صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۱۹۰۰۷
وضعیت اصلاح‌طلبی در یک بن‌بست نسبی است. اصلاح‌طلبان زمانی می‌توانند حضور موثر پیدا کنند که حدی از راه و مسیر، از طرف سیستم باز باشد در غیر این صورت چه کاری می‌توانند انجام دهند؟ حالا فضای سیاسی شبیه به دهه ۴۰ و نیمه دوم دهه ۵۰ شده که گروه‌های سیاسی از فعالیت کنار کشیدند. اما اگر مسیر اندکی هم باز باشد بهتر می‌توانند حرف بزنند و فعالیت کنند که می‌توان یه سال‌های ۷۶ و اوایل دهه ۸۰ اشاره کرد.
تاریخ انتشار: ۲۰:۴۵ - ۱۴ آذر ۱۴۰۰
علت اینکه احزاب سکوت می‌کنند عدم وجود پرسشگری است. همچنین اگر احزاب برآمده از متن جامعه و وابسته به رای مردم باشند، نمی‌توانند سکوت کنند. مجبورند که پاسخ‌گویی پیشه کنند.

«اصلاح‌طلبان زمانی می‌توانند حضور موثر پیدا کنند که حدی از راه و مسیر از طرف سیستم باز باشد» و «اگر اصولگرایان تن به اصلاحات ندهند ممکن است، آینده سیاهی را رقم بزنند» این‌ها سخنان عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب از آینده سیاسی کشور است. آن هم در روز‌هایی که اصولگرایان نهاد‌های قدرت را به تمامی در دست دارند و رقیب آن‌ها روز‌های سکوت و انزوا را می‌گذراند، اما عبدی بر این باور است باید از سمت حاکمیت مسیری برای برگشت آن‌ها باز شود در غیر این صورت اصلاح‌طلبان نمی‌توانند کاری کنند. در ادامه گفتگو خبرآنلاین با عباس عبدی را می‌خوانید.

خود انتقادی جناح‌ها و احزاب سیاسی را چقدر لازم و ضروری می‌دانید؟

قبل از انقلاب که دانشجویان برنامه کوه‌نوردی داشتند، در پایان هر برنامه جلسه انتقاد از خود برگزار می‌کردند و عملکرد خودشان را نقد می‌کردند و ایراد‌های آن را می‌گرفتند. در گروه‌های چریکی نیز خود انتقادی به شدت رواج داشت، اما در واقعیت این گونه خودانتقادی به اندازه یک سکه سیاه هم ارزش ندارد. آن چه که اهمیت اول دارد خودانتقادی نیست بلکه باید دیگران بتوانند و حق داشته باشند که انتقاد کنند، این ارزشمند تلقی می‌شود. این که من از خودم انتقاد کنم به این معناست که نیازی نیست دیگران از من انتقاد کنند. بنابراین، خودانتقادی در گروه‌ها و جناح‌های سیاسی امر مهمی نیست و به لحاظ اجتماعی نمی‌توانیم فرآیند جامعه را منوط به این کنیم که یک فرد از خودش انتقاد می‌کند یا خیر؟ باید به دنبال این رویه باشیم که هر کسی حق داشته باشد دیگران را در هر مقامی به چالش و پرسش بکشد و به این دلیل باید احزاب و گروه‌ها و سیاستمداران و مدیران پاسخگو باشند. فرهنگ خودانتقادی در گرایش‎‌های مارکسیستی وجود دارد و به‌طور ضمنی به این معناست که انتقاد را حق دیگران نمی‌دانند. موضوع خود انتقادی میان احزاب و گروه‌ها کمی متفاوت است. در میان احزاب و گروه‌ها باید حدی از آزادی دموکراتیک وجود داشته باشد که بتوانند، اظهارنظر کنند و اگر به این شکل نیست دلیلی ندارد با آن حزب فعالیت سیاسی کنند.

پاسخ‌گو نبودن جناح‌ها به مردم چه پیامد‌ها برای جناح‌ها و احزاب سیاسی دارد؟

پاسخگو بودن مهم و ضروری است و اصالت را باید به حق انتقاد بیرونی‌ها داد. هر کسی باید به نسبت مسئولیت و وظیفه‌ای که در جامعه دارد به همان نسبت پاسخگو باشد. اما چرا پاسخگو نیستند؟ به خاطر این است که پرسشگری ضمانت اجرایی ندارد. پاسخگو بودن جناح‌ها ناشی از این است که چقدر پرسش پرسشگران ضمانت اجرایی دارد؟ در غرب این پرسشگری ضمانت اجرایی دارد، زیرا سیستم قضایی و رسانه‌های مستقل وجود دارند و اگر از یک مقام مسئول پرسش شود دو حالت برای آن متصور است؛ در صورتی که مرتکب جرم شده باشد و از پاسخگویی فرار کند، قدرت مرجع قضایی وجود دارد که مقام مسئول را به چالش و پرسشگری وادار کند و اگر مرتکب قصور و اشتباهی شده که جرم محسوب نشود، افکار عمومی و رسانه‌ها او را به چالش می‌کشند. حتی یک موسسه اقتصادی زمانی که فساد یا تبعیض جنسیتی در آن مشاهده شود و مدیریت آن موسسه پاسخگو نباشد، ارزش سهام آن پایین می‌آید. در این موارد، رفتار پرسشگران ضمانت اجرایی دارد.


چرا بعد از این که یک جریان سیاسی از رقابت‌های سیاسی و انتخاباتی شکست می‌خورد، سکوت کردن رویه اصلی می‌شود البته با این فرض که سکوت اصلاح‌طلبان و اصولگرایان از دو زمین متفاوت شکل می‌گیرد.

در ایران پیچیدگی‌هایی در پذیرش انتقاد وجود دارد. یکی از مشکلات جدی که با آن مواجه هستیم این است که اگر کسی بیاید و بگوید که اشتباه کردم، گویی که باید نابود شود و این تصور وجود دارد که تمامی تصمیمات و فعالیت‌های گذشته او هم اشتباه بوده است. اقرار به اشتباه نوعی ضعف محسوب می‌شود. در حالی که در جوامع دیگر که افراد اشتباه خود را می‌پذیرند به همان نسبت مردم در برابر این اقرار تساهل نشان می‌دهند و از آن می‌گذرند. تاریخ در ایران همیشه برای ما زنده است و می‌گردیم که ببینیم فلانی، قبلا، چه چیزی گفته است. در حالی که گذشته، گذشته است البته نه به این معنا که گذشته را فراموش کنیم، ولی برگشت به گذشته نباید به این شکل باشد که ببینیم فلان افراد در ۶۰ سال پیش چه گفته‌اند. باید بیشتر نگاه به آینده باشد. علت اینکه احزاب سکوت می‌کنند عدم وجود پرسشگری است. اگر پرسشگری وجود داشته باشد آن‌ها نمی‌توانند سکوت کنند. همچنین اگر احزاب برآمده از متن جامعه و وابسته به رای مردم باشند، نمی‌توانند سکوت کنند. مجبورند که پاسخ‌گویی پیشه کنند.

جریان اصلاح‌طلبی اکنون دچار گوشه نشینی سیاسی شده، مسلما رد صلاحیت‌های شورای نگهبان در این موضوع موثر است، اما سکوت سیاسی اصلاح‌طلبان ناشی از چیست؟

وضعیت اصلاح‌طلبی در یک بن‌بست نسبی است. اصلاح‌طلبان زمانی می‌توانند حضور موثر پیدا کنند که حدی از راه و مسیر، از طرف سیستم باز باشد در غیر این صورت چه کاری می‌توانند انجام دهند؟ حالا فضای سیاسی شبیه به دهه ۴۰ و نیمه دوم دهه ۵۰ شده که گروه‌های سیاسی از فعالیت کنار کشیدند. اما اگر مسیر اندکی هم باز باشد بهتر می‌توانند حرف بزنند و فعالیت کنند که می‌توان یه سال‌های ۷۶ و اوایل دهه ۸۰ اشاره کرد. این ویژگی اصلی فعالیت اصلاح‌طلبان است که نمی‌توانند در فضای کاملا بسته کاری کنند. حالا اگر این راه مانند انتخابات اخیر بسته شد، عملا، کاری نمی‌توانند انجام دهند؛ بنابراین به بن‌بست می‌رسند، اما این بن‌بست لزوما به این معنا هم نیست که هیچ کاری نمی‌توانند بکنند، اما ظاهر قضیه همین است.

آیا اصلاح‌طلبان برنامه‌ای برای خارج شدن از وضعیت فعلی دارند؟

این که برنامه‌ای دارند یا خیر را باید اعلام کنند، اما اصلاح‌طلبان به شکل مستقل نمی‌توانند برنامه ایجابی برای فضای فعلی ارائه دهند، اما می‌توانند با رفتار، برنامه‌ها و ایده‌های خودشان شرایط را برای خروج از این بن بست فراهم کنند.

اصولگرایان توانسته‌اند نهاد‌های قدرتی را در دست بگیرند. برخی از آن‌ها بر این باورند که عملکرد اصلاح‌طلبان باعث پیروزی آن‌ها شده. شما شکل‌گیری وضعیت فعلی سیاسی را چگونه ریشه‌یابی می‌کنید؟

در چند سال اخیر، اصولگرایان اصلی حذف شدند و اصولگرایان سنتی که پایگاهی خارج از ساخت سیاسی کشور داشتند، اکنون، وجود ندارند. به نظر من پایگاه اصلی اصولگرایان سنتی خارج از ساخت قدرت بود که استقلال نسبی نسبت به قدرت داشتند، اما کم‌کم استحاله شدند و بخشی از آن‌ها که مستقل هستند، اخراج شدند. افراد باقی مانده را نمی‎‌توان اصولگرا نامید بلکه کسانی هستند که به دنبال قدرت هستند و حالا قدرت را به دست آورده‌اند که آغاز شکست آن‌ها است. اصولگرایان در قدرت با بحران عظیم کارآمدی و تامین اهداف مشروع انقلاب و مردم مواجه می‌شوند و اگر تن به اصلاحات ندهند ممکن است، آینده سیاهی را رقم بزنند. بنابراین، مرحله جدید، پایان دوران اصولگرایان حکومتی است. اصولگریانی قدرت را در دست دارند که خود را در قالب حکومت جا زده‌اند بیش از این که یک زمینه اجتماعی مستقلی داشته باشند.
ارسال نظرات