صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

سریال «خداداد» را شاید بشود بدترین اثر نوروزی امسال به حساب آورد. داستان ضعیف و بدون کشش، بازی‌های مصنوعی و فضای پر از استرس سریال آن را به هر چیزی شبیه کرده است جز یک اثر شاد نوروزی.
تاریخ انتشار: ۲۱:۳۴ - ۰۷ فروردين ۱۴۰۱
فرارو- علیرضا اسمعیل‌زاده؛ داستان سریال «خداداد» (اگر بشود اسمش را داستان گذاشت) مجموعه‌ای از گرفتاری‌ها و بدبختی‌هاست که احتمالا قرار است در قسمت آخر ختم به خیر شوند. خداداد (با بازی رضا ناجی) نظافتچی یک شرکت است و قرار است یک وام ۵۰ میلیونی از محل کارش بگیرد تا برای یکی از دخترهایش جهیزیه تهیه کند. او یک دختر دیگر هم دارد که به خاطر بی‌کاری شوهرش خانه و زندگی درست و حسابی ندارد و پیش پدر و مادرش زندگی می‌کند. مدیر شرکت درخواست وام خداداد را قبول می‌کند، اما تعطیلات عید فرا می‌رسد و او نمی‌تواند وامش را بگیرد. از این به بعد همه چیز خلاصه می‌شود در گرفتاری و بی‌پولی خداداد و فشار و استرسی که همۀ اعضای خانواده به شکل‌های مختلف باید تحمل کنند.
داستان سریال هیچ انسجام و فراز و فرود دراماتیکی ندارد. تنها چیزی که هست مجموعه‌ای از گرفتاری، استرس، دعوا، طعنه، کنایه و دغلکاری است. احتمالا به عنوان یک برنامۀ نوروزی قرار بوده است که فضای کمدی و شادی بر سریال حاکم باشد. اما ظاهرا تنها تمهید کارگردان برای شاد کردن فضای سریال این بوده که بازیگران دیالوگ‌های بی‌مزه و بی‌روحشان را با جیغ و داد بیان کنند.
 
اغراق نیست اگر بگوییم هشتاد نود درصد سکانس‌های سریال شامل جیغ و داد و دعوا هستند؛ دعوا‌هایی که هیچ موقعیت طنزی ایجاد نمی‌کنند و فقط اعصاب مخاطب را هم می‌ریزند. گاهی به نظر می‌رسد به بازیگران گفته شده که تا سر حد توانشان فریاد بکشند. صحنه‌های دعوای دختر بزرگ خداداد (سوسن پرور) با بچه‌های خودش یا سکانس پس دادن نمک‌ها به مغازه‌دار در قسمت ششم مشت‌های نمونۀ خروار از این داد و بیداد‌های بی‌دلیل هستند.
سریال پر از رابطه‌های پرتنش و کنایه‌آمیز است بدون اینکه این تنش‌ها منطق روشن یا ظرافت طنزآمیزی داشته باشند. رابطۀ دو دختر خداداد سرشار از طعنه است؛ رابطۀ خداد با محمود (پدر داماد دومش) هم همینطور است؛ رابطۀ محمود با خانوادۀ خودش؛ رابطۀ دختر خداداد با خواهر شوهرش؛ رابطۀ منوچهر (علی صبوری) با همسر و پدرهمسرش؛ و خلاصه رابطۀ همه با هم. (به عنوان یک نمونۀ متضاد می‌شود رابطۀ چشم و هم‌چشمی آقا ماشالله و باجناقش در سریال «خانه به دوش» را مثال زد که بسیار ظریف و درخشان از آب درآمده بود و علاوه بر ایجاد موقعیت‌های خنده‌دار، مثل سنگ‌بنایی برای کل ساختار داستان عمل می‌کرد).
 
به غیر از رضا ناجی و سیاوش طهمورث که در همان قالب‌های همیشگی خودشان بازی می‌کنند، بقیۀ بازی‌های سریال یا مصنوعی و بی روح است یا آزاردهنده و نادلچسب. پیام دهکردی بازیگر توانا و خبره‌ای است، اما این شاید یکی از بدترین آثار در کارنامۀ بازیگری او باشد. لهجۀ اصفهانیش اصلا دلنشین از آب درنیامده و فریاد‌های دائمی‌اش با آن صدای زیر، نه تنها جاذبه‌ای ندارد بلکه حتی آزاردهنده هم هست. علی صبوری هم قرار است بار اصلی طنز سریال را به دوش داشته باشد، اما تقلید آشکارش از رضا عطاران اصلا موفق نیست و نمی‌تواند همدلی مخاطب را جلب کند. یک شخصیت طنز برای اینکه همدلی‌برانگیز باشد باید در کنار همۀ شیطنت‌ها یا حماقت‌هایش نوعی از معصومیت را هم در خودش داشته باشد، اما شخصیت منوچهر هیچ معصومیتی ندارد و سراپا لاابالی‌گری و دغلکاری است.
در مجموع باید گفت ساختن سریال «خداداد» ظاهرا فقط یک جور رفع تکلیف بوده است. اگر قصد جدی‌ای برای ساختن یک سریال طنز در کار بود حتما گروه نویسندگی و کارگردانی بهتری می‌شد انتخاب کرد. علی غفاری (کارگردان) و میلاد کزازی (نویسنده) قبلا یک بار دیگر در ساخت یک کار طنز با هم همکاری کرده‌اند که نتیجۀ آن فیلم بسیار ضعیف «چراغ قرمز» (۱۳۸۸) بوده است. کزازی هیچ اثر قابل ذکر دیگری در کارنامه ندارد و غفاری هم دست کم در زمینۀ کارگردانی طنز چهرۀ موفقی نیست.
 
خود غفاری در مصاحبه‌ای که در زمان ساخت سریال انجام شده می‌گوید: «بر خلاف آنچه در خبر‌ها منتشر شد، خداداد یک سریال طنز نیست، بلکه یک کار شیرین و مفرح برای مخاطبان است تا ایام نوروز سرگرم شوند.... من سعی کرده‌ام برای خانواده‌ها یک قصه نجیب و شریف در ایام نوروز تعریف کنم». این که فیلم «نجیب و شریف» چه جور فیلمی است و «شیرین» بودن چطور بدون طنز و بدون درام قوی می‌تواند اتفاق بیافتد به کنار؛ اما واقعا به نظر نمی‌رسد که بتوان بین اینهمه دغلکاری و خصومت و داد و بیداد هیچ چیز شیرین و نجیبی پیدا کرد.
ارسال نظرات
ناشناس
۲۲:۴۶ - ۱۴۰۱/۰۱/۰۷
کل تفکر ایرانی انسجام و عمق نداره و مجموعه‌ای از گرفتاری، استرس، دعوا، طعنه، کنایه و دغلکاری و از این ستون به اون ستون فرج است تشکیل شده.