آيات اصلی مربوط به وظيفه پوشش همان آيات سوره نور بود كه بيان شد.
آياتی چند هم در سوره احزاب است كه میتوان آن ها را در حاشيه اين مطلب ذكر كرد . قسمتی از اين آيات مربوط است به زنان رسول خدا و قسمت ديگر دستورهائی است كه درباره حفظ حريم عفاف وارد شده است .
اما قسمت اول: « يا نساء النبی لستن كاحد من النساء ان اتقيتن فلا تخضعن بالقول فيطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا ( 33 ) و قرن فی بيوتكن و لا تبرجن تبرج الجاهلية الاولی ».
در اين دو آيه ، مخاطب ، زنان پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله میباشند : ای زنان پيغمبر شما همچون ساير زنان نيستيد - اگر پرهيزكار باشيد - مواظب باشيد كه در سخن نرمش زنانه و شهوتآلود به كار نبريد كه موجب طمع بيمار دلان گردد . به خوبی و شايستگی سخن بگوئيد . در خانههای خويشتن قرار گيريد و مانند دوران جاهليت نخستين ، به خودنمائی و خودآرائی از خانه بيرون نشويد.
مقصود از اين دستور زندانی كردن زنان پيغمبر در خانه نيست ، زيرا تاريخ اسلام به صراحت گواه است كه پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله زنان خود را با خود به سفر میبرد و آنان را از بيرون شدن از خانه منع نمیفرمود. مقصود از اين دستور آن است كه زن به منظور خودنمائی از خانه بيرون نشود و مخصوصا در مورد زنان پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله اين وظيفه سنگين تر و مؤكدتر است.
آيه 53 سوره احزاب چنين است : « يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبی الا ان يؤذن لكم الی طعام غير ناظرين اناه و لكن اذا دعيتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا و لا مستأنسين لحديث ان ذلكم كان يؤذی النبی فيستحيی منكم و الله لا يستحيی من الحق و اذا سألتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن و ما كان لكم ان تؤذوا رسول الله و لا ان تنكحوا ازواجه من بعده ابدا ان ذلكم كان عند الله عظيما » .
عربهای مسلمان بی پروا وارد اتاق های پيغمبر میشدند . زن های پيغمبر صلی الله عليه و آله هم در خانه بودند . آيه نازل شد كه اولا سرزده و بدون اجازه وارد خانه پيغمبر نشويد ، و اگر برای صرف غذا دعوت شديد، به موقع بيائيد و بعد هم برخيزيد و برويد و به قصه گوئی و صحبت های متفرقه وقت نگيريد ، زيرا اين امور پيغمبر را ناراحت میكند و او شرم میكند شما را از خانه خود بيرون كند ولی خدا از شما شرم نمیكند . و ثانيا وقتی میخواهيد چيزی از زنان پيغمبر بگيريد ، از پشت پرده بخواهيد بدون اين كه داخل اتاق شويد . اين كارها برای پاكيزگی دل شما و دل آنها بهتر است.
شما نبايد پيامبر را آزار دهيد و نه زنان او را پس از درگذشت پيغمبر به زنی بگيريد ، كه اين كارها در نزد خدا بزرگ است.
در اين آيه ، كلمه " حجاب " ذكر شده است . همانطوری كه قبلا گفتيم در كلمات قدماء هر جا سخن از آيه حجاب است مقصود همين آيه است .
دستور حجاب كه در اين آيه است، غير از دستور " پوشش " است كه مورد بحث ما میباشد . دستوری كه در اين آيه ذكر شده است راجع به سنن خانوادگی و رفتاری است كه انسان بايد در خانه ديگران داشته باشد . طبق اين دستور ، مرد نبايد وارد جايگاه زنان شود ، بلكه اگر چيزی میخواهد و مورد احتياج اوست بايد از پشت ديوار صدا بزند .
اين مسأله ربطی به بحث " پوشش " كه در اصطلاح فقه نيز تحت عنوان " ستر " نه " حجاب " ناميده میشود ، ندارد .
جمله : « ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن » مانند جمله : « و ان يستعففن خير لهن » كه در آيه 61 از سوره نور آمده است ، دلالت میكند كه هر اندازه مرد و زن جانب ستر و پوشش و ترك برخوردهائی كه مستلزم نظر است رعايت نمايند به تقوا و پاكی نزديكتر است .
همانطور كه گفتيم : رخصتهای تسهيلی و ارفاقی كه به حكم ضرورت داده شده است ، نبايد رجحان اخلاقی ستر و پوشش و ترك نظر را از ياد ببرد.
آيه 59 - 60 سوره احزاب چنين است : « يا ايها النبی قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك ادنی ان يعرفن فلا يؤذين و كان الله غفورا رحيما ( 59 ) لئن لم ينته المنافقون و الذين فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدينة لنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيها الا قليلا (60) ».
ترجمه : ای پيغمبر به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنين بگو كه جلبابهای ( روسري هاي ) خويش را به خود نزديك سازند . اين كار برای اين كه شناخته شوند و مورد اذيت قرار نگيرند نزديكتر است و خدا آمرزنده و مهربان است ..اگر منافقان و بيمار دلان و كسانی كه در شهر نگرانی به وجود میآورند ، از كارهای خود دست بر ندارند ما ترا عليه ايشان خواهيم برانگيخت . در آن وقت فقط مدت كمی در مجاورت تو خواهند زيست.
در اين آيه دو مطلب را بايد مورد دقت قرار داد : يكی اين كه جلباب چيست و نزديك كردن آن يعنی چه ؟ ديگر اين كه آن چه به عنوان علت و فايده اين دستور ذكر شده كه : " شناخته شوند و مورد آزار واقع نشوند " چه معنی دارد ؟
اما مطلب اول : در اين كه جلباب چه نوع لباسی را میگويند ، كلمات مفسرين و لغويين مختلف است و به دست آوردن معنای صحيح كلمه دشوار میباشد .
در المنجد مینويسد : " الجلباب : القميص او الثوب الواسع " ( يعنی جلباب پيراهن يا لباس گشاد است ).
در مفردات راغب كه كتاب دقيق و معتبری است و مخصوص شرح لغت های قرآن نگاشته شده است میگويد : " الجلابيب : القميص و الخمر " ( يعنی پيراهن و روسری ) .
قاموس میگويد : " و الجلباب كسرداب و سنمار : القميص و ثوب واسع للمرأه دون الملحفة او ما تغطی به ثيابها من فوق كالملحفة ، او هو الخمار . يعنی جلباب عبارت است از پيراهن و يك جامه گشاد و بزرگ كوچكتر از ملحفه و يا خود ملحفه ( چادر مانند ) كه زن به وسيله آن تمام جامههای خويش را میپوشد ، يا چارقد ".
در لسان العرب مینويسد : " الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الرداء تغطی به المرأه رأسها و صدرها . يعنی جلباب جامهای است از چارقد بزرگتر و از عبا كوچكتر . زن به وسيله آن سر و سينه خود را میپوشاند. "
عبارت " كشاف " نيز قريب به همين است . و در تفسير مجمع البيان آن جا كه لغت را معنی میكند میگويد : " الجلباب خمار المرأه الذی يغطی رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجة. يعنی جلباب عبارت است از روسری ای كه در موقع خروج از منزل به كار برده میشود و سر و صورت را با آن میپوشانند ". ولی ضمن تفسير آيه میگويد : " ای قل لهولاء فليسترن موضع الجيب بالجلباب و هو الملائة التی تشتمل بها المرأه؛ يعنی مقصود اين است كه با روپوشی كه زن به خود میگيرد محل گريبان را بپوشاند " .
بعد میگويد : " و گفته شده است كه جلباب همان چارقد است و مقصود آيه اين است كه زنان آزاد در وقت بيرون رفتن پيشاني ها و سرها را بپوشانند ".
چنان كه ملاحظه میفرمائيد معنی جلباب از نظر مفسران چندان روشن نيست .
آن چه صحيح تر به نظر میرسد اين است كه در اصل لغت ، كلمه جلباب شامل هر جامه وسيع میشده است ، ولی غالبا در مورد روسري هائی كه از چارقد بزرگ تر و از ردا كوچكتر بوده است به كار میرفته است . ضمنا معلوم میشود دو نوع روسری برای زنان معمول بوده است : يك نوع روسري های كوچك كه آنها را خمار يا مقنعه میناميدهاند و معمولا در داخل خانه از آنها استفاده میكردهاند . نوع ديگر روسري های بزرگ كه مخصوص خارج منزل بوده است.
اين معنی با رواياتی كه در آنها لفظ جلباب ذكر شده است نيز سازگار است ، مانند روايت عبيدالله حلبی كه در تفسير آيه 61 سوره نور نقل كرديم ، مضمونش اين بود كه در مورد زنان سالخورده جايز است خمار و جلباب را كنار بگذارند و نگاه به موی آنها مانعی ندارد . از اين جمله فهميده میشود كه جلباب وسيله پوشانيدن موی سر بوده است.
همچنين در روايات ديگر در كافی ( جلد 5 ، صفحه . 522) در تفسير همان آيه وارد شده است كه حضرت صادق عليه السلام میفرمايد : " « الخمار و الجلباب اذا كانت المرأه مسنة » " يعنی وقتی زن سالخوردهای باشد جايز است چارقد و روسری را زمين بگذارد .
بنابراين مقصود از نزديك ساختن جلباب ، پوشيدن با آن میباشد ، يعنی وقتی میخواهند از خانه بيرون بروند روسری بزرگ خود را با خود بردارند .
البته معنی لغوی نزديك ساختن چيزی ، پوشانيدن با آن نيست بلكه از مورد ، چنين استفاده میشود . وقتی كه به زن بگويند جامهات را به خود نزديك كن مقصود اين است كه آن را رها نكن ، آنرا جمع و جور كن ، آن را بی اثر و بی خاصيت رها نكن و خود را با آن بپوشان.
استفاده زنان از روپوش های بزرگ كه بر سر میافكندهاند دو جور بوده است : يك نوع صرفا جنبه تشريفاتی و اسمی داشته است همچنان كه در عصر حاضر بعضی بانوان چادری را میبينيم كه چادر داشتن آنها صرفا جنبه تشريفاتی دارد . با چادر هيچ جای بدن خود را نمیپوشانند ، آن را رها میكنند . وضع چادر سركردنشان نشان میدهد كه اهل پرهيز از معاشرت با مردان بيگانه نيستند و از اين كه مورد بهرهبرداری چشم ها قرار بگيرند ابا و امتناعی ندارند . نوع ديگر برعكس بوده و هست : زن چنان با مراقبت جامههای خود را به خود میگيرد و آن را رها نمیكند كه نشان میدهد اهل عفاف و حفاظ است .
و اما مطلب دوم يعنی بحث در علتی كه برای اين دستور ذكر شده است : مفسرين گفتهاند : گروهی از منافقين ، اوائل شب كه هوا تازه تاريك میشد ، در كوچهها و معابر مزاحم كنيزان میشدند . البته برای كنيزان چنان كه قبلا گفتيم پوشانيدن سر واجب نبوده است . گاهی از اوقات اين جوانان مزاحم و فاسد ، متعرض زنان آزاد نيز میشدند و بعد مدعی میشدند كه ما نفهميديم آزاد زن است و پنداشتيم كنيز است . لذا به زنان آزاد دستور داده شد كه بدون جلباب يعنی در حقيقت بدون لباس كامل از خانه خارج نشوند تا كاملا از كنيزان تشخيص داده شوند و مورد مزاحمت و اذيت قرار نگيرند.
بيان مذكور خالی از ايراد نيست ، زيرا چنين میفهماند كه مزاحمت نسبت به كنيزان مانعی ندارد و منافقين آن را به عنوان عذری مقبول برای خود ذكر میكردهاند ، در حالی كه چنين نيست . اگر چه پوشانيدن موی سر بر كنيزان واجب نبوده است ، شايد رمز آن هم اين بوده كه وضع كنيز معمولا جالب و تحريك آميز نيست و مورد رغبت كسی واقع نمیشود و به علاوه كارشان خدمت بوده چنانكه قبلا اشاره كرديم ، ولی در هر حال اين مزاحمت ها حتی در مورد كنيزان نيز گناه محسوب میشده است و منافقين نمیتوانستهاند كنيز بودن را عذر خود قلمداد كنند.
احتمال ديگری كه در معنای اين جمله داده شده اين است كه وقتی زن پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاكدامنی را رعايت كند ، افراد فاسد و مزاحم ، جرأت نمیكنند متعرض آنها شوند .
بنا به احتمال اول معنی جمله : " « ذلك ادنی ان يعرفن فلا يؤذين » " اين است كه بدينوسيله شناخته میشوند كه آزادند نه كنيز ، پس مورد آزار و تعقيب جوانان قرار نمیگيرند . ولی بنا به احتمال دوم معنی جمله اين است كه بدينوسيله شناخته میشوند كه زنان نجيب و عفيف میباشند . و بيمار دلان از اين كه به آن ها طمع ببندند چشم میپوشند زيرا معلوم میشود اين جا حريم عفاف است ، چشم طمع كور ، و دست خيانت كوتاه است .
در اين آيه حدود پوشش بيان نشده است . از اين آيه نمیتوان فهميد كه آيا پوشيدن چهره لازم است يا نه ؟ آيهای كه متعرض حدود پوشش است آيه 31 سوره نور است كه قبلا درباره آن بحث شد.
مطلبی كه از اين آيه استفاده میشود و يك حقيقت جاودانی است اين است كه زن مسلمان بايد آنچنان در ميان مردم رفت و آمد كند كه علائم عفاف و وقار و سنگينی و پاكی از آن هويدا باشد و با اين صفت شناخته شود ، و در اين وقت است كه بيمار دلان كه دنبال شكار میگردند از آنها مأيوس میگردند و فكر بهرهكشی از آن ها در مخيلهشان خطور نمیكند . میبينيم كه جوانان ولگرد هميشه متعرض زنان جلف و سبك و لخت و عريان میگردند . وقتی كه به آنها اعتراض میشود كه چرا مزاحم میشوی ؟ میگويند اگر دلش اين چيزها را نخواهد با اين وضع بيرون نمیآيد.
اين دستور كه در اين آيه آمده است مانند دستوری است كه در بيست و پنج آيه قبل از اين آيه خطاب به زنان رسول خدا وارد شده است : « فلا تخضعن بالقول فيطمع الذی فی قلبه مرض »" يعنی در سخن گفتن رقت زنانه و شهوتآلود كه موجب تحريك طمع بيمار دلان میگردد به كار نبريد . در اين دستور ، وقار و عفاف در كيفيت سخن گفتن را بيان میكند و در آيه مورد بحث ، دستور وقار در رفت و آمد را.
ما قبلا گفتيم كه حركات و سكنات انسان گاهی زباندار است . گاهی وضع لباس ، راه رفتن ، سخن گفتن زن معنیدار است و به زبان بیزبانی میگويد دلت را به من بده ، در آرزوی من باش ، مرا تعقيب كن . گاهی برعكس با بیزبانی میگويد دست تعرض از اين حريم كوتاه است.
به هر حال آن چه از اين آيه استفاده میشود اين است نه كيفيت خاصی برای پوشش . از نظر كيفيت پوشش فقط آيه 31 سوره نور است كه مطلب را بيان میفرمايد و با توجه بدين كه اين آيه بعد از آيه سوره نور نازل شده است میتوان فهميد كه منظور از " « يدنين عليهن من جلابيبهن »" اينست كه دستور قبلی سوره نور را كاملا رعايت نمايند تا از شر آزار مزاحمان راحت گردند.
در آيه قبل از اين آيه میفرمايد : « و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمنات بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا بهتانا و اثما مبينا » يعنی آنان كه بدون جهت مردان و زنان با ايمان را آزار میرسانند بهتان و گناه بزرگی مرتكب میگردند .
اين آيه رسما به كسانی پرخاش میكند كه مردان و زنان مسلمان را آزار میرسانند . بلافاصله به زنان دستور میدهد كه در رفتار خود وقار و سنگينی را كاملا رعايت كنند تا از آزار افراد مزاحم مصونيت پيدا كنند . توجه بدين آيه ، بهتر به فهم مقصود آيه مورد بحث كمك میكند
مفسران غالبا هدف جمله " « يدنين عليهن من جلابيبهن »" را پوشانيدن چهره دانستهاند ، يعنی اين جمله را كنايه از پوشيدن چهره دانستهاند.
مفسران قبول دارند كه مفهوم اصلی " يدنين " پوشانيدن نيست اما چون غالبا پنداشتهاند كه اين دستور برای باز شناخته شدن زنان آزاد از كنيزان بوده است ، اين چنين تعبير كردهاند . ولی ما قبلا گفتيم كه اين تفسير صحيح نيست . به هيچ وجه قابل قبول نيست كه قرآن كريم فقط زنان آزاد را مورد عنايت قرار دهد و از آزار كنيزان مسلمان چشم بپوشد . آن چه عجيب به نظر میرسد اين است كه مفسرانی كه در اينجا چنين گفتهاند غالبا همانها هستند كه در تفسير سوره نور با كمال صراحت گفتهاند كه پوشانيدن چهره و دو دست لازم نيست و آن را امر حرجی دانستهاند ، از قبيل زمخشری و فخر رازی . چطور شده است كه اين مفسران متوجه تناقض در سخن خود نشدهاند و ادعای منسوخيت آيه نور را هم نكردهاند.
حقيقت اين است كه اين مفسران تناقضی ميان مفهوم آيه نور و آيه احزاب قائل نبودهاند . آيه نور را يك دستور كلی و هميشگی میدانستهاند خواه مزاحمتی در كار باشد يا نباشد ولی آيه سوره احزاب را مخصوص موردی میدانستهاند كه زن آزاد يا مطلق زن مورد مزاحمت افراد ولگرد قرار میگرفته است.
نكتهای از آيه مورد بحث استفاده میشود ، و آن اين است كه افرادی كه در كوچهها و خيابانها مزاحم زنان میگردند ، از نظر قانون اسلام مستحق مجازات سخت و شديدی میباشند . تنها مثلا آنها را به كلانتری جلب كردن و تراشيدن سر آنها كافی نيست . بسيار سختتر بايد مجازات شوند . قرآن میفرمايد : " « لئن لم ينته المنافقون و الذين فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدينة لنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيها الا قليلا »" يعنی اگر اينها دست از عمل زشت خود بر ندارند ترا فرمان میدهيم كه به آنها حمله بری كه ديگر جز اندكی در پناه تو نخواهند بود .
حداقل آن چه از اين آيه مفهوم میشود تبعيد آنها از جامعه پاك اسلامی است . جامعه ، هر اندازه برای عفاف و پاكی احترام بيشتری قائل باشد برای خائنان مجازات شديدتری قائل میشود ، و عكس آن ، برعكس.