صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۲۳۳۷۷
سه دهه پس از فروپاشی؛ پایان اتحاد جماهیر شوروی هنوز خبری تازه برای چینی هاست
برای چین در اواخر سال ۲۰۱۹ میلادی، ووهان وضعیتی مشابه چرنوبیل برای شوروی را داشت جایی که تلاش‌ها برای خفه کردن شیوع بیماری تاثیر اندکی داشت و تنها تاثیر آن آسیب رساندن به وجهه چین و اجازه دادن به شیوع بیش تری بیماری بود. اکنون پس از گذشت دو سال، چین تلاش عظیمی را صورت داده تا شیوع کرونا در آن کشور در سطح یا نزدیک به صفر نگه داشته شود استراتژی‌ای که قصد دارد برتری چین را نسبت به غرب ناتوان اثبات کند.
تاریخ انتشار: ۱۸:۱۳ - ۰۳ دی ۱۴۰۰

فرارو- پایان اتحاد جماهیر شوروی کماکان یکی از بزرگترین آزمون‌های سیاسی تاریخ است مجموعه‌ای از رویداد‌ها به دلایل متعدد و با پیامد‌های بی پایان. برای امریکا و بسیاری در غرب این شکست کمونیسم و فروپاشی ظاهرا اجتناب ناپذیر یک دیکتاتوری صلب و سرسخت بود.

به گزارش فرارو به نقل از بلومبرگ، برای "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهوری روسیه این رخداد یک فاجعه بار تاریخی بود که قوم روس را سرگردان ساخت و اثبات کرد که اصلاحات منجر به خود ویرانی یک نظام سیاسی می‌شود.

با این وجود، هیچ کشوری به به اندازه چین به دنبال تفسیر وقایعی که منجر به انفجار امپراتوری شد نبوده است. در چین شکست‌های گذشته یک همسایه قدرتمند (شوروی سابق) دغدغه‌ای امروزی است و در مطالعات و کتاب‌های منتشر شده در آن کشور نیز دیده می‌شود.

سخنرانی‌های امروز در چین پیامی را دارد که متاثر از رویداد‌های شوروی سابق است: نیاز به کنترل محکم سیاسی. این نتیجه گیری‌ای است که جاه طلبی و غریزه "شی جین پینگ" رئیس جمهوری چین از رخداد‌های دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی گرفته است. در این میان، درس‌های دیگر به ویژه در مورد این که چگونه کنترل همه جانبه می‌تواند منجر به افزایش خطر نادیده گرفتن کاستی‌ها و کمبود‌ها شود کم‌تر از سوی چین مورد توجه قرار گرفته اند.

سه دهه پیش، شوکی عمیق در چین رخ داد. پس از مرگ "هو یائوبانگ" رهبر طرفدار اصلاحات در آوریل ۱۹۸۹ میلادی، چین شاهد تظاهرات خیابانی بی سابقه‌ای بود. یک ماه پس از آن، معترضان چینی در جریان دیدار "میخائیل گورباچف" رهبر شوروی از چین او را تشویق کردند و گفتند: "در اتحاد جماهیر شوروی مردم گورباچف را دارند ما چه کسی را داریم"؟ این لحظه با قتل عام میدان تیان آنمن در ژوئن به اوج خود رسید.

با نگاهی به گذشته همان گونه که "جفری واسرستروم" مورخ دانشگاه کالیفرنیا اشاره می‌کند جنبش اعتراضی در چین بیش‌تر جنبشی شبیه خواسته‌های مطرح شده در چکسلواکی در سال ۱۹۶۸ میلادی برای ایجاد اصلاحات در سیستم بود سیستمی که برای سازگاری با آن مطالبات آماده نبود.

از دید او جنبش آن زمان چین شباهت چندانی با جنبش‌های همزمان در اروپا نداشت جنبش‌هایی که به دنبال خواسته‌هایی تازه بودند. در آن زمان، بدون توجه به آن که رژیم‌های کمونیستی در ماه‌های بعد یک به یک شروع به فروپاشی کردند "دنگ شیائوپینگ" به اعضای دفتر سیاسی حزب کمونیست چین گفته بود که "مشکل فعلی این نیست که آیا پرچم اتحاد جماهیر شوروی بر زمین خواهد افتاد یا خیر مسئله این است که آیا پرچم چین بر زمین خواهد افتاد یا خیر".

دیوار برلین فروریخت، "نیکلای چائوشسکو" دیکتاتور رومانی و همسرش اعدام شدند اتفاقی که نخبگان پکن را به وحشت انداخت و انتخابات آزاد برگزار شد. یک کودتا در آگوست ۱۹۹۱ میلادی در مسکو شکست خورد و در پایان همان سال همه چیز به پایان رسید. چین که زمانی به مردم خود گفته بود امروز اتحاد جماهیر شوروی فردای آنان است اکنون می‌ترسید که این گفته به حقیقت تبدیل شود و سیستم چینی نیز از هم فرو پاشد.

چین عزم قابل توجهی برای سازگاری به منظور بقا با اجتناب از پذیرش کثرت‌گرایی سیاسی و همزمان با انجام اصلاحات اقتصادی و ارتقای کیفیت زندگی شهروندان چینی از خود نشان داد.

با گذشت زمان، درس‌هایی که چین از آن زمین لرزه تاریخی گرفته تکامل یافته اند. "دیوید شامباو" استاد دانشگاه جورج واشنگتن که به طور گسترده‌ای در مورد تاثیر فروپاشی شوروی بر حزب کمونیست چین نوشته توضیح می‌دهد که از سال ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۸ میلادی استدلال مبتنی بر "گشایش مدیریت شده" بر فضای گفتمانی چین غالب شده بود.

بر اساس این استدلال مشکل اصلی تغییرات اندک رخ داده توسط گورباچف بود نه نظامی که به دلیل مقاومت در برابر تغییر درهم شکسته بود. از دید این طیف چاره آن بود که گشایش محتاطانه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در چین صورت گیرد، زیرا یک کشور و یک حزب حاکم اگر به همان ترتیب شوروی دچار صلبیت و سخت شدن بیش از اندازه می‌شد، نمی‌توانست زنده بماند.

اعضای حزب کمونیست چین تا حدی این کار را انجام دادند. "جیانگ زمین" و "هو جینتائو" فضا را برای فعالیت جامعه مدنی، آزادسازی رسانه، گردشگری و سفر و حتی آزمایش‌های دموکراتیک درون حزبی فراهم ساختند. چین در سال ۲۰۰۱ میلادی به سازمان تجارت جهانی پیوست اقدامی که به رشد ۱۱ برابری اقتصاد آن کشور به میزان تقریبا ۱۵ تریلیون دلاری کمک کرد.

پس از بازی‌های المپیک پکن و هم چنین وقوع انقلاب‌های رنگی، بحران مالی جهانی و تغییرات رخ داده در دفتر سیاسی حزب کمونیست، مکتب فکری محافظه کارانه تری درون حزب شکل گرفت که معتقد بود اصلاحات گورباچف در واقع با ایجاد یک روند اجتماعی و سیاسی به پایان رسید، روندی که دیگر قابل مهار نبود. این طیف استدلال کردند که تکرار این موضوع می‌تواند فاجعه‌ای برای چین باشد و منجر به تکرار وقایع شوروی سال ۱۹۸۹ و بدتر از آن در پکن شود. "شامباو" می‌گوید:"کنترل، کنترل و کنترل درسی است که پکن به طور واضح از رخداد‌های منجر به فروپاشی شوروی گرفت".

امروز در چین تحت کنترل "شی" شرکت‌های خصوصی می‌توانند رشد کنند، اما آنجا جایی است که حزب کمونیست حرف اصلی را می‌زند و تسلط خود را بر همه چیز از غول‌های فناوری گرفته تا ارتش احساس می‌کند و به رخ می‌کشد. "شی جین پینگ" در سخنرانی‌ای گفته بود که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، زیرا هیچ کس در آنجا آن قدر مرد نبود که بایستد و مقاومت کند. در چین، به طور ضمنی گورباچفی وجود نخواهد داشت که باعث باز شدن مشت آهنین شود.

واضح است که برخی از این اقدامات دستاورد‌هایی برای نظام سیاسی چین داشته اند. کنترل دولتی کنترل شدیدی بر شهروندان است، تغییرات اقتصادی چشمگیر بوده اند، چین از شوک درمانی طفره رفته با این وجود، با پذیرش تدریجی گشایش، کیفیت زندگی شهروندان عادی چینی بهبود یافته است. با این وجود، چین دیگر کشور کم درآمد سال ۱۹۹۱ میلادی نیست و اقتصاد آن کشور در حال تغییر است.

در نتیجه، چین باید درس‌های دیگری را از فروپاشی شوروی بیاموزد. مهم‌تر از همه آن که هزینه کنترل شدید زیاد است. اتحاد جماهیر شوروی یک مطالعه موردی بود که نشان می‌دهد چگونه حفظ تمام اهرم‌های قدرت با گذشت زمان پرهزینه‌تر می‌شود و در نهایت حفظ آن ناممکن است.

تا حدی دلیل آن را می‌توان این گونه توضیح داد که فشار نادرستی برای مدیریت هر چیزی حتی آن اموری که سرکوب شدنی نیستند وجود دارد. برای مثال، در مورد مسکو، حادثه هسته‌ای چرنوبیل در سال ۱۹۸۹ میلادی، ایمان بیش از اندازه به قدرت علمی و نظامی امپراتوری شوروی را تضعیف کرد. فشار برای شفافیت سرعت گرفت و در نهایت به تسریع پایان نظام سیاسی کمک کرد.

برای چین در اواخر سال ۲۰۱۹ میلادی، ووهان وضعیتی مشابه چرنوبیل برای شوروی را داشت جایی که تلاش‌ها برای خفه کردن شیوع بیماری تاثیر اندکی داشت و تنها تاثیر آن آسیب رساندن به وجهه چین و اجازه دادن به شیوع بیش تری بیماری بود. اکنون پس از گذشت دو سال، چین تلاش عظیمی را صورت داده تا شیوع کرونا در آن کشور در سطح یا نزدیک به صفر نگه داشته شود استراتژی‌ای که قصد دارد برتری چین را نسبت به غرب ناتوان اثبات کند.

هزینه‌های اجتماعی و اقتصادی این کار بسیار زیاد بوده اند از جمله غربالگری همه افراد در دیزنی لند شانگ‌های پس از مثبت شدن آزمایش یک بازدید کننده، حبس کردن دانش آموزان در مدرسه پس از شناسایی یک مورد با آزمایش بیش از ۷۰ بار از یک کودک خردسال در شهری مرزی و در نهایت آن که با باز شدن مرز‌ها سویه‌های مسری بیش‌تر و متنوع تری ظاهر می‌شوند و واقعیت آن است که کرونا ناپدید نخواهد شد و از بین نمی‌رود.

چین مانند شوروی پیش از زمان فروپاشی، از خدشه دار شدن اعتبارش به سطحی که احیای آن دشوار بود نگران است به خصوص اگر این موضوع در کمبود و میزان تاثیر واکسن هایش دیده شوند.

مقدم قرار دادن کنترل و ثبات بر همه چیز بدان معناست که سیاست حتی با هزینه‌های مالی و اقتصادی چشمگیر همیشه در اولویت است. چین بال‌های فول فناوری خود را کوتاه کرده تا مانع از فراتر رفتن آن شود. با این وجود، باید پرسید با چنین سیاستی آیا چین می‌تواند به رشد سرمایه گذاری مستقیم خارجی ادامه دهد؟

جدی‌تر از همه، سیاست‌هایی است که دولت چین از طریق آن به شدت بر شهروندان خود اعمال کنترل می‌کند. با این وجود، رژیم‌های سیاسی بدون بازخورد یا انتقاد و با تماس کم‌تر با خارجی‌ها (مانند اتحاد جماهیر شوروی) نسبت به کاستی و محدودیت‌های خود کور می‌شوند. این وضعیت باعث می‌شود تا ادعا‌هایی بدون آمار و ارقام رسمی مطرح شود، فساد تقویت شده و نوآوری کاهش یابد. این وضعیت منجر به ایجاد نوعی پارانویا، هزینه‌های بیش از حد تسلیحاتی و ماجراجویی‌های نظامی فلج کننده خواهد شد.

همه این موارد برای چین مشکل ساز هستند، زیرا پکن تلاش می‌کند اقتصاد خود را از پیروی از الگوی پس انداز بالا و سرمایه گذاری بالا به الگوی با محوریت مصرف کنندگان تغییر دهد. این یک انتقال است که انتقال قدرت اقتصادی به خانوار‌ها را نیز شامل می‌شود. آیا می‌توان بدون واگذاری کنترل سیاسی این کار را انجام داد؟ این تغییر نیاز به زیرکی و نوآوری را تشدید می‌کند.

درس دوم در مورد مرکز و پیرامون است. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی باعث شد که چین مانند هنگ کنگ سایر مناطق خودمختار را به شدت در مرکز توجه قرار دهد. شی در تمرکز قدرت از اسلاف خود فراتر رفته است. با این وجود، در مورد شوروی، استفاده از زور مقاومت و فروپاشی آن سیستم را تسریع کرد. در نهایت این نه یک مستعمره بیرونی و اقمار شوروی بلکه خود روس‌ها و روسیه بودند که پایان را برای شوروی رقم زدند روسیه تحت رهبری "بوریس یلتسین" که کودتا را به ارمغان آورد.

شاید سومین و مهم‌ترین پیام از فروپاشی شوروی برای چین به خصوص در سال ۲۰۲۲ میلادی و سومین دوره ریاست جمهوری "شی" آن باشد که هیچ رژیمی شکست ناپذیر نیست. هیچ رژیمی از اشتباهات فاحش و حتی مرگبار مصون نیست. افراد کمی در مورد مشکلات اتحاد جماهیر شوروی توهم داشتند، اما زمان بندی و سرعت فروپاشی نهایی آن رژیم هنوز هم بسیاری را شگفت زده می‌کند. این فروپاشی یک درس بود به عبارت دیگر، درس فروپاشی در اوج غرور و اعتماد به نفس بیش از اندازه رژیم‌های سیاسی.

منبع: بلومبرگ

ترجمه: فرارو

ارسال نظرات
محمد فقیه نوری
۱۱:۲۶ - ۱۴۰۰/۱۰/۰۴
فکر منم باید ایران هم چنین درس هایی بگیره
ناشناس
۰۸:۳۲ - ۱۴۰۰/۱۰/۰۴
مهم تریم درس اینکه مردم خودت را انسان حساب کن و حقوق انسانی انها را محترم بشمار
محمد فقیه نوری
۱۱:۲۵ - ۱۴۰۰/۱۰/۰۴
قابل توجه شما مردم شوروی وضعیت درمانی بهتری نسبت به غرب داشتند ولی آزادی بیان نداشتند
ناشناس
۱۹:۳۰ - ۱۴۰۰/۱۰/۰۳
" بال‌های فول فناوری" دیگه چیه؟؟
هنوز توی ترجمه ضعیف عمل میکنید!