صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

من خودم در این سریال با این میزان حساسیت، کرونا نگرفتم، اما در کار بعدی که هنوز پخش نشده، کرونا گرفتم و اتفاقا خیلی هم سخت گذشت.
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۹ - ۰۲ دی ۱۴۰۰

فریبا متخصص، بازیگر باسابقه سریال «موج اول» در گفتگویی از تجربه خاص بازی در اولین مجموعه کرونایی تلویزیون می‌گوید.

به گزارش خراسان، سریال «موج اول» را که به تازگی پایان یافت، می‌توان اولین مجموعه تلویزیونی با موضوع همه‌گیری کرونا در ایران نامید که به مبارزه کادر درمان و تلاش‌هایشان برای نجات جان مردم پرداخته است.

این سریال مورد توجه نسبی مخاطبان نیز قرار گرفت. به همین بهانه سراغ فریبا متخصص، بازیگر نام آشنا و هنرپیشه سریال «موج اول» رفتیم و از تجربه بازی در شرایط اپیدمی کرونا و در مقابل بازیگری مانند مهدی فخیم‌زاده پرسیدیم.

چطور بازی در «موج اول» را قبول کردید؟

من قبلا نقش پرستار را بازی کرده بودم، اما سریال «موج اول» با روایت داستان روز‌های اولی که کرونا به کشور آمده بود، انگار مرور خاطرات تلخی بود که همه‌مان آن را درک کرده‌ایم. طی این سال‌ها هرکدام‌مان دوست، همکار، فامیل، اعضای خانواده و... را از دست دادیم که غم بزرگی است.

همیشه با خودم می‌گویم کاش زودتر واکسیناسیون را شروع و کاش ابتدا جوان‌تر‌ها را واکسینه می‌کردیم. می‌توانستیم افراد مسن را در خانه نگه داریم، اما جوان‌ها نان‌آور خانه یا امید یک خانواده بودند که از بین‌مان رفتند.

مثلا پسر کاظم هژیرآزاد که درگذشت، انگار این بازیگر چند سال پیرتر شد. در این سال‌ها پزشکان و پرستاران هم زحمات زیادی کشیدند و تعداد زیادی از آن‌ها در این راه فوت کردند. بازی در «موج اول» را قبول کردم تا زحمات آن‌ها را به تصویر بکشم.

از شرایط تصویربرداری بگویید. این سریال در زمانی ساخته شد که کشورمان درگیر موج پنجم کرونا بود.

ما در اورژانس یک بیمارستان بودیم که بیمار کرونایی می‌آوردند. آن‌جا یک بیمارستان تازه تاسیس بود که ۳-۴ ماه از ساختش می‌گذشت. البته در بخش‌های دیگری از بیمارستان بودیم که بهداشتی و قرنطینه بود، اما یکی دو روز هم در اورژانس کار داشتیم.

به ما می‌گفتند بیماران کرونایی در اتاق‌های دیگری هستند و ارتباطی با ما ندارند، ولی باز هم می‌ترسیدیم. چون بیماران فقط یک دیوار با ما فاصله داشتند و نمی‌توانستیم با خیال راحت کار کنیم.

مخصوصا من و ۳-۴ نفر از همکاران مجبور بودیم که ماسک را برداریم. چون داستان سریال درباره روز‌های اول کرونا بود که هنوز چیز زیادی از این ویروس نمی‌دانستیم.

اتفاقا هنرور‌های زیادی داشتیم و خیلی راحت و سریع می‌توانستیم مبتلا شویم. نمی‌توانستیم از هرکسی بپرسیم که شما در چه شرایطی بودید، از کجا می‌آیید و به کجا می‌روید. احتمال زیادی وجود داشت که مبتلا شویم.

از عوامل سریال کسی به کرونا مبتلا شد؟ از زنده‌یاد علی سلیمانی و سیامک اطلسی بگویید.

من و همه عوامل، قبل از این سریال و آن روز‌هایی که از طرف سازمان صداوسیما اسامی ما را داده بودند، واکسن زدیم و بقیه عوامل هم واکسینه شده بودند و بین کار هم کسی مبتلا نشد.

بچه‌ها خیلی رعایت می‌کردند. مدام ماسک در اختیارمان بود و هر از گاهی تب و اکسیژن ما را می‌گرفتند. شاید جالب باشد که من خودم در این سریال با این میزان حساسیت، کرونا نگرفتم، اما در کار بعدی که هنوز پخش نشده، کرونا گرفتم و اتفاقا خیلی هم سخت گذشت.

این سریال در یک لوکیشن بسته در یک خانه بود، ولی مبتلا شدم و به خیر گذشت. زنده‌یاد علی سلیمانی هم قراردادش را بسته بود، اما عمرش به این دنیا نبود.

آقای سیامک اطلسی هم که انگار به همان سرنوشت نقش‌اش دچار شد. این بازیگر پیش‌کسوت در سریال، نقش یک دکتر را برعهده داشت و در قصه بر اثر بیماری فوت کرد، اتفاقی که در واقعیت هم رخ داد.

«موج اول» زمانی ساخته شد که ما درگیر یک موج کرونا بودیم، ولی زمانی پخش شد که اوضاع آرام بود و بسیاری از مردم انتظار چنین سریالی را نداشتند. موافق هستید که «موج اول» در زمان خوبی پخش نشد؟

ما مدت زیادی را معطل تجهیزات بیمارستان صحرایی بودیم. تهیه این تجهیزات، چادرها، آمبولانس و... کار سختی بود. این‌ها باید از شیراز می‌آمد و نامه‌نگاری‌ها و... برای این موارد آن هم در روز‌هایی که کل کشور با تعداد مبتلایان زیادی دست‌وپنجه نرم می‌کرد، راحت نبود. همان زمان هم شرط گذاشته بودند که اگر جایی زلزله، سیل و... اتفاق بیفتد، ما این تجهیزات را لازم داریم.

بازخورد‌های سریال چطور بوده؟

یکی دو ماه از اپیدمی کرونا گذشته بود، ولی من خودم دعا می‌کردم آن کسانی که عزیزان‌شان را به خاطر این بیماری از دست داده‌اند، سریال را نبینند تا داغ دل‌شان تازه نشود.

این اشک‌ها و وضعیت اورژانسی و پرستار‌هایی که برای مراقبت از خانواده، یک ماه به خانه نرفتند یادآور آن روز‌های سخت ابتدای کرونا بود و من دوست نداشتم بعضی‌ها که درگیر این بیماری بوده‌اند، سریال را ببینند تا آن روز‌های سخت برایشان تداعی نشود.

خیلی از پزشکان و پرستاران با این که این قدر درس خواندند، اما با یک بیماری فوت کردند. در این کار، خودم را آن‌قدر به بیماران کرونایی نزدیک می‌دیدم که احساس می‌کردم واقعا از آن‌ها پرستاری می‌کنم. آن طور که من در اطرافم می‌دیدم، مردم به سریال واکنش نشان می‌دادند.

شما قبلا نقش پرستار را بازی کرده‌اید. برای بازی در نقش مشاغل خاص چه کار می‌کنید تا نقش طبیعی جلوه کند؟

من برای خودم ما به ازا می‌گذارم. مثلا در این بیمارستانی که کار می‌کردیم پرستار، سوپروایزر، دکتر، پزشک اورژانس و... حضور داشتند. من رفتارها، برخوردشان با بیمار و مراجعان را می‌دیدم.

با تماشای رفتارها، کاراکتر‌ها را کشف می‌کنم و برای خودم نقش‌ها می‌سازم. دوست ندارم شخصیت‌ها را تک بعدی بازی کنم. مثلا در این سریال نمی‌خواستم جوری وانمود کنم که نقش خانم حمیدی یک زن بداخلاق و سرسخت است.

در صورتی که این آدمی است که ۳۰ سال خدمت کرده و کارش را بلد است و وقتی مقابل مدیران بیمارستان می‌ایستد، زن ضعیفی نیست.

مثل مادری است که هم سختگیر و هم مهربان است. این آدم یک‌بعدی نیست. مثل همه آدم‌‎ها در مسائل عاطفی تاثیرپذیر است و صحنه‌های عاطفی زیادی می‌بیند و تحت تاثیر قرار می‌گیرد.

ارسال نظرات