صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۴۲۹۷۳
وقت آن رسیده است که بدانیم رابطه دوستان امریکا در منطقه با آن کشور شبیه زندگی قاچاقی فردی است که مرگ اش به زودی فرا می‌رسد.
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۹ - ۲۱ فروردين ۱۴۰۱

فرارو- استیون کوک؛ پژوهشگر ارشد مطالعات خاورمیانه و آفریقا در شورای روابط خارجی. حدود ۵۰ سال پیش، ایالات متحده مصر را تغییر داد. این یک پیروزی بزرگ در دیپلماسی حاصل از جمع صفر جنگ سرد بود که طی آن دو ابرقدرت به دنبال جمع آوری مشتریان منطقه‌ای بودند. پس از آن که بریتانیا مواضع خود را در شرق کانال سوئز در سال ۱۹۷۱ میلادی رها کرد، مصری‌ها به باشگاهی ملحق شدند که سعودی ها، اردنی ها، اسرائیل و کشور‌های کوچک خلیج فارس را شامل می‌شد کشور‌هایی که به دنبال ابرقدرتی برای محافظت از خود بودند.

به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی؛ در دهه‌های بعدی، با دخالت مستقیم ایالات متحده در خاورمیانه، این کشور‌ها هسته اصلی گروهی از کشور‌های دوست ایالات متحده را تشکیل دادند که پیگیری اهداف امریکا در منطقه از جمله حفاظت از جریان آزاد نفت، کمک به تضمین امنیت اسرائیل، جلوگیری از تکثیر سلاح‌های کشتار جمعی و هم چنین مجموعه‌ای از سیاست‌های بیش از حد جاه طلبانه دیگر مانند حمله به عراق را برای واشنگتن آسان‌تر ساخته بود.

من از زمانی که مقالاتی در مورد جزئیات بحران در روابط واشنگتن با شرکای خود در خاورمیانه به ویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی منتشر شده به این روابط فکر می‌کردم. البته نکته‌ای در این مورد وجود دارد. نه سعودی‌ها و نه اماراتی‌ها از درخواست‌های دولت بایدن برای تولید بیش‌تر نفت استقبال نکرده اند، زیرا قیمت‌های جهانی با تهاجم روسیه به اوکراین افزایش یافته است.

اندکی پس از حرکت نیرو‌های روسیه به اوکراین، دولت امارات از دادن رای مثبت به قطعنامه محکومیت تهاجم روسیه در شورای امنیت سازمان ملل خودداری کرد. در حالی که جو بایدن رئیس جمهور ایالات متحده به دنبال متحد کردن جهان علیه روسیه است نه عربستان سعودی و نه امارات متحده عربی از تحریم روسیه شریک خود در اوپک حمایت نمی‌کنند. در اواسط ماه مارس، امارات در دبی میزبان "بشار اسد" رئیس جمهور سوریه بود. تصور اینکه "محمد بن زاید آل نهیان" ولیعهد امارات در دیدار شخصی با اسد چه گفته دشوار است، اما به وضوح نشان دهنده شکاف در روابط امارات با ایالات متحده بود.

مشکلات در روابط ایالات متحده با سعودی‌ها به آرامی در حال ایجاد بوده اند، اما ترکیبی از عوامل منطقه‌ای، جهانی و سیاسی در هشت ماه گذشته در همراهی با یکدیگر به وخامت عمومی روابط میان عربستان سعودی و امریکا دامن زدند. آخرین باری که یک رهبر خاورمیانه از تماس تلفنی با رئیس جمهور ایالات متحده امتناع ورزید چه زمانی بود؟ ما اکنون نمونه‌های اخیر این موضوع را در دو مورد را داریم. با این وجود، این تنها یک پیام شخصی نیست. به نظر می‌رسد سعودی‌ها و اماراتی‌ها دیگر به اظهارات ایالات متحده مبنی بر پایبندی واشنگتن به امنیت آن دو کشور اعتقادی ندارند. به رویکرد دولت ترامپ اشاره کنیم. زمانی که در سپتامبر ۲۰۱۹ به تاسیسات نفتی عربستان حمله صورت گرفت رئیس جمهوری وقت امریکا با حمایت جامعه سیاست خارجی آن کشور تصمیم گرفت به این حملات پاسخ ندهد. این امر چهار دهه سیاست ایالات متحده را در جهت دفاع از میادین نفتی خلیج فارس در برابر تهدیدات داخل و خارج از منطقه تغییر داد.

اخیرا خروج غیرمنتظره ایالات متحده از افغانستان و عزم دولت بایدن برای مذاکره درباره توافق هسته‌ای جدید با ایران دیده شده است. کشور‌های حاشیه خلیج فارس از توافق هسته‌ای با ایران حمایت می‌کنند، اما می‌ترسند که دولت بایدن درباره توافقی مذاکره کند که میلیارد‌ها دلار را به تهران ارائه دهد که از دید آنان می‌تواند برای بی ثبات کردن بیش‌تر منطقه مورد استفاده قرار گیرد. این وضعیت همراه با عدم تمایل واشنگتن به قرار دادن انصارالله یمن به عنوان یک گروه تروریستی در فهرست گروه‌های تروریستی و همزمان با تصمیم مقام‌های امریکایی برای خارج کردن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از فهرست گروه‌های تروریستی برای سعودی‌ها و اماراتی‌ها گویاترین شاخص است. از دید آنان همه موارد کنار یکدیگر پوچ بودن تعهد امریکا به حفاظت از امنیت کشور‌های منطقه را نشان می‌دهند.

این تنها سعودی‌ها و اماراتی‌ها نیستند که به چنین نتیجه‌ای رسیده اند. اگرچه اسرائیل در زمان نخست وزیری "نفتالی بنت" در انتقاد از ایالات متحده ساکت‌تر بوده است، اما او و "یائیر لاپید" وزیر امور خارجه اسرائیل به صراحت گفته اند که اسرائیلی‌ها به هیچ توافق هسته‌ای جدیدی با ایران متعهد نخواهند بود. آنان همچنین با دولت بایدن لابی کرده اند تا انصارالله را مجددا در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار دهد و نگرانی‌های مشترکی را با اماراتی و سعودی در مورد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دارند و این موضوعات را به اشتراک گذاشته اند.

همزمان مصری‌ها در سالیان اخیر به تسلیحات پیشرفته روسی دست یافته اند و هم چنان با چین معامله می‌کنند و از انتخاب بین واشنگتن و پکن خودداری می‌ورزند. لبخند‌هایی در اولین اجلاس اخیر با حضور وزرای خارجه اسرائیل، مصر، بحرین، امارات و مراکش در کنار وزیر امور خارجه آمریکا دیده شدند، اما این واقعیت نیز وجود داشت که پس از سال‌ها تلاش مقام‌های آمریکایی برای ایجاد یک اجماع منطقه‌ای توافقی که اکنون وجود دارد ایالات متحده را شامل نمی‌شود. در مجموع، همه این مسائل باعث شده اند که امریکایی از خود بپرسند آیا شرکای ایالات متحده در خاورمیانه واقعا شریک آن کشور هستند یا خیر. در همان حال، مقام‌های سیاسی در پایتخت‌های خاورمیانه در مورد ایالات متحده با تعجب پرسش مشابهی را درباره شریک بودن یا نبودن امریکا مطرح می‌کنند.

دلیل این موضوع آن است که این روابط نابهنگام بوده اند برای مدت زمانی ایجاد شده، توسعه یافته و ساخته شده اند. با این وجود، آمریکایی‌ها اکنون با پیامد‌های امنیتی شدن سیاست خارجی خود در دو دهه گذشته مواجه شده و خواهان تغییر آن روند هستند.

به طور گسترده تر، منافع اصلی که ایالات متحده را در خاورمیانه به پیش می‌برد یعنی جریان آزاد نفت و کمک به تضمین امنیت اسرائیل دیگر چندان ضروری به نظر نمی‌رسند. بله، تهاجم روسیه به اوکراین بر اهمیت نفت خاورمیانه در حال حاضر تاکید کرده است و انتقال انرژی هرگز به آن آرامی که برخی تصور می‌کردند نخواهد بود. با این وجود، از آنجایی که روند انطباق جایگزین‌های نفتی سرعت گرفته است (جامعه اطلاعاتی ایالات متحده تخمین می‌زند که این کار پس از سال ۲۰۳۰ آغاز شدت خواهد گرفت) میادین نفتی منطقه برای ایالات متحده اهمیت کمتری خواهند داشت.

پیش از این، سیاست گذاران ایالات متحده نشان داده اند که دیگر نمی‌خواهند از امنیت انرژی خاورمیانه دفاع کنند و برای آن قربانی دهند. اسرائیل به آرامی در حال ادغام خود در منطقه بوده است. اسرائیلی‌ها روابط بسیار خوبی با یونان و قبرس مخالفان سابق خود دارند و دولت ترکیه به دنبال روابط جدید با اورشلیم (بیت المقدس) است. البته شرکای جدید اسرائیل در جهان عرب بحرین، امارات و مراکش وجود دارند که با اردن و مصر همراهی می‌کنند.

به نظر می‌رسد آمریکا و دوستان اش در منطقه به نقطه‌ای رسیده اند که دیگر منافع شان با یکدیگر همسو نیست. مقام‌های واشنگتن و سرتاسر پایتخت‌های خاورمیانه می‌توانند روابطی را که در حال قدیمی شدن هستند بر اساس مجموعه‌ای از اهداف جدید تنظیم کنند، اما اهدافی که ایالات متحده ممکن است در ذهن داشته باشد مانند مقابله با چین و روسیه یا شاید ادغام ایران در منطقه برای ایجاد ثبات در خاورمیانه در میان متحدان سنتی امریکا خریداری ندارد. در مقابل، شرکای خاورمیانه‌ای ایالات متحده منفعلانه از روسیه حمایت می‌کنند و روابط خود را با چین عمیق‌تر می‌سازند. شاید اصطلاح دقیق‌تر برای این تحولات "علائم مریضی" باشد که نشان دهنده مرگ نظم پس از جنگ جهانی دوم تحت رهبری امریکا و عدم اطمینان در مورد آینده است.

ارسال نظرات