به گزارش فرارو به نقل از آسیا تایمز، یمن شاهد آتش بسهای زیادی در جنگ داخلی پرپیچ و خم خود بوده و خواهد بود جنگی که در سپتامبر ۲۰۱۴ میلادی با تسلط نیروهای انصارالله بر پایتخت صنعا آغاز شد و به دنبال آن تسلط سریع آن گروه بر دولت یمن صورت گرفت.
آتش بس در ماه رمضان میتواند لحظهای تعیین کننده برای یمنیها باشد. «عبدربه منصور هادی» رئیسجمهور مورد حمایت عربستان سعودی در یمن پنجشنبه گذشته با واگذاری قدرت به شورای انتقالی هشت نفره که به طور موقت مسئولیت بخشهای سیاسی، نظامی و امنیتی یمن در دوره انتقالی را تا زمان برگزاری انتخابات برای انتخاب رئیس جمهور جدید بر عهده خواهند داشت، موافقت کرد. براساس فرمان ریاست جمهوری، شورای تازه تاسیس تمامی اختیارات اجرایی و اختیارات لازم برای گفت و گو با انصارالله و یافتن راه حلی برای پایان دادن به خشونت بیوقفه را خواهد داشت. احتمالا این تحول چشمگیر را میتوان به ناامیدی فزاینده سعودی از هادی نسبت داد شخصیتی نامحبوب که همان طور که «آنل شلین» در موسسه کوئینزی اشاره کرده است «به طور موثر باعث قدرتمندتر شدن انصارالله و سایر مخالفان حکومتاش شده بود».
دلیل دوم میتواند وجود صدای بلندتر در کنگره آمریکا برای پایان دادن به حمایت آمریکا از اقدامات نظامی تحت رهبری عربستان در یمن باشد.
توافق آتش بس دو ماهه در ماه رمضان که با میانجیگری سازمان ملل متحد صورت گرفته یک آتشبس ناآرام است که بر موازنه ظریف نیروها بر روی زمین مبتنی است. انصارالله شیعه زیدی، پایتخت صنعا و بخشهای عمده شمال یمن هم مرز با عربستان سعودی را تحت کنترل دارند. ترکیب شورای انتقالی خوش بینی زیادی ایجاد نمیکند. این شورا مجموعهای از گروههای متفاوت است که تنها در مخالفت با انصارالله با یکدیگر متحد هستند. انصارالله این شورا را رد کرده اند. این احتمال زیاد است که هر دو طرف به دنبال حضور مجدد نظامی باشند و سعی کنند از موضع قدرت مذاکره کنند. بخش خوب ماجرا آن است که شرایط آتش بس شامل رفع جزئی محاصره فرودگاه صنعا برای اجازه دادن به تعداد انگشت شماری از پروازهای تجاری و واردات سوخت از طریق بندر حدیده است که هر دو از موارد مورد علاقه انصارالله هستند. هم چنین، چارچوب مذاکراتی که توسط «هانس گراندبرگ» سوئدی نماینده ویژه سازمان ملل در امور یمن تهیه شده در واقع قطعنامههای موجود شورای امنیت که خواستار خلع و تسلیم ارضی آن گروه هستند را سلاح انصارالله نادیده میگیرد. جالب اینجاست که به نظر میرسد واشنگتن از رویکرد عمل گرایانه گراندبرگ در قبال انصارالله حمایت میکند.
اساسا، همسوییها و اولویتهای منطقهای در حال تغییر هستند. عربستان سعودی ممکن است به دنبال خروج از جنگ پرهزینه باشد و امارات متحده عربی پیشتر دخالت خود را در بحران یمن کاهش داده و از موضعاش عقب نشینی کرده است.
افزایش قابل انتظار تولید نفت توسط ایران پس از لغو هرگونه تحریم به یک متغیر مهم برای تمام کشورهای منطقهای تبدیل میشود. عربستان سعودی، امارات و مصر باید با در نظر گرفتن خروج مستمر ایالات متحده از منطقه به شیوهای متفاوت از گذشته مسائل را مدیریت کنند.
برخلاف دولت «دونالد ترامپ» رئیس جمهور پیشین امریکا «جو بایدن» رئیس جمهور آمریکا تمایل دارد حمایت غیرانتقادی گذشته از جنگ تحت رهبری عربستان سعودی را یک اشتباه توهم آمیز تلقی کند. لحظه کنونی یک نقطه اوج برای انصارالله است. آنان بدون تسلیم تسلیحات خود مذاکره خواهند کرد. امتیاز این مذاکره به انصارالله میرسد. به همین ترتیب، ایران به عنوان بازیگر منطقهای ظاهر میشود که بیشترین سود را کسب کرده است. حمایت قوی ایران از انصارالله نتیجه بخش بوده است.
«بروس ریدل» تحلیلگر سابق سیا معتقد است که تهران اکنون جای پایی در شبه جزیره عربستان مشرف بر تنگه استراتژیک باب المندب بین دریای سرخ و اقیانوس هند دارد.
اکنون در اینجا موضوع جالبی نیز وجود دارد. گفته شده که یکی از شروط طرف ایرانی در مذاکرات هستهای وین خروج نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از فهرست سازمان تروریستی امریکا بوده است.
در واقع، این سپاه است که سیاست یمن را هدایت میکند و به عنوان دوست، فیلسوف، راهنما و مربی انصارالله در جنگ به تنهایی در برابر مجموعهای از دشمنان قدرتمند مانند عربستان سعودی، امارات، آمریکا، انگلیس و فرانسه عمل میکند.
تهران تمایل دارد تصمیم شورای همکاری خلیج فارس و عربستان برای خلاص شدن از شر هادی را بیشتر یک اقدام تاکتیکی قلمداد کند که به ویژه پس از حملات اخیر انصارالله به تأسیسات آرامکو در جده ناشی از نیاز شدید به انحراف افکار عمومی است. مطمئنا ایران اعتبار شورای تازه اعلام شده (متشکل از چهرههایی که برای ائتلاف سعودی -امارات متحده عربی جنگیده اند) و در واقع اعتبار عربستان سعودی برای میزبانی مذاکرات درون یمن را زیر سوال خواهد برد.
ایران همواره از فرمول صلح انصارالله به عنوان عملیترین و واقع بینانهترین راه برای پایان دادن به جنگ حمایت کرده است: توقف حملات عربستان علیه یمن، لغو کامل محاصره و تحریم ها، تبادل عمومی اسرا و بازگشایی فرودگاهها و بنادر. از نظر ژئوپولیتیک، مسئله یمن یک معمای حل نشدنی سیاست خارجی برای دولت بایدن ایجاد میکند. انصارالله هرگز شرایطی را نمیپذیرند که آنان را ملزم کند تا پیش از توافق سیاسی تمام قدرت خود را رها کرده و خلع سلاح شوند. با این وجود، برای تحقق این امر آمریکا باید بر عربستان سعودی و امارات فشار وارد کند. در شرایط کنونی که قرار است نفت با طلا معامله شود و نیاز مبرمی به افزایش تولید نفت وجود دارد گفتن این موضوع آسانتر از عمل کردن به آن است.
نکته دوم آن که پیروزی انصارالله در یمن به معنای صعود ایران در منطقهای است که در یکی از راهبردیترین تنگههای جهان قرار دارد. این قرص تلخی برای بسیاری از کشورهای منطقه از جمله اسرائیل خواهد بود. نکته دیگر آن که جنگ یمن نزد نمایندگان کنگره نیز به شدت منفور است. لغو تحریمها علیه ایران تقریبا به طور قطع منابع مالی سپاه را تقویت میکند و این موضوع پیامدهای عمیقی دارد زیرا تهران هم چنان به محور مقاومت با یا بدون برجام وابسته است.
با این وجود، برای دولت بایدن سناریویعدم توافق با ایران مملو از مخاطره درباره احتمال بروز جنگ در خاورمیانه است.
به طرز متناقضی، انصارالله کلید خروج رضایت بخش از بحران را در دست دارند. دولت بایدن امیدوار بود که انصارالله را از ایران دور کند. با این وجود، ایالات متحده هرگز واقعا و در عمل این مسیر را دنبال نکرد. آیا میتوان تصور کرد انصارالله مستقل و بدون کنترل از سوی ایران عمل کنند؟
گفته میشود انصارالله در مقایسه با هفت سال پیش در آغاز مداخله سعودیها در امور یمن اکنون به تهران بسیار نزدیکتر باشند. کافی است که بگوییم برای آغاز کار ایالات متحده باید گفتگوی خوبی با ایران داشته باشد.
شما برو به یه خارجی بگو کشور ما با وجود تحریم تسلیحاتی و نداشتن بمب اتم پهباد امریکا رو میزنه نیروی نظامی اش را اسیر می کنه و پایگاهشو موشک باران می کنه امریکا هم به جز تحریم هیج کاری نمی تونه بکنه. رسما فکر می کنن داری پرت و پلا می گی.
شما یک کشور غیر از روسیه و چین در دنیا مثال بزن که جرات داشته باشه یکی از این کارها رو با امریکا بکنه.
مشکل اصلی ما مدیران بی کفایت و تحریم اقتصادیه. تحریم اقتصادی هم ابزار امریکاست که هر کشور رقیبی را به زانو در بیاره که اونم به خاطر تسلط وحشتناک دلار بر اقتصاد جهانیه و این مشکل اصلی که باید حل بشه.