال «لیسانسه‌ها» نیست، شما چه کاری انجام دادید که مخاطب حس کند در حال تماشای یک شخصیت متفاوت است؟

البته که متفاوت است؟ ما در سریال نمی‌خواستیم که امیرعلی آدم بی‌دست و پایی نشان داده شود، بلکه می‌خواستیم فردی نخبه را نشان دهیم که می‌داند مشغول انجام چه کاری است، به گونه‌ای که وقتی استادش او را پشت چراغ قرمز می‌بیند از ماشین پیاده می‌شود و به او احترام می‌گذارد. این آدم بی‌دست و پا نیست، بلکه می‌خواهد در حیطه توانایی‌هایش کار کند. اتفاقا برای اینکه این شباهت به مخاطب القا نشود، در انتخاب امیرحسین رستمی در این نقش کمی شک داشتم و به نظرم امیرعلی باید یک آدم خیلی جدی و رسمی می‌بود که اگر گاهی اشتباهی می‌کند برای مخاطب جالب باشد. اما بعدا متوجه شدم انتخاب خوبی بوده و ایشان نقش را خوب زنده کردند.

ارسال نظرات