صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۳۷۳۸۲
مری الیس ساروت مورخ دوره پسا جنگ سرد مطرح کرد
پوتین اکنون قطعا به دوران پس از جنگ سرد پایان داده است دورانی که بر این فرض استوار بود که جنگ‌های بزرگ زمینی اروپا برای همیشه از بین رفته‌اند. از تهاجم او کاملا مشخص است که وی علاقه‌ای ندارد که توازن ژئوپولیتیکی را از طریق رعایت یک سرعت هوایی، ارتفاع یا مسیر ثابت را حفظ نماید.
تاریخ انتشار: ۲۳:۱۲ - ۱۵ اسفند ۱۴۰۰

فرارو- مری الیس ساروت مورخ دوره پسا جنگ سرد است. از او کتاب‌های متعددی در این حوزه منتشر شده است از جمله «۱۹۸۹: تلاش برای ایجاد اروپا پس از جنگ سرد» (چاپ سال ۲۰۱۴ میلادی توسط انتشارات دانشگاه پرینستون)، «اتحاد مجدد آلمان: تاریخ چند ملیتی» (انتشارات راتلج سال ۲۰۱۷ میلادی) و کتاب «نه یک اینچ: امریکا، روسیه و ایجاد بن بست پس از جنگ سرد» چاپ سال ۲۰۲۲ میلادی.

به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز، من مورخ جنگ سرد هستم ما در دوره تازه ترسناکی به سر می‌بریم.

«سرعت، ارتفاع و مسیر را ثابت نگه دارید». این شعار خلبانان آمریکایی بود که به طور مرتب در طول جنگ سرد با هواپیما‌های شوروی روبرو می‌شدند. در سواحل نزدیک شهر بندری ولادی وستوک روسیه خلبانان بالگرد‌هایی برخاسته از ناو‌های نیروی دریایی ایالات متحده را در دهه ۱۹۸۰ میلادی با انجام ماموریت‌های نظارتی منظم زیر نظر داشتند.

امریکایی‌ها انتظار یک الگوی رفتاری را داشتند: معمولا در عرض ۲۰ دقیقه یا بیش‌تر از زمانی که بالگرد آنان به پرواز در می‌آمد جنگنده‌های میگ -۲۷ شوروی برای شناسایی اولیه هواپیمای امریکایی اقدام می‌کردند. هم چنین، دو فروند بالگرد شوروی معمولا در ابعادی بزرگتر از بالگرد‌های امریکایی به دنبال آن می‌آمدند و حدود دو ساعت در کنار آمریکایی‌ها پرواز می‌کردند.

خلبانان اهل شوروی و آمریکایی با وجود اینکه دشمن یکدیگر بودند از یک آیین نامه ضمنی رفتاری پیروی کردند که ریشه در الگو‌های رفتار قابل پیش بینی داشت. در پایان روز همه به سلامت باز می‌گشتند.

من در حال تماشای جنگ در اوکراین بسیار به این الگوی رفتاری فکر کردم. من از شجاعت اوکراینی‌ها شگفت زده شده‌ام. با این وجود، به عنوان یک مورخ جنگ سرد، می‌ترسم که تهاجم روسیه صرف نظر از نتیجه آن دوران جدیدی از خصومت عظیم با مسکو را رقم زند و این جنگ سرد جدید تازه بسیار بدتر از جنگ اول باشد.

مشخصه جنگ سرد اول در قرن بیستم پرهیز از درگیری مستقیم غرب و روسیه بود که در عوض باعث ایجاد جنگ‌های نیابتی در کشور‌های دیگر شد. گستاخی «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه این چارچوب رفتاری را زیر سوال می‌برد. اگر او به اندازه کافی بی‌پروا باشد که غیر نظامیان اوکراینی را هدف قرار دهد و در معرض خطر شورش مردمی قرار گیرد ممکن است به اندازه کافی بی‌پروا باشد که ناتو را تحریک کند.

ارتش بسیار بزرگ‌تر روسیه همراه با مخالفان سیاسی داخلی، مطبوعات آزاد و آزادی بیان سرکوب شده به این معنی است که امکان کنترل کمی در مورد قتل عام پوتین فراتر از آنچه که اوکراینی‌های سرکوب شده می‌توانند انجام دهند وجود خواهد داشت. اگر الگوی رفتاری پوتین در چچن در سرزمینی که روسیه در دهه ۱۹۹۰ میلادی آنجا را هدف حمله نظامی قرار داد مدنظر قرار دهیم اشغال بالقوه اوکراین خونین‌تر و وحشیانه‌تر خواهد بود.

هم چنین، ناظرانی که جنگ را از دور تماشا می‌کنند نباید تصور کنند که در امنیت به سر می‌برند. علاوه بر پیامد‌های اقتصادی برای غرب افزایش قیمت نفت و رکود تورمی احتمالی سناریو‌های بدتری نیز وجود دارند. سی سال پس از پایان جنگ سرد، واشنگتن و مسکو هنوز بیش از ۹۰ درصد از کلاهک‌های هسته‌ای جهان را تحت کنترل دارند که میزانی بیش از اندازه کافی برای ویران کردن بیشتر زندگی روی سیاره زمین است.

موشک‌هایی که این کلاهک‌ها را حمل می‌کنند از طریق سرعت و برد بسیار زیاد خود این توانایی را دارند که جهان را به یک مکان بسیار کوچک تبدیل کنند. پوتین پیش‌تر نیرو‌های هسته‌ای خود را در حالت آماده باش قرار داده و تهدیداتی را درباره استفاده از آن در صورت مداخله غرب در اوکراین مطرح کرده است.

مشکل دیگر آن است که می‌بینیم با چه سرعتی به خصومت‌های جنگ سرد بازگشته‌‌ایم. در طول جنگ سرد پیشین، که از اواخر دهه ۱۹۴۰ میلادی تا حدود سال ۱۹۸۹ میلادی ادامه داشت الگو‌های ثابت‌عدم درگیری در طول زمان تکامل یافتند. این الگو‌ها به طور کامل در قرن بیست و یکم ناپدید نشدند. به عنوان مثال، در طول درگیری در سوریه قدرت‌های غربی تلاش‌های گسترده‌ای برای رفع مناقشه با روسیه انجام دادند.

با این وجود، زمانی که نبرد به مسکو نزدیک‌تر می‌شود ظاهرا همه شروط باید متوقف شوند. سال گذشته، یک جنگنده سوخو-۲۴ روسی به ناوشکن دونالد کوک متعلق به نیروی دریایی آمریکا در دریای سیاه از فاصله ۹۱ متری نزدیک شده بود. ماه گذشته، جنگنده‌های روسی سوخو-۳۵ در سه نوبت جداگانه به هواپیما‌های تجسسی آمریکایی ۸A-P نزدیک شدند. به گفته مقام‌های آمریکایی یکی از هواپیما‌های روسی از فاصله ۱.۵ متری هواپیمای آمریکایی عبور کرد.

حتی اگر یک تماس نزدیک مشابه منجر به برخورد شود لزوما نیازی به تشدید وضعیت به سطح جنگی نیست. با این وجود، چنین رویارویی‌هایی تهاجم نیرو‌های زمینی روسیه در اوکراین را تشدید کرده و نیت خصمانه روس‌ها را خطرناک‌تر می‌سازد.

این سناریو را تصور کنید: بسیاری از هواپیما‌های مدرن غربی می‌توانند هواپیمای دشمن را در حال تعیین هدف شناسایی کنند. اگر آنان با یک خلبان روسی در حالت شناسایی هدف مواجه شوند به عنوان مثال، در حین پرواز در حریم هوایی مورد مناقشه بر فراز دریای سیاه ممکن است به این نتیجه برسند که آنان به هدف تبدیل شده‌اند و مطابق با چنین تشخیصی عمل کنند که منجر به یک حادثه بالقوه همراه با تلفات خواهد شد.

اگر این رویداد به مثابه نقض اصل ۵ ناتو تلقی شود که حمله به یک عضو ناتو را حمله به همه می‌داند چنین برخوردی و تلفات احتمالی همراه با آن می‌تواند ایالات متحده را وارد درگیری سازد. البته ناتو می‌تواند تصمیم بگیرد که این حادثه را به عنوان نقض ماده ۵ قلمداد نکند یا تنها یک واکنش حداقلی را اتخاذ کند. با این وجود، این وضعیت می‌تواند عزم ناتو را زیر سوال برده و متحدان خط مقدم را ترسانده و پوتین را جسورتر سازد.

طول عمر جنگ سرد هم چنین به هر دو طرف زمان و انگیزه داد تا در مورد توافق نامه‌های کنترل تسلیحات با یکدیگر مذاکره کنند. واشنگتن و متحدان‌اش مجموعه‌ای از معاهدات مفصل را با مسکو منعقد کردند که اگرچه ناقص بود، اما دست کم قابلیت پیش بینی و نظارت را فراهم می‌ساخت و تمام توافق‌ها در عین حال در خدمت ایجاد یک رابطه بلندمدت در مدیریت خطر هسته‌ای بود.

با این وجود، در سالیان اخیر هر دو طرف به شکلی عجولانه بسیاری از این توافق نامه‌ها را کنار گذاشتند و آن را کهنه و به طور نامناسبی محدودکننده قلمداد کردند.

پیمان استارت نو یا پیمان کاهش تسلیحات هسته‌ای دو جانبه میان ایالات متحده آمریکا و فدراسیون روسیه اکنون تنها درباره محدودیت بر تعداد و انواع تسلیحات هسته‌ای آمریکا و روسیه است و در سال ۲۰۲۶ میلادی منقضی می‌شود و امید چندانی به تمدید آن نیست. جورج بوش رئیس جمهوری اسبق امریکا در سال ۲۰۰۲ میلادی پیمان موشک‌های ضد بالستیک را لغو کرد.

پیمان نیرو‌های مسلح متعارف در اروپا نیز در سال ۲۰۰۷ میلادی به طور یکطرفه از سوی روسیه به حالت تعلیق درآمد. «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری امریکا در سال ۲۰۱۹ میلادی پیمان منع موشک‌های هسته‌ای میان برد را به دلیل ادعا‌های ایالات متحده در مورد نقض مفاد آن از سوی روسیه و به دلیل افزایش تسلیحات از سوی چین لغو کرد (اگرچه چین یکی از طرف‌های این معاهده نبود).

پیمان منع موشک‌های هسته‌ای میان برد که در سال ۱۹۸۷ توسط «رونالد ریگان» رئیس جمهوری وقت امریکا و «میخائیل گورباچف» رهبر وقت شوروی امضا شد این دسته از تسلیحات را به طور کامل حذف کرد. اکنون این پیمان دیگر وجود ندارد و امریکا به طور رسمی در فوریه ۲۰۱۹ میلادی از آن خارج شد.

پوتین ادعا می‌کند که نگران است ناتو بتواند چنین تسلیحاتی را در خاک اوکراین علیه اهداف روسیه مستقر کند. او این احتمال را در کنار انکار اینکه اوکراین کشوری جداگانه و مستقل است از جمله انگیزه‌های خود برای حمله به اوکراین ذکر کرده است.

حتی اگر بتوان مسکو را پای میز مذاکره بازگرداند که برای آینده قابل پیش بینی بسیار بعید به نظر می‌رسد برای احیای مجدد این معاهدات و پیمان‌ها به سال‌ها گفت و گوی پرزحمت نیاز است. لغو این پیمان‌ها به ویژه با توجه به خسارات ناشی از آن در حوزه‌های نظامی و هم چنین دیپلماتیک (با اخراج کارکنان کنسولگری‌ها و سفارتخانه ها) و هم چنین توسعه اشکال جدید تسلیحات، مانند موشک‌های مافوق صوت و در گرفتن جنگ سایبری بسیار جدی هستند.

امریکا و روسیه به عنوان دو ابرقدرت‌های نظامی جهان در حال حاضر تقریبا در جدایی و انزوای کامل از یکدیگر عمل می‌کنند که برای همگان یک عامل خطرناک محسوب می‌شود.

مشکل دیگر فرهنگی است. خطر درگیری هسته‌ای برای کسانی که در دوران جنگ سرد به بلوغ رسیده‌اند فراگیر بوده است. با این وجود، پس از دهه‌ها صلح بین غرب و روسیه این آگاهی فرهنگی جمعی تا حد زیادی از بین رفته است حتی اگر خطر درگیری هسته‌ای هم چنان وجود داشته باشد هفته گذشته به سطوحی ارتقا یافت که از زمان جنگ سرد به این سو تاکنون دیده نشده بود.

پوتین اکنون قطعا به دوران پس از جنگ سرد پایان داده است دورانی که بر این فرض استوار بود که جنگ‌های بزرگ زمینی اروپا برای همیشه از بین رفته‌اند. از تهاجم او کاملا مشخص است که وی علاقه‌ای ندارد که توازن ژئوپولیتیکی را از طریق رعایت یک سرعت هوایی، ارتفاع یا مسیر ثابت را حفظ نماید.

اگر تحت رهبری بی‌پروای او خلبانان روس بار دیگر به سوی هواپیما‌های ناتو حرکت کنند یا هر یک از چهار کشور عضو ناتو در مرز اوکراین را تحریک کنند ممکن است غرب را به جنگ بکشاند جنگی که تنها در اشکالی محدود نخواهد بود.

این بار، ایالات متحده و متحدان‌اش باید با روسیه همراه با قدرت‌های در حال رشد چین، ایران و کره شمالی مبارزه کنند.

به همین دلیل، نیرو‌های غربی که پیش‌تر آموزش دیده‌اند و از مسیر‌هایی که حوادث تاکتیکی می‌توانند پیامد‌های استراتژیک داشته باشند آگاه هستند باید برای جلوگیری از تشدید غیرعمدی بحران به کار خود ادامه دهند. واشنگتن نه تنها باید با متحدان خود بلکه باید با مردم آمریکا در مورد خطرات ناشی از سرریز شدن جنگ اوکراین به قلمروی ماده ۵ ناتو به طور واضح ارتباط برقرار کند رویدادی که می‌تواند باعث تحریک به آغاز یک جنگ شود.

مورخ شدن مستلزم توانایی تشخیص آغاز و پایان دوره‌های تاریخی است. من احساس می‌کنم یک دوره تاریخی در حال به اتمام رسیدن است. من اکنون عمیقا می‌ترسم که بی‌پروایی پوتین باعث شود آن چه در سال‌های آینده رخ خواهد داد در مقایسه با سال‌های بین جنگ سرد و شیوع کرونا برای مورخان آینده یک دوره مهلک به نظر برسد. من می‌ترسم زمانی فرا برسد که متوجه شویم که جنگ سرد قدیمی را از دست داده‌ایم و آن زمان دوره‌ای بهتر از شرایط فعلی بود.

ارسال نظرات