صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۳۶۴۱۶
پوتین گمان می‌کند مردم مهره‌هایی کنار تخته بزرگ شظرنج هستند
نیت رئیس جمهور روسیه اکنون روشن است. روانشناسی درون ذهن او سال هاست که ساخته شده و شکل گرفته است.
تاریخ انتشار: ۰۰:۵۰ - ۱۰ اسفند ۱۴۰۰

فرارو- پیتر پومرانتسف؛ روزنامه نگار، نویسنده و عضو ارشد مؤسسه امور جهانی در دانشکده اقتصاد لندن است. پومرانتسف دو کتاب درباره انتشار اطلاعات نادرست و تبلیغات روسی نوشته است: «هیچ چیز درست نیست و همه چیز ممکن است» (چاپ سال ۲۰۱۴ میلادی) و «این تبلیغات نیست» (سال ۲۰۱۹ میلادی). او مستندسازی نیز انجام داده و در مستندی با عنوان «سیاستمداران پس مدرن» برای شبکه خبری «بی بی‌سی» استدلال کرده بود: «ترامپ و پوتین حقایق را تحقیر می‌کنند و این بخشی از جذابیت آنان است». پومرانتسف درباره «ولادیسلاو سورکوف» چهره نزدیک به پوتین مطلبی تحت عنوان «نویسنده پنهان پوتینیسم» نوشته بود. پومرانتسف در مقاله‌ای در سال ۲۰۱۴ میلادی، در مقاله در نشریه «آتلانتیک» تحت عنوان «تهدید غیرواقعی در تالار آینه‌های کرملین» چگونگی تغییر جنگ اطلاعاتی در قرن بیست و یکم را بررسی کرده بود. او برنده جوایزی شده است از جمله جایزه «گوردن برن» در سال ۲۰۲۰ میلادی برای کتاب «این تبلیغات نیست»، نامزد دریافت جایزه «ساموئل جانسون» در سال ۲۰۱۵ میلادی برای «هیچ چیز درست نیست و همه چیز ممکن است»، برنده جایزه سال ۲۰۱۵ میلادی «خانه پوشکین» و برنده جایزه «تعالی در پوشش سبک زندگی» انجمن مطبوعات آسیا در سال ۲۰۱۲ میلادی.


به گزارش فرارو به نقل از گاردین، اکنون همه شما آن را دیده اید. چشمان کوچک، شرور و در عین حال به طرز عجیب و غریبی خالی. او زیردستان‌اش را تحقیر می‌کند، ضربه می‌زند و آن‌ها را از ترس می‌لرزاند. این لذتی است که از سادیسم به او دست می‌دهد. شاید در ظاهر کمدی و کلیشه‌ای به نظر برسند اما کلیشه‌ها به دلایلی وجود دارند و ما باید دست از شوخی در مورد پوتین برداریم و اقداماتی را برای مقابله با او انجام دهیم.

برای چندین دهه ما می‌خواستیم از چالش اجتناب کنیم. ما امیدوار بودیم که او از قدرت کناره گیری کند. مواجهه با این حقیقت صریح که پوتین در تلاش است تا جهان را کاملا تغییر دهد، دردسرساز است. اکنون نمی‌توان اهداف او را نادیده گرفت. اندیشکده‌های سیاست خارجی کرملین در حال حاضر مقالاتی در مورد این که چگونه حمله او به اوکراین به معنای شروع یک «جهان چندقطبی» است را منتشر می‌کنند. روانشناسی‌ای زیربنایی در خشونتی که تمام زبان و گفتار پوتین را فراگرفته قابل مشاهده است. برای نمونه، هفته گذشته، هنگامی که پوتین با «امانوئل مکرون» رئیس جمهوری روسیه صحبت می‌کرد به طور اتفاقی به شوخی تجاوز جنسی روسی در مورد زیبای خفته اشاره کرد تا توضیح دهد که به زودی با اوکراین چه خواهد کرد. پوتین اوکراین و زیبای خفته را با هم ترکیب کرد و با خوشحالی خود را در نقش متجاوز قرار داد و گفت: «چه دوست داشته باشی چه نداشته باشی خوشگل من، باید تمام کارهایی که من با تو انجام می‌دهم و توافق مینسک را تحمل و رعایت کنی». در اینجا منظورم روشی است که او از آن در روایت نارضایتی خود استفاده می‌کند و همواره از این که دنیا او را سرکوب کرده است گلایه می‌کند. افراد زیادی وجود دارند از جمله اقلیت‌ها و افراد محروم از نظر اقتصادی که گلایه‌های درستی دارند. با این وجود، زمانی که ثروتمندترین مرد جهان، یک قلدر آشکارا این کار را انجام می‌دهد معنای دیگری دارد.

«اریک فروم» روانکاو آلمانی در مطالعه گسترده خود در مورد ذهن نازی‌ها توضیح داد که چگونه نازی‌ها ادعا می‌کنند که آنان قربانی هستند تا راهی برای توجیه این که چگونه دیگران را قربانی می‌کنند را پیدا نمایند. برای پوتین نیز همین گونه است. رژیم او در ظاهر هیچ شباهتی به نازی‌ها ندارد. روسیه سنت‌های تمامیت خواهانه خاص خود را دارد. با این وجود، زیربنای ذهنیت آنان یکسان است. حتی ادعاهای او در مورد «حوزه نفوذ» روسیه بیشتر به وضعیت روحی او مربوط می‌شود تا روابط بین المللی. موضوع در اینجا مربوط به خواسته‌های امنیتی منطقی نیست که بتوان آن را در قالب مذاکرات تعریف کرد و با نگرانی‌های امنیتی دیگران به ویژه اوکراین به توازن و تعادل رساند.

حوزه نفوذ پوتین رو به افول است. این می‌تواند به معنای روسوفر باشد حدود ۱۰۰ میلیون روسی زبان که فراتر از مرزهای روسیه زندگی می‌کنند و بسیاری از آنان در اتحادیه اروپا هستند. این می‌تواند به معنای ایده عرفانی یک «ملت واحد» باشد که روسیه، اوکراین و بلاروس را در بر می‌گیرد. این می‌تواند اروپای مرکزی را در برگیرد کشورهایی که به گفته وزارت امور خارجه روسیه در پایان دوره اتحاد جماهیر شوروی «یتیم» شده بودند اکنون، به طور ضمنی، باید به آغوش خفه کننده مسکو بازگردند.

«هنری دیکس» روانکاوی که در طول جنگ جهانی دوم به مطالعه سربازان نازی پرداخت به این نتیجه رسید که ایده هیتلر در مورد لبنسراوم (به معنی لغوی «فضای حیاتی» اما اشاره به زمین و مواد اولیه دارد. یکی از ایده‌های سیاسی اصلی آدولف هیتلر و بخش مهمی از ایدئولوژی نازی‌ها بود. این ایده در خدمت سیاست‌های توسعه طلبانه آلمان نازی و با هدف ارائه فضای اضافی برای رشد جمعیت آلمان مورد استفاده قرار می‌گرفت. هیتلر در کتاب «نبرد من» اعتقاد خود را مبنی بر اینکه مردم آلمان نیاز به لبنسراوم (زمین و مواد اولیه) دارند و اینکه باید آن را از شرق تامین نمایند مطرح کرد) چارچوب سرزمینی که آلمانی‌ها ادعا می‌کردند (بیش‌تر آن در اوکراین) متعلق به آنان است تنها یک ایده ژئوپولیتیک نیست بلکه نشانه‌ای از روانشناسی فردی است که به قدری در وضعیت تحقیر شدگی بود و باید چیزهای بیرون از خود را به چنگ می‌آورد تا احساس بی‌کفایتی و ناتوانی بی‌پایان‌اش را برطرف سازد درست مانند یک نوزاد عصبانی که مرزهای خود را درک نمی‌کند چیزهای فراتر از آن را به چنگ می‌آورد و فریاد می‌زند «این مال من است!» این چرخه بی‌پایان در چنین رژیم‌هایی با چنین رهبرانی است: فرهنگ تحقیر. احساس بی‌کفایتی و ناتوانی و پرخاشگری.

با این وجود، بیایید بیش از حد روی نازی‌ها تمرکز نکنیم. تمرکز بر روی نازی‌ها باعث می‌شود احساس خوبی داشته باشیم زیرا با آنان جنگیده ایم. پوتین بدترین چیزها را در مورد خودمان نیز به ما یادآوری می‌کند. روزی که تهاجم آغاز شد در سازمان ملل، این نمایندگان کنیا و غنا بودند که سریع‌ترین معنای اتفاق را درک کردند و اوکراین را با میراث استعماری خود مقایسه کردند. نماینده دائم کنیا در باره بهبودی پس از امپراتوری مرده سخن گفت و هشدار داد که نباید اسیر اشکال تازه‌ای از ظلم و سلطه شد.

شاید راحت باشد که پوتین را صرفا بازگشتی به گذشته بدانیم اما جاه طلبی او این است که جهان بینی‌اش بر آینده تسلط داشته باشد و طرز فکرش عادی قلمداد شود.

پوتین در یک سخنرانی عجیب رهبران اوکراین را نئونازی‌ها و معتاد به مواد مخدر قلمداد کرد. او به شکلی محدود فکر نمی‌کند. نظریه او این است که به دشمنان بزرگ خود اتحادیه اروپا، بریتانیا و آمریکا به هر شکلی که می‌توانید حمله کنید تا ضعیف شوند و راه برای روسیه باز و هموار شود. او سال هاست که این کار را انجام می‌دهد و اروپا را به انرژی خود معتاد کرده، بریتانیا را به فساد خود معتاد می‌کند و همه را مرعوب ترورهایش کرده است. ما برای دهه‌ها سعی می‌کردیم به خود بگوییم که این تنها یک ناراحتی است و در نهایت او تنها می‌خواهد سهمی در یک جهان یا حداقل فضای فراتر از اقیانوس اطلس داشته باشد که در آن جنگ‌ها به پایان رسیده است. او اما وضعیت را این گونه نمی‌دید. جنگ سیاسی و اقتصادی او اکنون شدت می‌گیرد تا راه را برای جنگ‌های بیش‌تر هموار سازد.

امروز همه توجهات بر روی یک مکان متمرکز شده است: اوکراین. جایی که پوتین به آن حمله می‌کند، بمباران می‌کند و بدون مجازات مردم را به قتل می‌رساند. او ادعا می‌کند که اوکراینی‌ها به‌عنوان یک ملت مستقل وجود خارجی ندارند. بنابراین، از نظر او به قتل رساندن اوکراینی‌ها اشکالی ندارد. برنامه او این است که یک دولت دست نشانده را برپا کند و سپس هر مخالفی را اعدام نماید. با این وجود، اوکراینی‌ها عروسک خیمه شب بازی نیستند. اوکراینی‌ها وجود دارند و ایستاده اند. این پاشنه آشیل بزرگ در جهان بینی پوتین است. پوتین نظریه پردار توطئه است و برای نظریه پردازان توطئه مردم همه عروسک‌هایی هستند که در اطراف تخته‌های بزرگ شطرنج حرکت می‌کنند. او درک نمی‌کند که مردم اراده دارند.

«شان پن» بازیگر برای ساخت یک مستند در کی یف به سر می‌برد. او وضعیت را این گونه خلاصه کرده است: «اوکراین در لبه پیکان برای آغوش دموکراتیک رویاها قرار دارد. اگر به آن اجازه دهیم به تنهایی بجنگد روح ما به عنوان آمریکا از دست خواهد رفت.». «دموکراسی»؛ «رویاها» و «روح». این‌ها واژگان بزرگی هستند. به طوری که در سخنرانی‌های سیاسی بیش از حد مورد استفاده قرار می‌گیرند. من گاهی اوقات در تلاش برای کشف معنای آن هستم.

اوکراینی‌ها دوباره به این واژگان معنا بخشیده اند. آنان برای دموکراسی نوین می‌جنگند و می‌میرند تا مردم در دموکراسی‌های ثروتمند و قدیمی به یاد بیاورند که دموکراسی چیست. بسیاری از این اوکراینی‌ها دوستان، اقوام، همکاران و عزیزان من هستند.

تماشای تهاجم پوتین در تلویزیون می‌تواند احساس ناتوانی را در فرد ایجاد کند. پوتین می‌خواهد تمام دنیا شاهد تجاوزات او باشند تا این نکته را که هیچ چیزی نمی‌تواند جلوی او را بگیرد به جهان نشان دهد. ما که در بریتانیا نشسته‌ایم برای پیوستن به این مبارزه چه کنیم؟ کارهای زیادی می‌توان انجام داد. ایجاد مناطق امن یک شروع خواهد بود اگرچه آن چه که هر اوکراینی درخواست می‌کند محافظت از آسمان خود بدون مناطق پروازی و کمک به آنان در برابر یکی از بزرگترین نیروهای هوایی در جهان یعنی نیروی هوایی روسیه است. هم چنین، اوکراینی‌ها به آب، پتو، غذا، سوخت و کلاه ایمنی نیاز دارند. ارتش اوکراین به سلاح‌های ضد تانک و ضد هوایی نیاز دارد.

اگرچه تحریم‌ها آغاز می‌شوند ما باید بر منابع مالی پشت ماشین جنگی پوتین ضربات بیش‌تری را وارد نماییم. ما باید بانک مرکزی و بانک‌های دولتی روسیه را تحریم کنیم این بانک‌ها به مثابه کیف پول‌هایی هستند که پوتین برای تامین مالی ماجراجویی‌های امپراتوری خود از آن استفاده می‌کند. دارایی‌های موجود در کشورهای غربی و ویزای الیگارش‌های پوتین و خانواده های‌شان را که به تامین مالی جنگ او کمک می‌کنند مسدود کنید. با این وجود، این اقدامات کوچک تنها آغاز آن چیزی خواهد بود که مورد نیاز است. برای اتحادیه اروپا این به معنای کنار گذاشتن سریع نیاز به انرژی روسیه است.

برای بریتانیا، این به معنای اصلاح بخش مالی پوسیده ما خواهد بود و برای اعضای ناتو فراتر از آمریکا، این به معنای آماده شدن برای هزینه بسیار بیش‌تر برای تسلیحات خواهد بود. «دیمیتری مدودف» نخست وزیر پیشین روسیه زمانی که پوتین حمله به اوکراین را اعلام کرد به تمسخر گفت که غرب به زودی از تحریم‌ها دست می‌کشد زیرا آنان به روسیه وابسته هستند. ما ممکن است پوتین را به عنوان یک شخصیت شرور کمدی قلمداد کنیم اما او نیز شرط بسته که ما شوخی می‌کنیم و جدیتی نداریم.

ارسال نظرات