صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

یکی از سنت‌های زیبای نوروزی گفتن تبریک عید و سرسلامتی به اعضای خانواده و دوستان است. ضمن تبریک فرا رسیدن نوروز به همه شما عزیزان با مجموعه‌ای از زیباترین اشعار پارسی ویژه عید نوروز با ما همراه باشید.
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۷ - ۲۹ اسفند ۱۴۰۰

نوروز یکی از کهن‌ترین سنت‌های ایرانی است که از روزگار جمشید به یادگار مانده است و ایرانیان همزمان با آغاز بهار فرا رسیدن نوروز باستانی را جشن می‌گیرند. یکی از سنت‌های زیبای نوروز تبریک گفتن عید و سرسلامتی به اعضای خانواده و دوستان است. این تبریک می‌تواند به صورت یک متن محبت‌آمیز یا شعری زیبا در شبکه‌های اجتماعی باشد. بسیاری از شاعران پارسی گوی در وصف بهار و نوروز طبع آزمایی کرده‌اند و اشعار زیبایی را در وصف آن سروده‌اند.

به گزارش فرادید، در این مطلب گزیده‌ای از اشعار زیبای شاعران پارسی را در وصف بهار و ستایش نوروز گردآوری کرده‌ایم که در ادامه تقدیم به شما کاربران گرامی خواهد شد.

«انوری»

خسروا روزت همه نوروز باد
وز طرب شب‌های عمرت روز باد
تا شب و روز جهان آینده‌اند
روزگارت روز و شب نوروز باد

***

صاحبا جنبشت همایون باد
عید و نوروز بر تو میمون باد

«ابوسعید ابوالخیر»

نوروز شد و جهان برآورد نفس
حاصل ز بهار عمر ما را غم و بس
از قافله بهار نامد آواز
تا لاله به باغ سرنگون ساخت جرس

«مولانا»

اندر دل من مها دل افروز توئی
یاران هستند و لیک دلسوز توئی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز توئی

***

نوروز رخت دیدم خوش اشک بباریدم
نوروز و چنین باران باریده مبارک باد
گل‌ها چو میان بندند، برجمله جهان خندد‌ای پرگل و صد، چون گل خندیده مبارک باد

***

آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد
مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد
باغ سلام می‌کند سرو قیام می‌کند
سبزه پیاده می‌رود غنچه سوار می‌رسد

***

آمد بهار جان‌ها‌ای شاخ‌تر به رقص آ.
چون یوسف اندر آمد مصر و شکر به رقص آ

«باباطاهر»

جدا از رویت‌ای ماه دل افروز
نه روز از شو شناسم نه شو از روز
وصالت گر مرا گردد میسر
همه روزم شود، چون عید نوروز

«خیام»

بر چهره گل شبنم نوروز خوش‌ست
در باغ و چمن روی دل افروز خوش‌ست
از دی که گذشت هرچه گوئی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز گذشت‌

«فروغی بسطامی»

نوروز همایون شد و روز می‌گلگون
پیمانه کشان ساغر سرشار گرفتند
شیرین دهنی بوسه به من داد در این عید
کز شکّر او قند به خروار گرفتند

«ملک الشعرای بهار»

صبح عید است برون کن ز دل این تاریکی
کآخر این شام سیه خانه نماید روشن
رسم نوروز به جای آور و از یزدان خواه
کآورد حالت ما باز به حالی احسن

***

نوبهار دلپذیر و روز شادی و خوشی‌ست
خرما نوروز و خوشا نوبهار دلپذیر

***

رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود
درود باد بر این موکب خجسته، درود!

«فرخی سیستانی»

برخور از نوروز خرم برخور از بخت جوان
برخور از عمر گرامی برخور از روی نگار
دشمنانت مستمند و مبتلا و ممتحن
دوستانت شادمان و شادکام و شادخوار

«سعدی»

آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار
هر گیاه که به نوروز نجنبد حطب ست

***

آن شب که تو در کنار مایی روزست
وان روز که با تو می‌رود نوروزست
دی رفت و به انتظار فردا منشین
دریاب که حاصل حیات امروزست

***

بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی
به غلغل در سماع آیند هر مرغی به دستانی
دم عیسی ست پنداری نسیم باد نوروزی
که خاک مرده بازآید در او روحی و ریحانی

***

برخیز که می‌رود زمستان
بگشای در سرای بستان
برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه می‌کند گل افشان

***

روز بهارست خیز تا به تماشا رویم
تکیه بر ایام نیست تا دگر آید بهار

***

برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز

***

گلا و تازه بهارا تویی که عارض تو
طراوت گل و بوی بهار من دارد

«نظامی»

شکفته، چون گل نوروز و نو رنگ
به نوروز این غزل در ساخت با چنگ
زهی چشمم به دیدار تو روشن
سر کویت مرا خوش‌تر ز گلشن

«وحشی بافقی»

نوروز شد و بنفشه از خاک دمید
بر روی جمیلان چمن نیل کشید
کس را به سخن نمی‌گذارد بلبل
در باغ مگر غنچه به رویش خندید

***

همه روز تو عید و نوروز باد
وزان عید و نوروز عالم گلستان

«خواجوی کرمانی»

فصل بهار و موسم نوروز خوش بوَد
در سر نوای بلبل و در دست بلبله
گل جامه چاک کرده و نرگس فتاده مست
وز عندلیب در چمن افتاده غلغله

«امیرخسرو دهلوی»

باد نوروز آمد و در‌های بستان کرده باز
گل جهانی را به روی خویش خندان کرده باز

***

مگر‌ای باد نوروزی گذر بر یار من داری
که گوئی این نسیم تازه زان گلزار من داری

«قاآنی»

نگارا صبح نوروزست و روز بوسه ست امروز
که در اسلام این سنت به هر عیدی شعار آید

***

باد نوروزی شمیم عطر جان می‌آورد
در چمن از مشک چین صد کاروان می‌آورد
رستم عید از برای چشم کاووس بهار
نوشدارو از دل دیو خزان می‌آورد

***

ای عید من‌ای بهار روحانی!‌ای ماه من‌ای نگار بی‌همتا!
نوروز تویی و نوبهاران تو
کز طلعت تو جوان شود دنیا

«هوشنگ ابتهاج»

بیا که بار دگر گل به بار می‌آید
بیار باده که بوی بهار می‌آید‌

«حافظ»

شکر آن را که دگربار رسیدی به بهار
بیخ نیکی بنشان و ره تحقیق بجوی

***

بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن
به شادی رخ گل بیخ غم ز دل برکن

«فیض کاشانی»

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گِل باشی

***

بهار آمد بهار آمد بهار مشک‌بار آمد
نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد
ربیع آمد ربیع آمد ربیع بس بدیع آمد
شقایق‌ها و ریحان‌ها و لاله خوش عذار آمد

منبع: فرادید
ارسال نظرات