فرارو-نشریه «آتلانتیک» در گزارشی به قلم «دیوید سیمز» منتقد و خبرنگار سینمایی این نشریه، به معرفی ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۲۱ که مخاطبان حتما باید آنها را ببینند، پرداخته است.
نسخه اول فیلم سوغاتی به کارگردانیِ «ژوآنا هاگز» یکی از بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۹ بود. این فیلم بازتابی خودمانی و صمیمی از از زندگی خودِ او (کارگردان) به عنوان یک دانشجوی جوان فیلمسازی بود که پایش به یک داستان عاشقانه شدید و البته آسیبزا باز شده بود. هاگز در قسمت دوم فیلم خود که به نحو غیرمنتظرهای هم ارائه شد، بخش دیگری از شخصیت و زندگی خود راجلوی دوربین میبرد و فیلمی درباره ساختِ یک فیلم، میسازد.
شخصیت اصلی داستان که به تازگی از آسیبهای داستان عاشقانه خود تا حدی بهبود پیدا کرده، سعی میکند تا غم و غصهاش را بواسطه نوشتن فیلمنامه یک فیلم، وارد فرآیندی ابتکاری کند. فیلم هاگز به نحو شرورانهای در زمانهایی سرگرم کننده و جالب است و در برخی زمانها نیز به نحو فاجعه باری غمگین و ناراحتکننده میشود و عملا بالا و پایینهای غم و اندوه را به تصویر میکشد. با این حال، این فیلم همچنین یک کار فوق العاده است که نشان میدهد هنرمندان چگونه قادرند احساسات ناخوشایند و غمگین خود را به فعالیتها و آثار هنری تبدیل کنند.
فیلم دختر گمشده برگرفته از رمانی از «النا فرانته»، به نویسندگی و کارگردانیِ «مگی جلینهال» است که قرار است اواخر ماه دسامبر سال جاری میلادی نیز از نِت فلیکس پخش شود. این فیلم به دلیلِ ابهام و بیباکی که بواسطه آن به بررسی نقصهای قهرمان خود یعنی «لدا کاروسو» میپردازد، حیقتا ماهیتی خیره کننده دارد.
شخصیت نقش اول فیلم که همان لدا کاروسو است، در جریان تعطیلات در یونان، پرده از رازهایی مخوف در زندگی شخصی خود بر میدارد که این مساله تا حد زیادی مخاطب را میخکوب میکند. در این فیلم جیلنهال در مقام کارگردان به بازیگرانش هکتارها فضا جهت کشف پیچیدگیهای نقششان را میدهد و عمق پنهانِ انسانها را در جریان دیالوگهای فیلم به خوبی به نمایش میگذارد. این فیلم در نوع خود یک نمایش هیجانانگیز است.
«سین بیکر» در روایتِ داستانهای صمیمانه و بیآرایش در زندگی، تبحری ویژه دارد. فیلمهای او نظیر «نارنگی» و «پروژه فلوریدا»، در سالهای اخیر در زمره فیلمهای برتر از چشم منتقدان مختلف بوده اند. با این حال، فیلم راکت سرخ یک فیلم شلوغتر است که به زندگی شخصی یک فرد آلوده به گناه (بازیگر فیلمهای پورنوگرافی) و بازگشت وی به شهر زادگاهش یعنی تگزاس میپردازد.
این فرد انسانی است که هیچکس از دیدن او خوشحال نمیشود. با این حال این فرد نشان میدهد که تا چه اندازه میتواند با برخی اقدامات، دیگران را به سمت خود جلب کند و برای آنها موثر باشد. زمان روایت این فیلم در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا است و کارگردان به نوعی قصد دارد تا حال و هوای جنجالی آن روزهای آمریکا را به نوعی در اثر خود نشان دهد.
دان (تل ماسه)؛ فیلمی حماسی و علمی و تخیلی به کارگردانی «دنی ویلنوو» و با حضور ستارگانی همچون تیموتی شالامی، ربکا فرگوسن، جاش برولین، اسکار آیزاک، جیسون موموآ، خاویر باردم، دیوید باتیستا و زندیا است. داستان اسطورهای و احساسی، پاول آترییدز در یک ماجراجویی قهرمانانه را دنبال میکند که او بهعنوان یک مرد با آینده درخشان و با استعداد بالا به دنیایی میآید که سرنوشتش فراتر از درک او است و باید به خطرناکترین سیاره موجود در جهان سفر کند تا از آینده خانواده و مردمش اطمینان حاصل کند.
همانطور که درگیری میان نیروهای بدخواه برای به انحصار در آوردن گرانبهاترین منابع جهان که میتواند بزرگترین پتانسیلهای بشر را افشا کند، بسیار شدت گرفته، تنها کسانی میتوانند از این مناقشات زنده بمانند که بتوانند ترس خود را شکست دهند و فاتح آن شوند. این فیلم در نوع خود تحسین بسیاری از منتقدان سینمایی را برانگیخته است.
این فیلم به نویسندگی و کارگردانیِ پُل شریدر یک مرثیه به شدت تلخ است. این فیلم روایتگر داستان یک قمارباز حرفهای که یک مامور اسبق نظامی نیز است میباشد. این فرد تلاش زیادی میکند تا خود را از بسیاری از آسیبهای فکری و روحی دوران حضورش در جنگ نجات دهد.
«اسکار ایساک» شخصیت نقش اول این فیلم، بازی بسیار خوب و قابل قبولی را ارائه کرده است کما اینکه حتی شاید بتواند جوایز برتری بازیگری سال را نیز به دست آورد. در جریان این فیلم، شخصیت اصلی داستان از یک کازینو به کازینوی دیگر میرود و در نهایت فرصتی برای کمک به دیگران مییابد و در نهایتِ شگفتی به خوبی از آن استفاده میکند. آنچه در این فیلم میگذرد تصنیف غمانگیزی است که توسط یک کارگردان چیره دست به تصویر کشیده شده و میتواند مخاطبان را میخکوب کند.
«دیوید لاوِری» از دیرباز استعدادی خاص در ارائه فیلمهای انسانی داشته است. با این حال، اینطور به نظر میرسد که لاوِری کلا متولد شده تا شوالیه سبز را بسازد. این فیلم آمیزهای از شکوه بصری و همچنین جزئیات خاص فیلمشناسانه و روایتگریِ داستانی است.
این فیلم یک داستان شگفتانگیز را روایت میکند که هر چه از ابتدای فیلم میگذرد، بر بلوغ و پختگی آن اضافه میشود. این فیلم بر اساس منظومه آرتورین با نام سر گاوین و شوالیه سبز ساخته شدهاست. این فیلم روایتگر داستانی قرون وسطایی است که کششهای جذاب خاصی را برای مخاطب ایجاد میکند.
این فیلم که نخستین فیلمِ «جین کمپیون» پس از ۱۲ سال است، حقیقتا ارزش دیدن را دارد. این فیلم بر اساس رمانی از توماس ساویج با همین نام ساخته شده است و نکات ظریف و جالبی را در دلِ خود دارد. در این فیلم، داستان دو برادر روایت میشود که پس از ازدواج یکی از آنها با یک زن، این دو رو در رویِ یکدیگر قرار میگیرند و تنشها و بحرانهای عجیبی در طی فیلم ایجاد میشود. بسیاری از منتقدان، نوعِ روایت فیلم را تاثیرگذار توصیف کردهاند و منتظر اکران سراسری آن و تحلیل بازتابها و بازخوردهای این فیلم هستند.
«ایپچاتپونگ ویراستاکول» کارگردان این اثر، فیلم خود را با صدای عجیبی که بازیگر نقش اصلی فیلم در هنگام خواب میشنود و دیگر نمیتواند آن را فراموش کند، روایت میکند. ویراستاکول یک فیلمساز تایلندی است که در روایت ناشناختهها تبحری خاص دارد. این کار یکی از فیلمهای قوی ویراستاکول است.
در جریان فیلم، نقش اصلی فیلم حس میکند که به جایی که در آن زندگی میکند تعلق ندارد و نجواهای عجیب در گوش و مغز وی نیز نمودی از همین مساله هستند. از این رو وی سعی میکند تا از طریق صحبت با یگ مهندسِ صدا، پرده از دلیل این مساله بردارد. همچون اغلب کارهای ویراستاکول، این فیلمِ وی نیز با منطقی مبهم و البته روحانی و معنوی به پیش میرود.
اکران این فیلم از دسامبر سال ۲۰۲۱ آغاز میشود و به تدریج در سینماهای اقصی نقاط جهان پخش خواهد شد. این فیلم یک اثر سینمایی قابل قبول است که از ارزش دیدن برخوردار است.
این فیلم به کارگردانی «پل توماس اندرسون» در دهه ۱۹۷۰ میلادی اتفاق میافتد و از جمله فیلمهایی است که ارزش چند بار تماشا کردن را دارد. این فیلم روایتی کمدی از داستان یک دانش آموز دبیرستانی است. این فیلم به طور خاص به دلیل آنکه مرز میان دوره نوجوانی و بزرگسالی را نشان میدهد نیز ا ارزش و اعتبار قابل توجهی برخوردار است. این فیلم از روزمرگیهای بزرگسالی به دور است و عملا مخاطب را با هر تصمیم احمقانه و البته هیجانی بازیگر نقش اصلی فیلم که یک نوجوان است همراه میسازد.
این فیلم به کارگردانی «یواخیم تریر»، نسخه پایانی سهگانه وی است که با نام «سهگانه اسلو» شناخته میشود. این سهگانه با فیلم «دوباره نوازی» آغاز شد و با فیلم «اسلو ۳۱ اوت» ادامه یافت. این فیلم روایتگر چالشهای پیش روی یک زن است که وارد دهه چهارم زندگی خود شده و نمیداند که باید با خود و آیندهاش چه کند.
بازیگر زن نقش اصلی این فیلم سعی دارد تا بسیاری از جنبههای زندگی یک زن که بایستی خیلی قبلتر مشخص میشد نظیر شغل آینده، روابط عاشقانه، و همچنین بخش قابل توجهی از تصمیمهای مهم آتی وی را مشخص سازد. گارگردان نروژی اثر تاکید کرده که قصد داشته یک کمدی رمانتیک بسازد و عملا در این اثر به «عشق» که در نوع خود یکی از مهمترین تصمیمات زندگی افراد است و میتواند با ابعاد مختلف و دیگر زندگی آنها ارتباط برقرار کند، بپردازد.