«علی» مردی ۵۴ ساله است که از یک انگشترتراش حرفهای در مشهد به بیخانمانی در مازندران تبدیل شده است. او بعد از رکود بازار کارش پس از شیوع کرونا، به پیشنهاد یک دوست، تمام زندگی خود را برای آغاز یک شغل تازه میفروشد تا به عنوان سرمایه اولیه در اختیار او قرار دهد و شراکت کاریشان را آغاز کنند. علی همراه همسر و سه فرزند خود، به قصد زندگی و درآمد بیشتر عازم فریدونکنار مازندران میشود، اما شریکش با وعده تهیه خودرو و انتقال آنها به یک خانه جدید، فرار میکند و دیگر اثری از او پیدا نمیشود. در این مدت، زندگی تا جایی برای علی سخت میشود که برای تامین معاش خانوادهاش مجبور میشود زباله جمع کند. پیگیریهای او برای پیدا کردن شریک کلاهبردارش تا امروز به هیچ نتیجهای نرسیده است و در طول سه ماه گذشته آلونکی که در آن زندگی میکند سهبار توسط افراد ناشناس به آتش کشیده شده است. تنها خواسته او، یک خانه و تامین ابزار شغل سابق خود - انگشترسازی و نگینتراشی- است تا شاید بتواند به روال عادی زندگی برگردد.