روز گذشته حمید استیلی در دیدار با میرشاد ماجدی سرپرست فدراسیون فوتبال، به عنوان سرپرست جدید تیم ملی معرفی شد و جای مجتبی خورشیدی را گرفت. بیشتر رسانهها با تیتر زننده گل قرن به تیم ملی رسید، به استقبال استیلی رفتند در حالی که استیلی حداقل در این مقطع و برای این پست نباید با این عنوان معرفی شود. بهترین عنوان برای او «همکار دردسرساز» است. حمید استیلی در حالی قرار است به عنوان سرپرست همراه تیم ملی فوتبال باشد و با دراگان اسکوچیچ همکاری کند که سابقه بسیار بدی در همکاری با مربیان خارجی و حتی داخلی در قامت دستیار یا مدیر فنی دارد. استیلی رکورددار به مشکل خوردن با مربیان تیمهایی است که به شکل دستیار یا مدیر در آن حضور داشته است. البته تخصص استیلی مربیان خارجی بوده.
حمید استیلی در سال ۱۳۸۴ برای اولینبار بعد از آویزان کردن کفشهایش دستیار راینر سوبل آلمانی در تیم پرسپولیس شد. بماند که در آن یک سال حضور مرد آلمانی در جمع سرخها چه گذشت. تنها ذکر این نکته کفایت میکند که سوبل در آخرین مصاحبهاش قبل از ترک ایران در برنامه ۹۰ استیلی را عامل ناکامی تیم دانست و گفت او به همراه مترجم باشگاه حرفهای مرا وارونه به بچههای داخل زمین انتقال میداد! به بیان صریحتر استیلی در کار سوبل دخالت میکرده.
بعد از آن نوبت به آری هان هلندی و سپس مصطفی دنیزلی ترک رسید تا در جایگاه سرمربی پرسپولیس بنشینند. جدا از بازیهای چشمنواز سرخها در آن دو مقطع، این دو مربی در یک مساله دیگر نیز با هم توافق نظر داشتند: ما استیلی را به عنوان دستیار نمیخواهیم. هر دوی این مربیها نیز بعد از چند روز کار کردن با استیلی به این نتیجه رسیدند.
بعد از همه اینها بازیکن سابق تیم ملی فوتبال در قامت سرمربی به فوتبال باشگاهی وارد شد و با کسب نتایج ضعیف در انواع و اقسام تیمها از پرسپولیس تا شاهین بوشهر فهمید برای این کار ساخته نشده است.
سمت بعدی او مدیر تیم ملی امید بود، زمانی که مرحوم زلاتکو کرانچار هدایت تیم ملی زیر ۲۳ سالههای ایران را برعهده داشت. باور کردنی نیست که بعد از کسب مقام دوم گروه در مرحله اول مقدماتی انتخابی المپیک توکیو، معلوم شد کرانچار هم با استیلی به مشکل خورده بود.
این مربی کروات بعد از اینکه معلوم شد جایی در برنامههای آینده تیم ملی امید ندارد در مورد نقش استیلی در نتیجه نگرفتن تیم گفت: «استیلی نسبت به دعوت شدن برخی اصرار میکرد و تاکید داشت آنها حضور داشته باشند. من همان موقع هم اگر یادتان باشد گفتم که استیلی تلاش دارد تا از نقش مدیر فنی وارد حیطه مربیگری شود که البته هربار با مقاومت من روبهرو شد و ایدههایش را نپذیرفتم. تلاش کردم بخش کاری استیلی را نشان دهم که مشخص شود تا چه مرزی میتواند جلو برود.» کرانچار درنهایت تاکید کرد که آوردن فرهاد مجیدی به تیم ملی امید یک سناریو بوده است.
این سناریو خیلی زود مشخص شد. فرهاد مجیدی بعد از دو بار نشستن روی نیمکت تیم ملی امید آن هم در دو بازی دوستانه به دلیل کسب نتایج ضعیف از سمت خود کنار رفت! وقتی فرهاد مجیدی استعفا داد تازه آن سناریویی که کرانچار به آن اشاره کرده بود به صحنه اجرا درآمد.
در جلسه فنی ماندن یا جدایی فرهاد مجیدی کمیته فنی که اتفاقا مدیریتش با میرشاد ماجدی بود تصمیم بر این شد که استیلی همچنان در سمت مدیر فنی تیم ابقا شود و این دقیقا نقطه اختلاف فرهاد بود. فرهاد مجیدی بعد از آن جلسه در اینستاگرامش نوشت: «به خاطر دخالتهای نادرست و غیرحرفهای در امور سرمربیگری، تیم المپیک ایران را ترک میکنم. زمان زیادی از کارم در تیم امید به تلاش برای حل این مشکل بزرگ گذشت، اما نهایتا ادامه این وضعیت شرمآور را به نفع تیم امید در آستانه یک تورنمنت مهم نمیدانم.»
در همان زمان مشخص شد حمیدخان به صندلی سرمربیگری در تیم امید چشم داشته. او بعد از چند روز تکذیب و ادای قهر درآوردن به عنوان سرمربی تیم ملی امید منصوب شد. نتیجه؟ حذف از رقابتهای انتخابی المپیک توکیو با عملکردی فاجعهبار!
میرشاد ماجدی دوست صمیمی حمید استیلی در اولین اقدام مهم در قامت سرپرست فدراسیون فوتبال، فردی را به سمت سرپرستی تیم ملی منصوب کرده که چنین سابقه درخشانی در همکاری با سرمربیان داخلی و خارجی دارد. اگر به سرپرست قبلی تیم ملی این انتقاد وارد بود که در سطح تیم ملی نیست، انتقاد بزرگتری به حمید استیلی وارد است: اینکه او خودش را بزرگتر از هر کسی مخصوصا سرمربیانی که با آنها کار میکند، میداند. به این ترتیب تصور اینکه احتمالا در ماههای آینده شاهد چالش بین اسکوچیچ و حمید استیلی باشیم چندان دور از ذهن نیست. کسی چه میداند؟ شاید این هم سناریویی برای تغییر اسکوچیچ باشد.