فرارو- پس از گذشتِ قریب به ۸ سال از آغاز "جنگ یمن"، جنگی که بر اساس ارزیابیهای سعودیها قرار بود تنها ظرف چند هفته خاتمه یابد، عملا به یکی از پیچیدهترین معادلات امنیتی و سیاسی در منطقه غرب آسیا تبدیل شده است. در این راستا، انصار الله یمن در سالهای اخیر به نحو قابل ملاحظهای توانسته تواناییهای نظامی و همچنین دستِ خود در چهارچوب هرگونه رایزنی و مذاکرات سیاسی را تقویت کند و در نقطه مقابل، ائتلاف سعودی به رهبری عربستان که ابتدا کاملا منسجم به نظر میرسید، اکنون عملا چند پاره شده و دو عضوِ اصلی آن یعنی عربستان و امارات، هر کدام دستورکارها و حتی گروهها و جریانهای مطلوب خود را در قالب معادله جنگ یمن حمایت میکنند و حتی مواضعِ متناقض و بعضا متضادی را نیز در این رابطه با یکدیگر دارند. مسالهای که عملا موجب چندپارگیِ ائتلاف سعودی و تضعیف آن در عرصه جنگ یمن شده است. در این راستا، حملات سنگین پهپادی و موشکی حوثیهای یمنی به مواضع حساس عربستان و امارات (بویژه میادین انرژی آنها) نیز تا حد زیادی موجب شده تا قواعد جدیدی بر جنگ یمن و بویژه موازنه قدرتِ موجود در آن حاکم شود. در این چهارچوب، توافق اخیر عربستان سعودی و انصار الله یمن در مورد برقرار آتش بسِ دو ماهه در یمن، جدیدترین تحول در چهارچوب جنگ مذکور به شمار میرود که در نوع خود میتواند حامل پیامهایی خاص در مورد سرنوشت نهایی این جنگ باشد.
همانطور که میدانید به تازگی عربستان سعودی و حوثیهای یمنی از اعلام آتش بس دو ماهه در یمن خبر داده اند. محرکهای اصلی حرکت عربستان به سمت پذیرش این آتش بس را چه میدانید؟
وقتی سال ۲۰۱۴ اختلافات و درگیریهای داخلی در یمن اوج گرفت و متعاقبا سال ۲۰۱۵، عربستان بر مبنای سلسلهای از ادعاها، در قالب ائتلاف سعودی به یمن حمله کرد تا دولت نجات ملی به رهبری انصارالله یمن را ساقط کند، "محمد بن سلمان" ولیعهد عربستان به "جان برنان" رئیس وقتِ سازمان "سیا" گفت که ریاض قادر است حوثیهای یمنی را ظرف چند هفته از قدرت در یمن خلع کند. با این حال، همزمان با فرسایشی شدنِ جنگ یمن، شرایط نیز به نحو قابل ملاحظهای در قالب جنگ مذکور تغییر میکرد. در نهایت کار به جایی رسید که عربستانیها برای رسیدن به هدف اصلی خودشان که همان ساقط کردن انصار الله و بازگرداندن دولت "منصور هادی" به قدرت بود، به راهبردهای جدیدی متوسل شدند. یکی از این راهبردها، بستنِ بنادر یمن و تشدید محاصره "صنعا" پایتخت یمن بود. با این حال، هر چه در معادله جنگ یمن به جلوتر رفتیم، اساسا محاسبات و معادلات در چهارچوبهایی جدید تغییر میکردند. به طور خاص میتوان به این نکته اشاره کرد که وقتی عربستان به یمن حمله کرد، در قالب ائتلافی این دستورکار را به پیش برد که دو ستون اصلی آن، خودِ عربستان و امارات متحده عربی بودند. در واقع، این دو ستون، خود را در مساله یمن دارای منافع مشترک ارزیابی میکردند. با این حال با گذشت زمان، در قالب جنگ یمن، تعارضِ منافع ابوظبی و ریاض را شاهد بودیم.
در این راستا، امارات علنا اعلام کرد که، چون در مرزهای شمالی یمن (همجوار با عربستان سعودی) هیچ منافعی را برای خود نمیبیند، به سمت جنوب این کشور حمله خواهد کرد و در نهایت نیز "شورای انتقالی جنوب" را تشکیل داد. ایجادِ شکاف در ائتلاف سعودی خود موجب شد که بویژه در دو سال اخیر، سعودیها در جوار مرزهای مشترک خود با یمن و حتی ورای آن، متحمل شکستهای قابل توجهی از سوی انصار الله شوند. از این رو، فضا عملا به سمتی حرکت کرد که دیگر عربستان خود را در موقعیت رهبری ائتلاف سعودی و پیشبرد دستورکارهایش در قالب جنگ یمن به هر قیمت، نمیدید و نمیبیند (عملا پیوستگیِ منافع در قالب ائتلاف سعودی در جریان جنگ یمن به هم ریخت و ائتلاف سعودی با اختلافات گسترده و عمیق داخلی رو به رو شد). درست از همین نقطه بود که عربستان تبدیل به متضرر و بازنده اصلی معادله تجاوز به یمن شد. این بدان معناست که عملا بازیگری که در یمن هیچگونه منافعی را نتوانست کسب کند، عربستان سعودی بود (این در حالی است که سعودیها در جریان آغاز حمله خود به یمن، اهداف گستردهای را برای خود تعریف کرده بودند). تمامی این مسائل موجب شدند تا عربستان سعودی در میدان عمل دست به نوعی انتحار بزند.
باید توجه داشت که "محمد بن سلمان" وقتی که جنگ یمن را به راه انداخت، فارغ از اینکه سعی داشت تا نام و آوازهای را برای خود دست و پا کند و عملا زمینه را جهت تقویت موقعیتش در ساختار سیاسی عربستان هموار کند، یکسری اهداف دیگر را نیز دنبال میکرد. به عنوان مثال، سعودیها مدتها بود که به این باور رسیده بودند که دیگر آنچه خود موقعیت "برادر بزرگتر" در جهان عرب میپنداشتند را از دست داده اند و از این طریق (جنگ یمن و پیروزی در آن) عملا سعی داشتند تا احیای موقعیتشان را داشته باشند. با این حال، در شرایط کنونی هیچکدام از این اهداف محقق نشده اند و سعودی ها، آسیبها و هزینههای جدی را متحمل شده اند. در این میان، به نظر من حملاتِ مخصوصا دو سال اخیر انصارالله به مواضعی در خاک عربستان که در برهههایی موجب غافلگیری سعودیها نیز شده، نقش قابل ملاحظهای را در رساندنِ سعودیها به این درک راهبردی داشته که به سمت توافقِ آتش بس با یمن حرکت کنند. با این حال، این مساله تنها موضوعی نیست که منجر به ایجاد توافق آتش بسِ اخیر در یمن شده است. یکی دیگر از دلایل در این رابطه، وجود اختلافات و درگیریهای گسترده میان دولت مستعفی یمن به رهبری "منصور هادی" با "شورای انتقالی جنوب" است که از سوی امارات پشتیبانی میشود. در عین حل، ضعفهای گسترده سعودیها از حیث کسب نفوذ در مناطق مختف یمن نظیر شرق این کشور نیز همه و همه موجب شده اند تا عربستان در قالب معادله یمن، تنها شود و حتی گزینههای چندانی را هم برای انتخاب کردن تا چهارچوب جنگ مذکور نداشته باشد. در این فضا، حملات موشکی و پهپادی اخیرِ انصار الله یمن علیه اهدافی حساس در عربستان، عملا سعودیها را به این نتیجه رساند که بهتر است ابزار سیاسی را به مثابه ابزاری کلیدی در معادله یمن در پیش گیرند و حداقل در این حوزه، حمایت معنویِ کشورهای فرامنطقهای و سازمانهای بین المللی را به سمت خود جلب کنند. در نتیجه این رویکردها شاهد بودیم که توافقِ آتش بس دو ماهه اخیر ایجاد شد.
به نظر شما آیا توافق آتش بس دو ماهه کنونی، دوام میآورد؟ آیا امکان تمدید آن نیز وجود دارد؟
شرایط به سمتی پیش میرود که انصار الله یمن بویژه با توجه به تجربیات پیشین خود در زمینه نقض آتشبس در یمن از سوی سعودی ها، به خوبی میداند که این توافق نیز بار دیگر توسط آنها (سعودی ها) محترم شمرده نمیشود. با این حال، صنعا نمیخواهد از حیث سیاسی و دیپلماتیک، خود را در موقعیتی منزوی قرار دهد و زمینه را جهت تشدید انتقادات بین المللی از خودش در قالب توافق آتش بس دو ماهه، فراهم سازد. در این راستا، اگر "دولت نجات ملی یمن" تحت رهبری انصار الله بخواهد حرکتی در زمینه نقض توافق آتشبس انجام دهد، عملا یک جبهه بین المللی جدید بویژه در حوزه سیاسی را علیه خود شکل داده است (فارغ از بازیگران و قدرتهای بعضا فرامنطقهای که در یمن فعال هستند). به طور خاص انصارالله نمیخواهد که سازمانهای موثرِ بین المللی نظیر سازمان ملل متحد، وارد موضع گیریهای علنی و گسترده علیه آن در معادله جنگ یمن شوند. اکنون تا حد زیادی موضع گیریهای این نهادها در مورد انصارالله، حالتی خنثی دارد. انصار الله نمیخواهد آنها را علیه خود تحریک کند و از این رو، خیلی محتاطانه عمل میکنند.
با این همه، سعودیها در قالب توافق آتش بسِ دو ماهه متعهد شده اند که مثلا: ۱۸ کشتی حامل سوخت وارد "بندر الحدیده" شود، هفتهای دو پرواز تجاری به مقصد مصر و اردن از یمن انجام گیرد و گذرگاههای استانهای نظیر "تعز" و ... را نیز بازگشایی شود. با این حال، در مدت محدودی پس از اعلام توافق آتشبسِ دو ماهه اخیر، بیش از ۱۰۰ بار سعودیها آتش بس را نقض کرده اند (بر اساس اعلامِ اتاق عملیات هماهنگی ارتش یمن). جدای از این ها، بیش از ۱۰۰ بار نیز یمن شاهد پروازهای شناسایی سعودیها بر فراز آسمان تعز، سعده، حجه، البیضا، جوف، و ... بوده است. نکته جالبتر اینکه به تازگی سخنگوی وزارت نفت دولت نجات ملی یمن در توئیتی اعلام کرده که سعودیها کشتی حامل سوخت به سمت بندر الحدیده را توقیف و به سمت جیزانِ عربستان هدایت کرده اند. این مساله خود نقضِ آشکار توافق آتشبس دو ماهه است. این اقدام عربستان علی رغم بازرسیهای محموله سوخت مذکور و نظارت نهادی نظیر سازمان ملل متحد بر آن انجام شده است. جدای از این ها، اساسا من بر این باورم که سازمان ملل متحد موقعیتی منفعل را در قالب معادله جنگ یمن دارد. کما اینکه نماینده ویژه این سازمان در مساله یمن "هانس گروندبرگ" تاکید دارد که سازمان ملل متحد، توانایی ارائه ضمانت جدی جهت حمایت از آتش بس در یمن را ندارد. این بدان معناست که ضامنین آتش بس در یمن خودِ یمن و عربستان هستند. این خود عملا به جسورتر شدنِ طرف سعودی در معادله جنگ یمن کمک زیادی میکند.
محتملترین سناریو در مورد پایان جنگ یمن را چه میدانید؟ آیا روندهای جاری نشان میدهند که سعودیها باید واقعیتِ قدرتگیری انصارالله در یمن را بپذیرند؟
در شرایط کنونیِ نبرد در یمن، دیگر نمیتوان یمنِ واحد را بر اساس مختصات جغرافیاییِ این کشور در دوره قبل از آغاز جنگ در این کشور متصور بود. با این حال، عربستان در معادله یمن عملا به نوعی بنبست خورده است. اکنون در سال هشتمِ تجاوز عربستان به یمن هستیم. عربستان تاکنون بیش از ۲۵ هزار بار حمله هوایی به یمن داشته است. این در حالی است که انصار الله یمن ۱۳۰۰ بار به بانکِ اهداف خود در عربستان، اقدام به حملات موشکی و پهپادی کرده است. عربستان سعی دارد در صورت اراده اش جهت پایان به جنگ یمن، از طریق وابستگانِ یمنی خود، همچنان در این کشور فعال باشد و با دولت نجات ملی به مذاکره بپردازد. حال این رویکرد میتواند یا از طریق اتحاد آن با "شورای انتقالی جنوب" دنبال شود و یا اینکه "دولت مستعفی یمن" که مستقیما مورد حمایت عربستان است و اکنون به شدت در موقعیت ضعف قرار دارد، اراده عربستان را در پیشبرد دستورکارهایش در این کشور (یمن) نمایندگی کند. جالب اینکه اخیرا شاهد بودیم که "منصور هادی" رئس جمهور مستعفی یمن برای اولین بار از واژه "برادرانِ انصار الله" استفاده کرد این در حالی است که پیشتر وی انصار الله را "شبه نظامیانِ کودتاچی متحد ایران" مینامید. خودِ این تغییر لحن، حامل پیامهای جدیدی بویژه در مورد آینده سیاسی یمن است. با این همه، معادله یمن معادلهای پیچیده است که هنوز در فضایی مبهم سیر میکند و نمیتوان یک سناریوی قطعی را در مورد آینده آن ارائه کرد.